عوامل پرخاشگری :
علل و عوامل پرخاشگری
عوامل خانوادگی پرخاشگری
عوامل خانوادگی به عنوان یکسری از عوامل محیطی در بررسی عوامل تربیتی افراد موثر
میباشند، چرا که خانواده به عنوان اولین محیط اجتماعی زندگی افراد بسیار حائز
اهمیت میباشد و خیلی از چیزها را افراد در سالهای اولیه حیات اجتماعی خود در آن
میآموزند. خانواده میتواند از جهات مختلف موجب بروز یا تشدید پرخاشگری شود که
مهمترین این عوامل عبارتاند از:
۱) نحوه برخورد والدین با نیازهای کودک: معمولاً
کودکی که وسایل و اسباب بازی مورد علاقه خود را در دست دیگری میبیند برانگیخته
میشود و در صدر گرفتن آن حتی با اعمال خشونت میشود. تجربه نشانگر آن است که
چنانچه در کودکی همیشه توقعات و انتظارات فرد برآورده شده باشد او بیشتر از کسانی
که توقعات و انتظاراتشان برآورده نشدهاست خشمگین وپرخاشگر میشود.
۲) وجود الگوهای نامناسب، داشتن الگوی مناسب در زندگی یکی از نیازهای انسان است
زیرا انسانها علاقه مند هستند که رفتار و کردار خود را مطابق با کسی که مورد علاقه
خودشان است انجام دهند و چنین کسانی را راهنما و الگوی زندگی خود قرار دهند
بررسیهای انجام شده نشان میدهد که بیشتر کودکان پرخاشگر والدین خشن و متخاصمی
داشتهاند یعنی نه تنها کودک آنها از محبت لازم برخوردار نبود از الگوی پرخاشگری
موجود در خانواده نیز تأثیر پذیرفته بود. دیکتاتوری خانوادههایی که تابع اصول
دیکتاتوری هستند معمولاً رشد فرزندانشان را محدود میکند در این نوع از خانواده یک
نفر حاکم بر اعمال و رفتار دیگران است که غالبا پدر چنین نقشی را دارد اما گاهی
اوقات مادر، خواهران و برادران بزرگتر نیز با دیکتاتوری رفتار میکنند در این گونه
خانوادهها فرد دیکتاتور تصمیم میگیرد، هدف تعیین میکند، راه نشان میدهد، وظیفه
معلوم میکند، برنامه میریزد و همه باید به طور مطلق مطابق میل او رفتار کند و حق
اظهارنظر از آن اوست. بچههایی که در محیط دیکتاتوری پرورش پیدا میکنند ظاهراً
حالت تسلیم و اطاعت در رفتارشان مشاهده میشود و همین حالت آنهارا به هیجان و
اضطراب وا میدارد. این بچهها در مقابل دیگران حالت دشمنی و خصومت به خود میگیرند
و به بچههای هم سن و سال خود یا کمتر از خود صدمه میرسانند این افراد از تعصب
خاصی نیز برخوردارند و از به سر بردن با دیگران عاجز هستند، در کارهای گروهی
نمیتوانند شرکت کنند و از اعتماد به نفس ضعیفی برخوردارند و در امور زندگیشان بی
لیاقتی خود را نشان میدهند و اغلب در کارها با شکست روبرو میشوند. ۳) تأثیر رفتار
پرخاشگرانه: عدهای از افراد پرخاشگر و زورگویی را تقبیح نمیکنند بلکه آنرا نشانه
شهامت و قدرت خود میدانند این افراد اعمال پرخاشگرانه خود و دیگران را مثبت موجه و
حتی لازم میدانند و به آن صحه میگذارند. ۴) تشویق رفتار پرخاشگرانه: در مواقعی که
رفتار پرخاشگرانه توسط والدین و دیگر افراد سبب تقویت مثبت و تثبیت این رفتار
میشود. گاه با والدین یا مربیانی روبرو میشویم که به بهانه آموزش دفاع از خود به
کودکی میگویند «از کی نخوری» «توسری نخوری» و... که به طور وضوح به جای نشان دادن
رفتارهای منطقی در مقابل برخورد با موانع شخصی را به پرخاشگری بی مورد تشویق
میکنند. ۵) تنبیه والدین و مربیان: والدین و مربیان که در برابر پرخاشگری و خشونت
کودک عصبانی میشوند به صورت پرخاشگرانه اورا تنبیه میکنند از تشدید این رفتار در
او موثرند درچنین مواقعی تنبیه عامل فزاینده و تقویت کننده پرخاشگری است زیرا علاوه
بر اینکه سبب خشم و احتمالاً پرخاشگری کودک میشود، شخص تنبیه کننده الگوی نامناسبی
برای پرخاشگری کودک میشود.
عوامل محیطی (اجتماعی – فرهنگی)
عواملی که در پیرامون زندگی انسان هستند میتوانند در بروز یا تشدید پرخاشگری و
تخفیف یا تعدیل آن اثر گذار باشند، برخی از اینگونه عوامل عبارتاند از: ۱) زندگی
در ارتفاع خیلی بلند و تغذیه ناقص؛ پژوهشهای به عمل آمده در میان سرخپوستان قبیله
کولا در میال آندورپرو، که به پرخاشگرترین انسانهای روی زمین شهرت دارند حاکی از
آن است که پرخاشگری این قبیله سه دلیل دارد: الف: زندگی در ارتفاعات خیلی بلند
کمبود مواد غذایی و بالاخره تغذیه ناقص. ب: جویدن برگ کوکا که محتوی کوکائین و نوع
مخدر است و سبب میشود مصرف کنندگان آن موقتا احساس آرامش میکنند اما اثرات مصرف
دراز مدت آن برای سوخت و ساز بدن زیان آور است. ج: هنجار بودن پرخاشگری، در
جامعهای ممکن است پرخاشگری یک رفتار «هنجاری» تلقی شود لذا در مقایسه با جوامعی که
چنین وضعیتی را ندارند.
۲) تقویت پرخاشگری به علت ضرر و زیان اجتماعی- فرهنگی در بعضی مواقع به علت جنگ یا
عوامل دیگر پرخاشگری در جامعه تقویت میشود بدیهی است در چنین وضعیت پرخاشگری با
فراوانی بیشتر در افکار با تخیلات و اعمال افراد آن جامعه مشاهده میشود چون جامعه
به دلیل مقتضیات زمانی و مکانی خود پرورش آن را ضروری میداند.
۳) مشاهدات اجتماعی، مشاهده وقایع و اتفاقاتی که در جامعه رخ میدهد مانند
درگیریهای اجتماعی محدودیتهای اجتماعی تبعیضات بی عدالتیها.... سبب ایجاد خشم و
پرخاشگری میشود.
۴) نقش رسانههای گروهی، از عوامل اجتماعی- فرهنگی دیگر که در پیدایش و تقویت
پرخاشگری نقش دارند. رسانههای گروهی به ویژه تلویزیون است درجه تأثیر پذیری افراد
از برنامههای تلویزیون به شرایط اجتماعی- اقتصادی بسیاری از عوامل دیگر بستگی دارد
اثر فیلمهای خشونت آمیز در ایجاد رفتار خشونت آمیز و پرخاشگرانه در مطالعات محققین
مورد تائید قرار گرفتهاست.
۵) نقش بازیهای ویدئویی در پرخاشگری، پژوهش در این زمینه با عنوان (تأثیر بازیهای
ویدئویی) بر پرخاشگری دانش آموزان پسر سال پنجم مقطع ابتدایی شهرستان خرم آباد به
روش تجربی صورت گرفتهاست. یافتهها نشان میدهد که گروههای آزمایش که پرخاشگرانه
بازی کرده بودند نسبت به گروه گواه افزایش معنی داری پرخاشگری نشان دادند در نتیجه
انجام بازیهای ویدئویی پرخاشگرانه پرخاشگری بعدی را به خصوص در بین کودکان افزایش
میدهد.
زیانهای پرخاشگری
علی رغم تمامی مسائل ذکر شده پرخاشگری همیشه اوقات نیز زیان آور و مضر نیست بلکه
پرخاشگری از حد اعتدال خارج نشود و هدف آن تسلط بر مشکلات زندگی و ترقی و تعالی و
آلایش انسان باشد نه تنها سودمند است بلکه ضروری نیز هست. قرار دادن حدو مرز برای
پرخاشگری مضر و سودمند قدری مشکل به نظر میرسد لذا کودکی که بر علیه بزرگترهایش
سرکشی میکند پرخاشگر است ولی در عین حال نشان میدهد که انگیزهای اورا به سوی
استقلال که جزء ضروری و با ارزش رشد اوست رهبری میکند درباره مفیرد و لازم بودن
عمل پرخاشگری فوید معتقد است که اگر انسان برای ابزار پرخاشگری اجازه نیابد نیروی
پرخاشگری اش انباشته میشود و سرانجام به شکل خشونت مفرط یا بیماری روانی ظاهر
میشود. در واقع به تعبیر او برای پالایش روانی سه راه حل وجود دارد که به طور
مستقیم و غیرمستقیم با پرخاشگری در ارتباط است این سه راه حل عبارتاند از: الف:
صرف نیرو در فعالیتهای بدنی از قبیل بازیهای ورزشی جست و خیز، مثبت زدن به کیسه
بوکس و غیره
ب: اشتغال به پرخاشگری خیالی و غیر مخرب
ج: اعمال پرخاشگری مستقیم حمله به ناکام کننده صدمه زدن به اوناراخت کردن او ناسزا
گفتن به او و جزء اینها آیا پرخاشگری قابل کنترل است؟
اکثر پژوهشگران معتقدند که عوامل محیطی باعث کسب و نگهداری رفتارهای پرخاشگرانه
میشود به نظر آنها تغییرات مناسب در موقعیتهای محیطی سبب از بین رفتن زمینههای
ایجاد کنندهٔ پرخاشگری و خشونت در رفتار کودکان و نوجوانان میشود همچنین با دادن
شخصیت مثبت و منطقی به کودکان عدم تبعیض میان آنها عدم تحقیر کودکان دادن مسئولیتها
در خد توان به افراد پرخاشگر صحبت کردن با آنها آگاه کردن آنها در مورد خطرات
پرخاشگری ایجاد رابطه صمیمی و عاطفی باآنها و توجه به مشکلات آنها تشویق کردن آنها
به کارهای گروهی و جمعی و در پایان با شناسایی روحیات فرد برخورد صحیح با آن
میتوان در شناسایی عواملی که پرخاشگری را ایجاد یا تشدید میکنند اقدام کرد.
تکنیکهایی لازم برای کنترل پرخاشگری در محیط خانواده
۱- صمیمت، صمیمیت در خانواده امری لازم و ضروری است زیرا سهم مهمی در کاهش خشونت در
خانواده دارد بسیاری از رفتارهای خشونت آمیز به این دلیل است که صمیمیت بین طرفین
وجود ندارد. صمیمیت هنگامی افزایش مییابد که افراد خانواده درامور زندگی با یکدیگر
مشارکت داشته باشند. همچنین اعتماد و اطمینان در مشارکت بین افضای خانواده باعث
صمیمیت میشود.
۲- تامل و سکوت، یکی از بهترین راههای کنترل خشونت در خانواده کنترل رفتار خویشتن
در مواقعی است که یکی از اعضای خانواده به تحریک دیگری بپردازد. بهترین شکرد در این
هنگام آن است که دیگران سکونت اختیار کنند تا آن فرد هم آرامش پیدا کند سپس در یک
فرصت مناسب با هم به بحث و بررسی بپردازند.
۳- تخلیه یعنی اینکه به طور مستقیم جواب خشونت را ندهیم. تحقیقات جدید نشان میدهد
که پرخاشگری حلاکی و حتی فیزیکی علاوه بر اینکه خشم را کاهش نمیدهد بلکه باعث
افزایش آن نیز میشود. ۴- مدل پرخاشگری غیر پرخاشگرانه (قدم زدن و...)، تحقیقات
نشان داده که افرادی عادی که پرخاشگری خود بدون رفتار پرخاشگرانه بروز دادند بعد از
این کار سطح کمتری از پرخاشگری را داشتهاند ولی به طور کل این روش هم زیاد موثر
نیست.
۵- تنبیه، درطول تاریخ یکی از وسایل اجتماعی برای کم کردن میزان خشونت تنیه
بودهاست که توسط آن جلوی تجاوز خشونت و دیگر رفتارهای پرخاشگرانه را میگرفتند ولی
در حال حاضر علما معتقدند که تنبیه به طور موقت جلوی خشونت حاضر را میگیرد و برعکس
در طولانی مدت به طور مستقیم باعث تقویت آن میشود درحال حاضر تنبیه بدنی از طرف
سازمان بهداشت جهانی ممنوع شدهاست.
۶- صحبت کردن در مورد مشکل، بهترین روش برای کاهش پرخاشگری صحبت کردن در مورد آن
است این تکنیک به طور عملی به دو صورت عملی است ولی اینکه در لحظهای که پرخاشگری
به حد اعلای خود میرسد یکی از طرفین سکوت اختیار کند و سعی کند غائله را ختم کند
ولی بعد از اینکه طرفین آرام شدند و مدتی نیز گذشت با خونسردی مطالب را با یکدیگر
در میان میگذارند و آن را حل و فصل میکنند.
درمان پرخاشگری:
برای درمان پرخاشگری گام اول شناخت و ریشه یابی علت یا علل پرخاشگری است با شناخت
این عوامل میتوان همکاریهای لازم را برای کاستن از میزان و شدت پرخاشگری ارائه
نمود مانند سرگرم نمودن فرد مهر و محبت و دلجویی آموزش تنهایی فکرکردن صبرو متانت
نشان دادن در مواقع پرخاشگری تشویق جهت استحمام وروش گرفتن اجرای عدالت در منزل
برآورده کردن نیازهای کودکان و نوجوانان مساعد ساختن جو آزادیهای کنترل شده
جلوگیری از توهین و ناسزا گفتن به آنها ویا مقابله به مثل نکردن با آنها جلوگیری از
تهدید و ترساندن الگوهای خوب را به آنها نشان دادن رهنمودهایی در مورد سازش و جوشش
با دیگران تشویق به بازیهای گروهی و رعایت بتراکت و قوانین در زندگی با دیگران عادت
دادن به آنا به گذشت یاد دادن انتقاد صحیح به آنها جهت تخلیه و سبک شدن و آرامش
یافتن و درپایان چنانچه رعایت عوامل فوق تأثیری نداشت میتوان از عوامل دیگری مانند
توبیخ اخطار تحکم علامت مقابله به مثل تنبیه و قهرو... استفاده نمود.
رذیلتهای اخلاقی
رذیلت اخلاقی که از آن با عبارات متفاوتی همچون فعل غیر اخلاقی - در مقابل فعل
اخلاقی - و ضد ارزش اخلاقی - در مقابل ارزش اخلاقی یاد می شود؛ واژه ای است که در
فرهنگ دین در برابر فضیلت اخلاقی به کار می رود و از آن در مکاتب مختلف اخلاقی
تعاریف متعدد و متفاوتی صورت گرفته است. یکی از مسائل مهم و اساسی در علم اخلاق،
چگونگی تمییز رذائل اخلاقی از فضائل و به تعبیر دیگر ملاک و معیار بازشناسی فعل
اخلاقی است. پاسخ های گوناگون و گاه متضادی به این پرسش داده شده که ناهمگونی در
برخی پاسخ ها به اختلاف در مبانی معرفت شناسی و جهان بینی بازگشت می کند. مکاتب
مختلف به فراخور مبانی فکری خویش هر یک معیار خاصی را در این زمینه ارائه داده و
جدول مشخصی را برای رذائل اخلاقی ترسیم نموده اند
بخشندگی
بخشندگی عادتِ دهش بدونِ انتظار جبرانِ آن از سوی طرفِ مقابل است. بخشندگی باعثِ
بوجود آمدنِ سازمانهایی همچون سازمان خیریه، بنیاد و سازمان ناسودبر در جامعه
میگردد.
بخشندگی در اسلام
در اسلام به بخشندگی سخاوت گفته میشود. سخاوت در لغت از مادهء "سَخو" به معنی جود
و بخشش بوده و سَخی به معنی بخشنده است.بنابراین "سخاوت" در مقابل بخل بوده که در
اصطلاح دینی به ملکهٔ بذلِ مال به مستحق، بدون درخواست سائل، به میزان شایسته، گفته
میشود.بخشندگی در اسلام -همچون دیگر ادیان- بسیار توصیه گشته است.
بخشندگی در مزدیسنا
در مزدیسنا داد و دهش (ترکیب عطفی، اِ مرکب) از اتباع عطا و بخشش، عدل و سخا است و
از سوی اشوزرتشت برای باورمندانِ به مزدیسنا بسیار سفارش شده است. به دهشمند در
مزدیسنا، سوشیانت نیز گفته میشود.
در این بینش، انسان با پیمودن راه عرفان بر آن است تا به اهورامزدا نزدیک شود و با
همین انگیزه باید برخی از ویژگیهای اهورایی را در خود پرورش دهد. یکی از ویژگیهای
اهورایی، بخشندگی و داد و دهشِ بی پایان است. از این رو هر فرد نیز با پرداختن به
نیکوکاری و داد و دهش، خشنودی اهورامزدا و روان آفرینش را فراهم خواهد ساخت.
ارزشداوری
نظریهپردازان برجسته علوم اجتماعی بر جدایی مطلق قضاوتهای ارزشی از قضاوتهای
علمی اصرار ورزیدهاند و معتقدند که قضاوتهای علمی نباید ارزشی باشند. علیرغم این
پافشاری، همین نظریه پردازان این نکته را تشخیص میدهند که در واقعیت دانشمندان
علوم انسانی سیستم ارزشی خاصی را در کارهایشان اتخاذ میکنند و ممکن است انگیزه
آنها از مطالعه یک موضوع تغییر یا معالجه شرایط اجتماعی موجود باشد. بدین سان نتایج
نهایی محقق مخلوطی از نتایج علمی، و دیدگاههای اخلاقی پژوهشگر (که نوعی از ارزش
گذاری است) میشود.
در روششناسی علوم اجتماعی دوره کلاسیک
امیل دورکیم (بنیانگذار رشته دانشگاهی جامعهشناسی در فرانسه) معتقد بود که علم
جامعهشناسی نباید به قضاوتهای ارزشی آلوده شود. به عقیده دورکیم تنها «واقعیتها
اجتماعی» هستند که باید در توضیحات جامعهشناسانه استفاده شوند و توضیح علمی یک
پدیده اجتماعی تنها باید بدنبال شناخت عوامل موثر بر یک پدیده اجتماعی باشد.
علیرغم اینها، دورکیم باور داشت که جامعهشناسی به عنوان یک علم میتواند در تعیین
ارزشهای اخلاقی و نحوه رفتار مناسب در یک جامعه جهت افزایش میزان خوشحالی انسانها
و انسجام اجتماعی مفید باشد. به عقیده دورکیم تنها زمانی جامعهشناسی میتواند هدفش
را کاملاً برآورده شده بیابد که «علمی از اخلاقیات» تولید کند. این علم اخلاقیات
متشکل از آنچه در یک فرهنگ «عموماً پذیرفته شدهاست» میباشد. بدین سان، دورکیم بین
واقعیتها اجتماعی و ارزشهای اخلاقی حرکت میکرد، و تلاش میکرد که از بررسی علمی
اخلاقیات، به قضاوتهای اخلاقی برسد؛ و بدین سان علم جامعهشناسی را با نتایج عملی
آن پیوند دهد.
ماکس وبر معتقد بود لازم است تا تفکیک نامشروطی بین «واقعیتهای تجربی» و
«ارزشگذاری بر روی آن واقعیتها» انجام شود. برای وبر، واقعیتها و ارزشها کاملاً
از جنسهای متفاوتی بوده و معتقد بود که یک محقق علوم اجتماعی باید از ارزشگذاری
اجتناب کند زیرا آن نحوه نگرش باعث جانبدارانه شدن کار علمی محقق میشود. علیرغم
اینها، وبر با دورکیم هم عقیده بود که ارزشها (خصوصاً ارزشهای اخلاقی) در زندگی
اجتماعی افراد بیشترین اهمیت را دارند. ماکس وبر این نکته را تشخیص میداد که
واقعیتها و هنجارهای اجتماعی به طرق مختلف در سنت رایج در علوم اجتماعی بصورت در
هم تندیده حضور دارند. به عنوان مثال، موضوعی که یک محقق برای تحقیق انتخاب میکند
به ارزشهای فرهنگی او وابستهاست، و هنگامی که محقق مشغول به تحقیق است خودش را به
ارزشهایی مانند صداقت و دقت متعهد کردهاست.واژهٔ آلمانی Wertfreiheit (=بیطرفی
ارزشی) اصطلاحی است که با کارهای وبر مشهور شد و حتی به متون انگلیسی نیز راه یافت.
دیدگاه وبر بشدت بر متفکران پس از او تأثیرگزار بود، چنانچه امروزه دیدگاه پذیرفته
شده عمومی در علوم اجتماعی و فلسفه را شکل دادهاست.
هنجار
هَنجار در اصطلاح دانش جامعهشناسی به یک الگوی رفتاری گفته میشود که روابط و
کنشهای اجتماعی را تنظیم میکند، اکثریت جامعه خود را به آن پایبند میدانند و در
صورتی که شخصی آن را رعایت نکند، جامعه او را مجازات میکند.
هنجارهای درونی، هنجارهایی هستند که در صورت عدم رعایت آنها، مجازات رسمی و مشخصی
وجود ندارد. هنجارهای بیرونی، هنجارهایی هستند که برای اعضای یک جامعه از پیش تعیین
گشته است. ترس از مجازات و میل درونی، اعضای جامعه را به پیروی از هنجار ترغیب
میکند. اگر هنجارها در جامعهای ثبات نداشته باشند، و یا با برخی نظمهای دیگر
اجتماعی در تضاد و تعارض باشند، افراد جامعه کمتر از هنجارها پیروی خواهند کرد.
هنجارها در جوامع مختلف، ممکن است متفاوت یا حتی متضاد باشند. بیهنجاری باعث از
بین رفتن استحکام نظام اجتماعی میشود. انواع دیگر قاعدهمندیهای نظام اجتماعی،
عادتها و رسمها هستند.
ستم
ستم یا ظلم نبودنِ عدالت یا ضدِ عدالت است.
انواع ظلم در قرآن
ظلم، قراردادن چیزی در غیر جایی است که مختص به او میباشد، حالا چه به کمی و نقصان
باشد و چه به زیادی. خداوند راجع به ظالمین در سوره آل عمران آیات ۵۷ یا ۱۴۰
میگوید: «والله لا یحب الظالمین، خداوند ظالمین و ستمگران را دوست ندارد». بر همین
اساس، ظلم سه نوع است:
ظلم بین انسان و خداوند که بزرگترین آنها کفر و شرک و نفاق میباشد.
ظلم بین انسان و بین مردم (ظلم به انسانها).
ظلم انسان به خودش.
از صفحات دیگر نیز دیدن نمایید | |