زابل شاهنامه
:
قبایل زابلی که از «نیرمیان» محسوب میگردند پیشوایانشان به ترتیب نریمان، سام، زال و رستم هستند، چون در مقطع خاصی پس از آغاز هزارهٔ یکم پیش از میلاد در خاورمیانه پدیدار شدند احتمال اینکه آریایی باشند بسیار است. برای شناخت قوم مزبور تحلیل واژهٔ «زابل» نکتهٔ کلیدی بوده و از این طریق پی به ماهیت قبایل زابلی میشود پی برد. این اصطلاح را با حرکات فتحه، ضمه و کسره میتوان به صورتهای «زابُل»، «زابَل» و «زابـِل» تحریر و تلفّظ نمود. بدیهیست که اصل عبارت «زابـِل» بوده و این اصطلاح از دو کلمهٔ «زاب» و «ائل» که اصطلاح اخیر در اصل همان ایل است تشکیل شده. در حقیقت منظور از زابل در شاهنامه «ایل زاب» است، یعنی قومی سفیدپوست که زاب نامیده میشدند.
نریمان در زمان منوچهر بود ولی زابلیان هنوز به آن صورت که باید مطرح باشند مطرح نبودند، جنگی که منوچهر به کین خواهی ایرج علیه سلم و تور انجام داد ظاهراً سام جانشین نریمان و پیشوای قبایل زابلی توانست خودی نشان دهد. این جنگ در شاهنامه اینگونه گزارش شده:
به پیش اندرون کاویانی درفش به چنگ اندرون تیغهای بنفش
منوچهر با قارن پیلتن برون آمد از بیشهٔ ناروَن
بیامد به پیش سپه برگذشت بیاراست لشکر بر آن پهندشت
چپ لشکرش را به گرشاسپ داد ابَر میمنه سامیل با قباد
رده بر کشیده ز هر سو سپاه منوچهر با سرو در قلب گاه
چون در این دوران نریمان زنده نبود سام رهبری قبایل زابل را بر عهده داشت. گاهی گرشاسپ را هم از زابلیان عنوان میکنند که شاید شاخهای دیگر از آن قوم باشد یا گروهی جدا ولی ساکن با زابلیان در یک سرزمین مشترک. پیشوایانی که ذکر شدهاند برخی قابل شناسایی هستند، قارن شاه ری نزدیک تهران کنونی بود و سام نیز رهبر زابل و بسیار مورد اعتماد منوچهر است و وی بیش از قارن و گرشاسپ به سام تکیه دارد. تعیین هویت و محل حکمرانی منوچهر از اولویتها است که میتواند این برهه از گزارش شاهنامه را با تاریخ منطبق نماید.
زاب
زاب یکی از رودهای پر آب و تأمین کنندهٔ بخشی از آب رودخانهٔ دجله است سرشاخههای این رود بزرگ در مشرق آسیای صغیر در مناطق کوهستانی آرارات و جنوب دریاچه وان قرار دارد. اصطلاح «زاب» در شاهنامه بشکل «زابل» ذکر شده ولی منابع دیگر هم از این نواحی خوش آب و هوا یاد میکنند، اینجا مأمن قبایل صحراگرد و چادر نشین نیز بوده و کشور باستانی اورارتو در این محل قرار داشت. از آغاز هزارهٔ یکم پیش از میلاد این نقطه مسکن قبایل کیمری، اسکیتها، فراکیان، ترریان و بسیاری دیگر بود.
برخی از کشورهای باستانی این منطقه با اقوام و قبایل ساکن در فلاتایران مانند منائیان، مادها و عیلامیان روابط دوستانه و خصمانه داشتهاند اما همهٔ این کشورها دشمن مقتدری همچون آشور داشتند که قریب ۵۰۰ سال اقوام تابعه را در اسارت محض نگهداشته بود و پیشوایان کشورهای نیمه مستقل هدفی جز نابودی آشوریان نداشتند که این آرزو سرانجام بدست دیاکو رهبر و پیشوای قبایل مادی و با مساعدت روسای یکم کلید خورد و پس از یک قرن به ثمر نشست.
نیرمیان
قوم زابلی گاهی متحد و گاهی مخالف ایرنیان در صحنههای جنگ حاضر میشدند، در زمان منوچهر اتحاد میان دو کشور عمیق بود ولی پس از مرگ وی رهبران زابلی اعمال نفوذ در دستگاه سلطنت ایران نموده و گاهی مواقع جلوس شاه ایران، با رأی و نظر ایشان انجام میشد. معهذا به سبب وفاداری ایشان به شهریاران ایرانی شاهنامه لقب «خسرو پرست» بر ایشان مینهد.
زابل در منابع
نام زابل صراحتاً بدین شکل در متون میخی یا یونانی ذکر نشده ولی کلمات مشابهای وجود دارد که به لحاظ جغرافیایی احتمال داده میشود با زابل شاهنامه قابل قیاس باشند. برای بار اوّل، یکی از پادشاهان سُلالهٔ سوم اور بنام شوسوئن مورخ به سالهای ۲۰۴۶ تا ۲۰۳۸ پ. م. در لوح خویش میگوید: شوسوئن پادشاه کشور اور، کشور «زابشالی» را غارت و تارومار کرد. کشور زابشالی زیستگاه قبایل حوری و لولویی در کوهپایههای زاگروس بوده و اندکی نزدیکتر به خاک آشور که طبق لوحگلی مطیع «سلالهٔ سوم اور» شده بودند.
برای بار دوم در نقش بر جستهٔ صخرهٔ شیخ خان واقع در سرپل ذهاب در قسمت علیای رود دیاله تصویر پادشاهی را نشان میدهد که همراه وی، دو مرد اسیر منقوش است. در این کتیبه سخن از لشکرکشی به کشور زابان به میان آمده که احتمال از زابان، «زاب» یا «زابل» باشد بسیار است چون به لحاظ جغرافیایی جزو اراضی مزبور است. شاید این دومین اثر مکتوب قدیمی دربارهٔ قوم «زابلی» باشد اثر یاد شده به آغاز هزارهٔ دوّم پ. م. مورخ است.
بار دیگر برای سومین بار با عنوان قبیلهٔ زالیتپیان در منابع آشوری بر میخوریم، این قبیله متأخرترین نام در قرن ششم پ. م. است که باعنوان زال یا «زالی» قابل قیاس است. نامهای مورخ به زمان اسرحدون که نابوریمانی رئیس ایالت پارسوآ به پادشاه آشور نوشته چنین گزارش میدهد که افراد قبیلهٔ زالیتپیان را لشکریان ماننا هنگامیکه افراد زالی تعدادی اسب به رسم خراج به «نیککور» پایخت پارسوآ میاوردند دستگیر کردهاند.
از صفحات دیگر نیز دیدن نمایید | |