بایگانی برچسب: s

قلعه‌نویی: جباری بیشتر از من در استقلال پول گرفته

سرمربی تیم فوتبال استقلال گفت: مجتبی جباری دریافتی‌اش در استقلال بیشتر از من بوده است.

به گزارش خبرگزاری فارس، امیر قلعه‌نویی در پایان تمرین استقلال در جمع خبرنگاران گفت: ابتدا باید میلاد با سعادت امام زمان(عج) را تبریک بگویم، پیروزی والیبالیست‌های ایران را هم مقابل صربستان تبریک می‌گویم که نشأت گرفته از یک بازی ایرانی و خیلی خوب و پر هیجان بود و شور و شعف را به میان مردم آورد. تمرینات استقلال هم شکل جدی‌تری می‌گیرد و بازیکنان تا هفته آینده می‌آیند و تیم کامل‌تر می‌شود.

وی درمورد وضعیت ملی‌پوشان استقلال گفت: با بازیکنان از طریق باشگاه در ارتباط هستیم، آنها یک سال پرفشار را پشت‌سر گذاشتند و نیاز به استراحت داشتند و اکنون خارج از تهران و ایران هستند و به زودی می‌آیند و با باشگاه مذاکره می‌کنند.

قلعه‌نویی درمورد وضعیت عمران‌زاده و رحمتی و زمان حضورشان در تمرین گفت: این دو بازیکن هنوز قرارداد نبسته‌اند و هروقت قرارداد ببندند می‌آیند.

وی در مورد جلسه نکونام و فتح‌اله‌زاده گفت: من خبری از این جلسه و اینکه در آن چه گذشته است ندارم.

قلعه‌نویی درمورد بیانیه باشگاه علیه جباری و وضعیت این بازیکن گفت: جباری برای مجموعه استقلال زحمت کشیده است و یکی از بازیکنان بزرگ فوتبال ما است، او کاپیتان اول نباشد کاپیتان دوم استقلال است، بازیکن هرچه بزرگتر می‌شود باید برخی مسائل را بیشتر رعایت کند، استقلال ۳۰ سال است که این مشکلات را داشته و با گفتن این حرف‌ها نیز مشکلات حل نمی‌شود پس بهتر است مشکلات را داخل خانواده حل کنیم، بیان چنین حرفهایی فقط باعث ناراحتی ۲۰-۳۰ میلیون هوادار می‌شود.

وی افزود: باید مسائل باشگاه را هم در نظر گرفت، فتح‌اله زاده اکنون پر افتخارترین مدیرعامل ایران است البته اگر من اشتباه نکنم ، بنابراین باید حرف‌های خانواده را درون خانواده زد و خوب نیست با بیان برخی مشکلات اعصاب مردم را بهم بریزیم. همه ما برای پیراهن استقلال تلاش می‌کنیم، جباری هم در این فصل دریافتی‌اش بیشتر از من بوده است.

قلعه‌نویی تصریح کرد: من هم شرایط سپاهان را در استقلال نداشته‌ام ، خیلی جاها ریش گرو گذاشته‌ایم تا مسائل حل و فصل شود، با تمام این مشکلات استقلال را به جمع ۸ تیم برتر آسیا برده‌ایم، اگر دنبال ایده‌آل‌ها هستیم شرایط باشگاه استقلال اینگونه نیست، ۳۰ سال است که استقلال همین شرایط را دارد به صراحت و با اطمینان می‌گویم که دریافتی مجتبی جباری در این فصل بسیار خوب بوده است پس مشکلات باید درون خانواده حل شود.

سرمربی استقلال در مورد اینکه برای حل این مشکل جباری وساطت می‌کند یا نه، گفت: بحث وساطت من نیست ، همه نیروهایمان را باید حفظ کنیم، از سویی دیگر شأن و شخصیت باشگاه از همه چیز مهمتر است، امثال قلعه‌نویی می‌آیند و می‌روند و این باشگاه و مردم هستند که می‌مانند، جباری هم باید در رفتارش تجدید نظر کند.

وی در مورد اردوی اوکراین گفت: یک اردو بیرون از خانه داریم البته در فوتبال ایران ۱۰۰ جا تصمیم می‌گیرند باید ببینیم آن ۱۰۰ جا تصمیمشان را گرفته‌اند یا نه.

وی در مورد طلب خود از باشگاه گفت: من از باشگاه طلب دارم البته طلب من مهم نیست مهم این است که تیم را برای فصل آینده و حضور در لیگ قهرمانان آسیا آماده کنیم.

Tabnak.IR | تابناک

لنکرانی: پیمان من با جلیلی ابوالفضلی است

عضو شورای مرکزی جبهه پایداری گفت: پیمان من با سعید جلیلی پیمانی ابوالفضلی است

به گزارش خبرنگار مهر، کامران باقری لنکرانی عصر روز یکشنبه در همایش دیدار مردمی سعید جلیلی افزود: هرچه در توان داریم برای دفاع از گفتمان انقلاب، دفاع از عدالت و استقامت و دفاع از پیشرفت کشور در سایه ولایت مداری ارائه می دهیم.

وی تصریح کرد: ۲۴ خرداد حماسه بزرگ در کشور ما ایجاد می شود و به طور حتم مردم اصلح ترین را انتخاب می کنند.

عضو شورای مرکزی جبهه پایداری تاکید کرد: جلیلی کاندیدای اصلح است و هر نفر از مردم به عنوان یک ستاد گفتمان جلیلی را مطرح می کنند.

لنکرانی تاکید کرد: همه باید در خلق این حماسه بزرگ سیاسی شرکت کنند و امیدوارم همه پای این گفتمان انقلاب تا آخرین لحظه بمانند.

Tabnak.IR | تابناک

مسئولیت بازی «الناز شاکردوست» با من!

فیلم سینمایی «رسوایی» چهارمین ساخته مسعود ده‌نمکی است که در نوروز ۹۲ اکران شد و همانند دیگر فیلم‌های این کارگردان در صدر فروش گیشه قرار گرفت. «رسوایی» اولین فیلم سینمایی ده‌نمکی است که در ژانر اجتماعی ساخته شده و چندان شباهتی به سه‌گانه «اخراجی‌ها» که برپایه طنز آنهم در ژانر سینمای جنگ ساخته شده است، ندارد. البته وی پیش از این و در سینمای مستند تجربه کارهای اجتماعی داشته است.

ده نمکی اولین‌بار با مستند «فقر و فحشا» از دنیای مطبوعات پا به دنیای سینما گذاشت؛ مستندی که هیچ‌گاه اجازه اکران پیدا نکرد و نیروی انتظامی از ده‌نمکی برای ساخت این فیلم که درباره قاچاق دختران ایرانی است، شکایت کرد.

وی بعد از آن مستند دست به ساخت «کدام استقلال کدام پیروزی» در فاصله سال‌های ۸۳ تا ۸۵ زد که این فیلم مستند هم باز جنجال‌آفرین شد. ده‌نمکی بعد از این دو مستند با ساخت سه‌گانه “اخراجی‌ها” به‌طور جدی وارد سینمای بلند داستانی شد؛ فیلم‌هایی در ژانر کمدی که توانست مخاطبان بسیاری را برای سینمای وی به ارمغان آورد و رکورد فروش گیشه در سینمای ایران را هم بشکند.

البته بسیاری از منتقدان سینما علت فروش بالای این فیلم‌ها را طنز بودن آن دانستند. همین مسئله سبب شد تا ده‌نمکی فیلمی را بسازد که کمدی نبوده و به صورت جدی به مسائل مختلف جامعه اشاره کند. وی که در فیلم‌های کمدی خود از بازیگران ثابتی چون اکبر عبدی، محمدرضا شریفی‌نیا، امین حیایی و … استفاده می‌کرد این بار نیز در اولین فیلم اجتماعی خود از اکبر عبدی یکی از بزرگترین بازیگران سینمای کمدی ایران در نقش یک روحانی استفاده کرد. این در حالی است که عبدی پیش از این در فیلم «خوابم می‌آد» به کارگردانی رضا عطاران در نقش یک پیرزن حضور داشت، همین مسئله سبب شد تا بازی وی در نقش روحانی با حواشی‌ای در سینما و دیگر نهادهای مرتبط با سینما همراه باشد.

هرچند فیلم سینمایی «رسوایی» در حمایت از جامعه روحانیون ساخته شده است، اما همین فیلم در استان قم اکران نشده و با مشکلاتی همراه است تا جاییکه که ده‌نمکی از نمایش «رسوایی» در قم انصراف داد. البته وی بعد از نمایش فیلمش در جشنواره سی و یکم فیلم فجر سعی کرد در دیدارهایی با روحانیون و آیات عظام این فیلم را برایشان به نمایش درآورد و نظر مثبتشان را جلب کند.

«رسوایی» در جشنواره فیلم فجر از سوی داوران و منتقدان مورد توجه قرار نگرفت ولی فروش بالای آن بار دیگر نشان داد که سینمای ده‌نمکی هنوز بین مردم طرفداران خودش را دارد.

نشست نقد و بررسی فیلم سینمایی «رسوایی» با حضور مسعود ده‌نمکی، محمدرضا شریفی‌نیا، امیر دژاکام و تینا آخوندتبار برگزار شد. در این نشست سعی کردیم ضمن تحلیل جزئیات فیلم، نقبی هم به گذشته مسعود ده‌نمکی بزنیم و دیدگاه‌های دو دهه گذشته وی را درباره مقولات فرهنگی به ویژه سینمایی که وی بدان معترض بود، جویا شویم. در گفتگو با بازیگران نیز درباره ساختار فیلم و دلایل فروش بالای آن صحبت کردیم.

محمدرضا شریفی‌نیا بازیگر نقش حاج شریف، امیر دژاکام بازیگر نقش افسر نیروی انتظامی و تینا آخوندتبار بازیگر نقش دوست افسانه در این نشست حضور داشتند و کامران تفتی بازیگر و فرشاد گل‌سفیدی فیلمبردار در آخرین دقایق حضورشان در نشست را لغو کردند.

*نزدیک به ۲ سال پیش که تصمیم گرفتید چهارمین فیلم سینمایی‌تان را بسازید خبرهای مختلفی مبنی بر اینکه این فیلم قرارست با نام “اخراجی‌ها ۴” و با همان حال و هوا جلوی دوربین برود، منتشر شد، اما همان زمان شما این خبرها را تکذیب کرده و اعلام کردید فیلمی متفاوت بدون درون‌مایه طنز خواهید ساخت. چه چیز باعث شد شما دست به ساخت فیلمی متفاوت با دیگر فیلم‌های سینمایی‌تان بزنید؟ فیلمی که شباهتی هم به مستندهایی که در گذشته ساخته بودید، دارد.

ده نمکی: قبل از ورود به سینما یک سری ایده در ذهن خود داشتم که در سینما به آن می‌گویند ایده اولیه. در واقع  ۱۰ ایده یک خطی در ذهن داشتم که اگر هر دو سال یک بار آنها را می‌ساختم، ۲۰ سال از عمرم را در سینما می‌گرفت. در همین راستا، فعالیت سینمایی خود را با مستند “فقر و فحشا” آغاز کردم که یکی از این ۱۰ ایده بود. “اخراجی‌ها ۱” نیز از همین ایده‌ها گرفته شده است اما “اخراجی‌ها ۲” ایده دیگری بود که آن را بر قصه “اخراجی‌ها ۱” سوار کردم.

* بعد از موفقیت “اخراجی‌ها” در فروش، طبیعی بود که همه ایده‌هایتان را کنار گذاشته و دنباله همان کار را بسازید.

ده‌نمکی: تجربه فیلم اول نشان داد ژانر طنز بهترین ابزار برای بیان مشکلات اجتماعی در جامعه است و مخاطب به خوبی با آن ارتباط برقرار می‌کند. البته اتفاقات بسیاری در زمان اکران “اخراجی‌ها ۱” رخ داد که می‌توان به قاچاق سی دی این فیلم در زمان اکران اشاره کرد. هرچند برخی از دوستان، این اشتباه را بر دوش قاچاقچیان انداختند اما معتقدم که اگر نمایش “اخراجی‌ها ۱” در سینما ادامه پیدا می کرد، فروش آن از “اخراجی‌ها ۲” هم بیشتر می‌شد، اما سی دی قاچاق آن را وارد بازار کردند و مانع فروش بالای آن در سینما شدند. هرچند این فیلم نتوانست آن طور که انتظار داشتم فروش داشته باشد، اما همین میزان فروش از سوی بسیاری از دوستان در سینما تصادفی خوانده شد.

* یادمان هست که خیلی از منتقدان می‌گفتند این یک اتفاق تصادفی است و ده‌نمکی نمی‌تواند با فیلم بعدی‌اش هم این میزان فروش را داشته باشد.

ده‌نمکی: بله. به همین دلیل تصمیم گرفتم “اخراجی‌ها ۲” را بسازم و یکی دیگر از ایده‌های خود را با ژانر طنز به مخاطبان خود ارائه کردم تا نشان دهم فروش فیلم اولم تصادفی نبود.

بعد از ساخت “اخراجی‌ها ۲″، با بوجود آمدن وضعیت سیاسی متفاوت در کشور تصمیم گرفتم “اخراجی‌ها ۳” را متناسب با آن شرایط بسازم.

در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری دوره دهم یک تفاهم ملی بین مردم ایجاد شده بود که یکی از نمودهای آن این بود که هزاران نفر در سینماها دست‌جمعی سرود “ای ایران” را می‌خواندند ولی متاسفانه فضای سیاسی در نهایت آن تفاهم را به تقابل تغییر داد و طیف‌های مختلف رو در روی هم قرار گرفتند. در چنان شرایطی به این نتیجه رسیدم که باید به یک نقد تند سیاسی دست زد و آن اتفاقات سیاسی و تمرین دموکراسی مدرن را به چالش کشید.

در چنان شرایطی با ساخت “اخراجی‌ها ۳” با تم سیاسی، با آبروی خود معامله کردم. آن فیلم می‌توانست یک اثر اجتماعی- جنگی باشد، داستانی که روایتگر بازگشت قهرمانان جنگ و دیده نشدن آنها توسط جامعه باشد. آن فیلم می‌توانست نقدی بر وضعیت این افراد بعد از جنگ باشد و فحش‌خور سیاسی هم نداشته باشد اما ترجیح دادم محافظه‌کاری نکرده و همان آدمی باشم که خودم می خواستم و محبوبیتم را به هر قیمتی حفظ نکنم. به همین دلیل مفاهیم سیاسی غلیظ را در قالب سه‌گانه “اخراجی‌ها” گذاشتم.

درباره “اخراجی‌ها ۳” تقابلی علیه آن ایجاد شد که از عالم سیاست چیزی کم نداشت. همه جماعتی که تقابل سیاسی می‌کردند این‌بار مقابل یک فیلم قرار گرفتند و فکر می‌کردند اگر فیلم را زمین بزنند و یک رقابت دو قطبی علیه آن ایجاد کنند، برنده می‌شوند و ثابت کرده‌اند که در انتخابات تقلب شده است. هر آنچه آنها نتوانسته بودند در کف خیابان عملیاتی کنند به حوزه سینما آورند و از همان روز اول که فیلم اکران شد به صورت شناسنامه‌دار آن را کپی غیرمجاز کرده و وارد بازار قاچاق کردند و در فضای مجازی هم با افتخار آپلود کردند حتی برخی به حرام بودن دیدن آن فتوا دادند و ماهواره‌ها و شبکه‌های فارسی‌زبان خارجی هم وارد این فضا شدند.

* اینکه شما پس از ماجراهای سال ۸۸ سراغ فیلمی چون “اخراجی‌ها ۳” بروید امر چندان دور از ذهنی نبود و آسیب‌شناسی نوع مواجهه مردم با آن فیلم سر دراز دارد. چون بحث ما اینجا فیلم “رسوایی” است می‌خواهم بدانم چطور شد تم جنگ و سیاست را رها کرده و سراغ مسایل اجتماعی در این شکل و سطح رفتید؟

ده‌نمکی: در واقع به دنبال آن بودم که ثابت کنم تنها ژانر کمدی و پربازیگر بودن یک فیلم نیست که مردم را به تماشای آن می‌کشاند. ایده “رسوایی”  قابلیت این را داشت که در “اخراجی‌ها ۴” با طنز کمتر دنبال شود. به عنوان مثال حاجی که زمانی امثال مجید سوزوکی‌ها را سلوک می‌داده و از کوچه و بازار به جبهه و شهادت می‌رسانده حالا خود در معرض اتهام قرار می‌گیرد. چه چیز می‌تواند دراماتیزه‌تر از این باشد.

در این فیلم یک ریسک دیگر کرده و ثابت کردم که از بازیگران طنز می‌توان بازی جدی گرفت و نشان دادم که یک مضمون اجتماعی و عرفانی با یک تم جدی و ملودرام می‌تواند میلیون‌ها نفر مخاطب را به سمت سینما بکشاند و خوشبختانه اکران “رسوایی” نشان داد که مردم از این فیلم بسیار خوششان آمده است.

این در حالی است که “رسوایی” هیچ کدام از امتیازهای “اخراجی‌ها” را در زمینه تبلیغات تلویزیونی و شهری نداشت و حتی در برخی از شهرها از اکران آن ممانعت شد اما توانست فروش قابل توجهی داشته باشد.

من فکر می‌کردم اگر این اقبال صورت بپذیرد و ادامه پیدا کند، انگشت اتهام از سوی مردمی که به دلیل دیدن فیلم‌های من متهم به ساده‌پسندی شده‌اند، برداشته شده و به سمت سینماگرانی می‌رود که نمی‌توانند به توقع مردم در سینما پاسخ دهند. البته اگر هم من جای آنها بودم همین حرف‌ها را می زدم. این گروه نمی‌توانند به فیلم “رسوایی” نقد ساختاری وارد کنند به همین دلیل از تم فیلم ایراد گرفته و آن را یک فیلمفارسی می‌دانند.

*اگر فضای جامعه قبل از ساخت “رسوایی” به گونه‌ای بود که شخصیت‌های “اخراجی‌ها” می‌توانستند روایتگر داستان این فیلم باشند، “اخراجی‌ها ۴” ساخته می‌شد؟

ده‌نمکی: بعد از ساخت “اخراجی‌ها ۳” یک نظرسنجی انجام شد که هزاران نفر در آن شرکت کردند. بیش از ۸۰ درصد از مخاطبان اعتقاد داشتند که باید ادامه این سه‌گانه ساخته شود اما من برخلاف نظر مخاطبان عمل کرده و “رسوایی” را در تم جدی ساختم.

* چندین بار در صحبت‌های خود اشاره کردید که “رسوایی” را فیلم جدی‌تری نسبت به تریلوژی “اخراجی‌ها” می‌دانید. ولی من “رسوایی” را فارغ از دستمایه‌های طنز نمی‌بینم و شما هر جا که خواستید از موقعیت‌ها و دیالوگ‌های طنز استفاده کردید و حتی در مواقعی دچار افراط هم شده‌اید.

ده نمکی: من “اخراجی‌ها” را به شدت حاوی مطالب و مفاهیم جدی می‌دانم که در قالب طنز تلخ و یا طنز سیاه نمود پیدا کرده است. هجو موجود در فیلم‌های ضد جنگ در سه‌گانه “اخراجی ها” دیده می‌شود.

“اخراجی‌ها” یک فیلم کمدی- تراژدی بود، یعنی فیلمی که ممکن است با کمدی شروع شده و با تراژدی به پایان برسد. ساخت فیلمی که کمدی محض باشد سخت‌تر از ساخت یک فیلم جدی است؛ چراکه در این نوع از فیلم‌ها قرار است مخاطب را بخندانیم اما در فیلم جدی اگر بتوان در لحظه‌هایی هم مخاطب را به خنده انداخت موفق شده‌ایم. وقتی که بر روی یک فیلم نام طنز گذاشته می‌شود اگر نتوان مخاطب را خنداند فیلم در گیشه شکست خواهد خورد.

در “رسوایی” هرجا که لازم بود از طنز استفاده کردم البته تا جایی که به فضای اصلی فیلم صدمه نزند. همه چیز در “رسوایی” به صورت ریسک بود. از انتخاب بازیگر طنازی که قرار است در یک نقش جدی بازی کند تا پرهیز از ژانر غالب طنز در یک مضمون این چنینی. اگر می خواستم گوشه چشمی به گیشه داشته باشم، دوز طنز فیلم را بالا می بردم و این فیلم قابلیت این کار را داشت.

 *یک سوم اول فیلم زمانی که مخاطب بیشتر با شخصیت “افسانه” با بازی الناز شاکردوست آشنا می‌شود، بار طنز این شخصیت خیلی بالاست و دیالوگ‌ها و رفتارهای وی را اغراق‌‌آمیز می‌‌کند.

ده‌نمکی: من اسم این برخوردها را طنز نمی‌گذارم اما در برخی جاها برای پیش بردن فیلم باید از فوت کوزه‌گری استفاده کرد. در برخی از کتاب‌هایی که درباره تجربیات کارگردانان دنیا نوشته شده، اشاره شده اگر یک فیلم بتواند در پنج جا مخاطب را درگیر کند می‌تواند فیلم موفقی باشد و مانع فرار مخاطب از سینما شود. به نظر من فیلم برای آن که بتواند اتفاقی را خلق کند باید در هر سکانس مخاطب را جذب خود کند. این اتفاق می تواند یک دیالوگ باشد و یا یک صحنه اکشن.

در “رسوایی” نیز چون قرار است شخصیت‌هایی که از آنها توقع طنز می‌رود به سمت طنز نروند، بار طنز را بر دوش شخصیت‌های مکمل که از آن جمله می توان به افسر پلیس و سرباز فیلم اشاره کرد، گذاشتیم. البته این سکانس‌ها هم چندان خنده‌دار نیستند اما در فیلمی کاملا جدی که بار تراژیک آن بالا است، حتی چنین صحنه‌هایی هم جذاب به شمار می‌آیند و به فیلم کمک می‌کنند که مفهوم اصلی خود را به مخاطب بقبولاند. حتی گاهی حاج یوسف نیز در فیلم دیالوگ‌های جدی می‌گوید که برای مخاطب طنز است.

*در مورد شخصیت بازیگران حرفه‌ای فیلم مانند اکبر عبدی، محمدرضا شریفی‌نیا و … و بار طنزی که در بر دوش آنها گذاشته شده است، مشکلی ندارم. مشخصا درباره الناز شاکردوست صحبت می‌کنم. آیا این نوع بازی که ارائه داده سلیقه کارگردان است یا خود بازیگر آن را ارائه کرده است؟

ده‌نمکی: مسئولیت چگونگی بازی شاکردوست در این فیلم برعهده من است. برای شخصیت “افسانه” در مرحله نگارش و انتخاب بازیگر یا باید  بازیگری با چهره معصوم، مظلوم با یک کشش ترحم‌برانگیز از سوی مخاطب انتخاب می‌کردیم و یا باید از بازیگری با وجهه پرشور و شیطان استفاده می‌کردیم. اگر از بازیگری با چهره مظلوم استفاده می کردیم شاید خیلی جاها به کار ما می‌آمد به ویژه در صحنه های پایانی که شخصیت افسانه از حاج یوسف دفاع می‌کند اما ریسک کرده و تصمیم گرفتیم از بازیگری استفاده کنیم که بیشتر شور و شیطنت داشته باشد.

* الناز شاکردوست بهترین انتخاب شما بوده و یا آن چیزی است که برای شما در سینمای ایران در دسترس است؟ به نظر من این فیلم می‌توانست با وجود بازیگری غیر از شاکردوست در نقش اول آن، خیلی بهتر باشد؟

ده‌نمکی: اگر اشکال واقعی در بازی شاکردوست باشد به من برمی‌گردد. از طرف دیگر باید به خاطر داشته باشیم که در سینمای ایران هیچ چیز در اختیار شما نیست. یک بازیگر ممکن است برای کار شما مناسب باشد ولی چند کار را با هم داشته باشد. اما انتخاب شاکردوست از بین سه گزینه مورد نظر، انتخاب خیلی درستی بود. نمی‌توان گفت یک بازیگر صد در صد خوب است اما از نظر من شاکردوست نه تنها لطمه‌ای به فیلم نزده، بلکه کمک هم کرده است.

دژاکام: به عنوان بازیگر از اینکه در این فیلم بازی کردم، خوشحالم. من ۳۰ سال در تئاتر کار کردم و زمانی که می خواستم برای بازی در این فیلم تصمیم بگیرم، فیلمنامه آن را خواندم و بعد از مطالعه فیلمنامه احساس کردم مضمونی که در سال‌های اخیر در سینما گم شده توسط ده‌نمکی دوباره پیدا شده است.

اصلی‌‌ترین دلیل موفقیت فیلم این است که پا می گذارد جای پای کسانی که قبل از ده‌نمکی در این جامعه رو به روی ریا قرار گرفتند. زمانی که برخی کانون‌های دینی می‌توانند صاحب قدرت شوند این احتمال وجود دارد که کسانی تظاهر به دینداری کرده و به مرکز قدرت نزدیک شوند. یکی از آفات فعلی جامعه ما ریا است و به همین دلیل مردم می‌خواهند درباره ریا حرف بشنوند و تفاوت دینداری واقعی و دروغین را ببینند. قصه این فیلم دربرگیرنده همین مفهوم اصلی است. اگر “رسوایی” توانسته در روزگار امروزمان موفق باشد، به همین دلیل است.

درباره بازی بازیگران دیگر در این فیلم نمی‌توانم نظر دهم چون خودم نیز در این فیلم بازی کرده‌ام. الناز شاکردوست در دوران تحصیل همکلاس من بوده است و افتخار می‌کنم با هم هم‌دانشگاهی بودیم، اما همین که در این فیلم توانستم حضور داشته باشم بسیار خوشحال هستم.

اکبر عبدی یکی از بهترین‌ها است و مانند آنتونی کویین بازیگر متفاوتی است. ما بازیگران بزرگی داریم اما اکثرا خود را تکرار می کنند. الناز شاکردوست به خوبی می توانست مفهوم مورد نظر این فیلم را انتقال دهد اما بستگی دارد که چه کسانی می توانند با این فیلم ارتباط برقرار کنند و چه کسانی نمی‌توانند.

* یعنی همه شما معتقدید اغراق در بازی الناز شاکردوست به فیلم لطمه نزده است؟

ده‌نمکی: اغراق ذات سینما است و بستگی به نظر کارگردان دارد. من در کارنامه خود “فقر و فحشا” را دارم و این قشر از جامعه را که شاکردوست نقش آن را بازی می‌کند به خوبی می‌شناسم. اگر برخی از منتقدان می گویند چرا دختر پایین شهری باید چنین لباس‌هایی بپوشد باید بگویم در جامعه امروز ما تنها بالاشهری‌ها بینی‌شان را جراحی نمی‌کنند و دیگر جراحی‌های زیبایی‌ تنها مختص بالاشهری‌ها نیست و کسانی که در خیابان‌های جردن و فرشته به اصطلاح “دور دور” می کنند، الزاما بالاشهری نیستند.

افرادی که به این مسئله در فیلم ایراد می گیرند در تاریخ باقی مانده‌اند و به‌روز نیستند. اگر قرار است فیلمی بسازیم که آخوند داستان را آخوندها باور کنند، افسانه قصه را نیز باید افسانه‌های جامعه باور کنند.

در ضمن باید یادآوری کنم من در این سینما دستم بسته است و باید به گونه‌ای کار کنم که همسو با اعتقادات خودم هم باشد. به عنوان مثال زمانی که می‌خواهم در فیلم خود نشان دهم که مردان خیابانی در جامعه بیشتر از زنان خیابانی هستند باید نقشی را طراحی و اجرا کنم که ارزش داشته باشد مردان به خاطر وی صف بکشند.

در ایران که نمی‌توانم برای چنین نقشی از آنجلینا جولی استفاده کنم، به همین دلیل از شاکردوست استفاده کردم. “افسانه” باید دختر بدنامی باشد که بسیار اغواگر بوده و موی خود را هم از ترس من نمی‌تواند بیرون بگذارد چون من نمی‌خواهم بازیگران زن مویشان بیرون باشد. به همین دلیل از المان‌هایی چون کفش قرمز و آرایش استفاده کردم همچنین در کنار آن، بازیگر نقش “افسانه” باید بازی اگزجره‌ای (اغراق‌شده) داشته باشد که مردم فکر کنند افسانه خودش مشکل دارد.

* آقای شریفی‌نیا نظر شما درباره بازی الناز شاکردوست چیست؟ من معتقدم کامران تفتی هرگاه مقابل شاکردوست قرار می‌گیرد بازیش خوب از آب در نمی‌آید اما مقابل شما خوب است. نظر به اینکه آقای ده‌نمکی هر نوع ضعف در بازی این بازیگر را به گردن می‌گیرند فکر نمی‌کنید افسانه فیلم باید شخصیت‌پردازی بهتری می‌داشت؟ این شخصیت ایرادهای دیگری هم دارد که بعدا مفصل درباره آن حرف می‌زنیم.

شریفی‌نیا: علاقه‌ای به صحبت درباره چگونگی بازی دیگر بازیگران در این فیلم ندارم، ولی درباره شخصیت “افسانه” در فیلمنامه می‌توانم بگویم که مشکل این جاست که وجه قربانی بودن این زن و وجهی که مخاطب باید دلش به حال او بسوزد کم پرداخته شده است.

اینکه افسانه قربانی جامعه است به چشم نمی‌آید. بیننده باید با او همراهی کند و زمانیکه مرد روحانی دستش را می‌گیرد تا نجاتش دهد، بیننده باید لذت ببرد که این اتفاق به خوبی رخ نمی‌دهد. شاید بخش دیگری از شخصیت افسانه هم در فیلمنامه به خوبی پرداخته نشده و آن هم جایی است که باید نشان دهد افسانه مجبور است در جامعه پرخاشگر باشد و ظاهرش را به همان ترتیب آراسته کند اما در خانه دیگر همان رفتار موجه نیست. فیلم باید نشان می‌داد که او به خاطر شرایط جامعه اینگونه زندگی و رفتار می‌کند.

مهرنیوز

دفترچه یادداشت آنلاین یک پسر تنها

دانلود آهنگ من خود آهنگ سیزدهم – محسن چاوشی

دانلود آهنگ جدید و زیبای محسن چاوشی با نام من خود آهنگ سیزدهم
(شاعر: شهریار | آهنگساز: محسن چاوشی | تنظیم: شهاب اکبری)

دانلود – ۶٫۷۸ مگابایت | لینک کمکی اول – دوم – سوم

تنها لینک یک قطعه برای معرفی اثر منتشر گردید. برای حمایت از صاحب اثر آلبوم را خریداری کنید.

نوشته دانلود آهنگ من خود آهنگ سیزدهم – محسن چاوشی اولین بار در اس ام اس،عکس،مدل لباس،دکوراسیون | بی کلک پدیدار شد.

اس ام اس،عکس،مدل لباس،دکوراسیون | بی کلک

دانلود آهنگ من خود آهنگ سیزدهم – محسن چاوشی

دانلود آهنگ جدید و زیبای محسن چاوشی با نام من خود آهنگ سیزدهم
(شاعر: شهریار | آهنگساز: محسن چاوشی | تنظیم: شهاب اکبری)

دانلود – ۶٫۷۸ مگابایت | لینک کمکی اول – دوم – سوم

تنها لینک یک قطعه برای معرفی اثر منتشر گردید. برای حمایت از صاحب اثر آلبوم را خریداری کنید.

نوشته دانلود آهنگ من خود آهنگ سیزدهم – محسن چاوشی اولین بار در اس ام اس،عکس،مدل لباس،دکوراسیون | بی کلک پدیدار شد.

اس ام اس،عکس،مدل لباس،دکوراسیون | بی کلک

کد آهنگ پیشواز ایرانسل آلبوم من خود آن سیزدهم محسن چاوشی

کد آهنگ پیشواز ایرانسل آلبوم من خود آن سیزدهم محسن چاوشی

کد آهنگ پیشواز من خود آن سیزدهم محسن چاوشی ایرانسل

غلط کردم غلط » ۷۷۱۱۲۸۹

کو به کو » ۷۷۱۱۲۹۰

رمیدم » ۷۷۱۱۲۹۱

نگار » ۷۷۱۱۲۹۲

ستمگر » ۷۷۱۱۲۹۳

شیرمردا » ۷۷۱۱۲۹۴

من خود آن سیزدهم » ۷۷۱۱۲۹۵

قراضه چین » ۷۷۱۱۲۹۶

بهرام گور » ۷۷۱۱۲۹۷

برای انتخاب آهنگ پیشواز می توانید از ۲ روش اقدام کنید؛
۱- ارسال کد آهنگ مورد نظر از طریق پیام کوتاه به شماره ۷۵۷۵
۲- شماره گیری کد دستوری: *۷۷۷*۴*کدآهنگ# (از راست به چپ)
– همچنین می توانید برای تعویض، لغو، حذف، غیرفعالسازی/فعالسازی و سایر تنظیمات مربوط به آهنگ پیشواز خود، کد *۷۷۷# را شماره گیری کنید.

نوشته کد آهنگ پیشواز ایرانسل آلبوم من خود آن سیزدهم محسن چاوشی اولین بار در اس ام اس،عکس،مدل لباس،دکوراسیون | بی کلک پدیدار شد.

اس ام اس،عکس،مدل لباس،دکوراسیون | بی کلک

کد های آوای انتظار همراه اول آلبوم من خود آن سیزدهم محسن چاوشی

کد های آوای انتظار همراه اول آلبوم من خود آن سیزدهم محسن چاوشی

کد های آوای انتظار همراه اول آلبوم من خود آن سیزدهم محسن چاوشی

۳۱۲۸۸ » بهرام گور
۳۱۲۸۷ » قراضه چین
۳۱۲۸۶ » من خود آن سیزدهم
۳۱۲۸۵ » شیرمردا
۳۱۲۸۴ » ستمگر
۳۱۲۸۳ » نگار
۳۱۲۸۲ » رمیدیم
۳۱۲۸۱ » کو به کو
۳۱۲۸۰ » غلط کردم غلط

 

روش های فعال سازی:
۱- از طریق پیام کوتاه (SMS):
برای فعالسازی سرویس آوای انتظار خود از طریق پیام کوتاه، کد آوای مورد نظر خود را به شماره ۸۹۸۹ پیامک نمایید. همچنین می توانید جهت دریافت کد محبوب ترین آواهای انتظار، یک پیام کوتاه بدون متن به شماره ۸۹۸۹ ارسال نمایید.

۲- کدهای دستوری (USSD):
برای فعالسازی سرویس آوای انتظار خود می توانید از کدهای دستوری نیز استفاده کنید. برای این کار کافی است کد زیر را توسط گوشی تلفن همراه خود شماره گیری کرده و سپس ارسال فرمایید:
*۱۱۱*۲۲۱*کد آوای انتظار مورد نظر#

نوشته کد های آوای انتظار همراه اول آلبوم من خود آن سیزدهم محسن چاوشی اولین بار در اس ام اس،عکس،مدل لباس،دکوراسیون | بی کلک پدیدار شد.

اس ام اس،عکس،مدل لباس،دکوراسیون | بی کلک

خاطرات خنده دار من

خاطرات خنده دار و طنز

خدا نصیب هیچ بنی بشری نکنه
داشتیم اسم فامیل بازی می کردیم قرار شد از حرف”ف”باشه
همه چیو نوشتم تارسیدم به میوه فری گوروت نوشتم(جای گریپ فوروت)بدصوتی داده بودم یه مدت بچه ها فری گوروت صدام میکردن این آخرا خودم هم باورم شده بود اسمم فری گوروته

تو اتاقم نشسته بودم …صدای بابام از تو هال میومد.. داشت با صدای بلند این شعرو همراه پنگول(گربه برنامه رنگین کمان)میخوند: گفت به گلا دست نزنید..نه نه نه نمیزنیم…شاخه هاشون و نکنیم…نه نه نه نمیکنیم …

با یکی از دوستام رفته بودیم خونه ی یکی دیگه از دوستام. اتاقش حسابی به هم ریخته و پر اشغال بود. ما رفتیم نشستیم PES بزنیم. دوستمم شروع کرد به جاروبرقی کشیدن اتاق. ما همینطور که بازی میکردیم تک و توک تخمه هم میخوردیم. یهو من یه شوت از راه دور زدم که خورد به تیر دروازه، دوست بیچاره ی منم که داشت تو همون لحظه تخمه میخورد، هول شد پوست تخمه پرید تو حلقش. آقا این بدبخت شروع کرد به دست و پا زدن. دوستم جاروبرقی رو انداخت پایین و رفت آب بیاره. منم همراش رفتم که یه تیکه نونی چیزی بیارم که بخوره شاید پوست تخمه رو ببره پایین. خلاصه وقتی برگشتیم تو اتاق خشک شدیم!
دوستم جارو برقی رو گرفته بود و لولشو گذاشته بود تو حلقش!!!!! گفتیم چیکار میکنی؟! گفت میخوام پوست تخمه رو درش بیارم!!! ما هم بیخیال خفگی طرف شدیم و پخش زمین شدیم!
خدایا… این دوستان مبتکر و خلاق رو از ما نگیر!

عاقا ما امســـــال بهـــــــار دو نفری رفته بودیم زیــــــارت!!!
من ومخاطب خاص تر از جانم(!) از طریق ازدواج دانشجویی رفته بودیم(جاتون خالی!)
دمشون گرم خیلی سفر پرباری بود. برنامه هاشونم خعــــــــلی خوب بود.
ی شب تو لابی هتل ی مسابقه برگزار کردن به اسم “تفاهم”
به این صورت ک آقایون ی گروه وخانوما ی گروه دیگه. ب هر گروه هم ی آلبوم دادن، باید اولین چیزیو ک با دیدن عکسها ب ذهنت میرسید مینوشتی البت زمانشم مشخص بود. بعـــــد مالای تو رو با مخاطب خاصت مقایسه میکردن اگه مث هم بود نظراتون برنده میشدین.
خلاصه من ک چن تاشو وخ نکردم بنویسم عکساشم انقدر چرت بود ک منم چرت وپرت نوشتم !!! بعدشم ک با مخاطب خاصم مقایسه میکردیم،دیدم نخیـــــــــــر! هر کدوممون ی چی نوشتیم!!!
با سری افتاده وگردنی کج رفتیم اتاقمون! صبح ک اومده بودیم پایین واسه صبحونه دیدم در کمال ناباوری اسم “ما” ب عنوان برنده اونجا نوشته شده!!! یعنی اشک تو چشام حلقه زد، انگار ی چی فراتر از تیتاب بهم دادن! ینی اگه جایزه نوبل دریافت میکردم اونقد ذوق مرگ نمیشدم!!!
مــــــــــــــــرســــــــــــــــــی تـــــــــــــــــفـــــــــــاهــــــــــــــــم!!!

همین الان سرکار نشسته بودم داشتم باگوشی تواینترنت میچرخیدم یکی اومد شیرینی بم تعاروف کرد منم حواسم نبود اومدم بگم اگه مناسبتی داره مبارک باشه گفتم اگه منابتی داره منابته،یارو فک کرد خلوچلم گذاشت رفت،خودمم هنوز هنگم این منابت چیه اومد تو دهنم.
شمام اگه منابت داشت لایک کن.

اغا(اقا،عاقا،اصلا هرچی) دیروز سر کلاس زبانم بودم(اره منم کلاس زبان میرم چیه مشکلیه. چرا بد نگاه میکنی) داشتم با ایفون رفیقم بازی میکردم.(دیگه داری خیلی بد نگاه میکنی ها) بعد از مدتی که بازی نکردم صفحه اش قفل شد.منم برای اینکه تابلو نباشه همینجور که داشتم معلم رو نگاه میکردم دکمه ی وسطش رونگه داشم یک دفعه یک خانومه گفت چی چی is not available منو میگی سرخ شدم قرمز شدم سبز شدم اصلا دیگه مداد رنگی شدم ولی دم معلمه گرم هیچی نگفت الانم دارم به افق نگاه میکنم و محو شدن بقیه رو میبینم

خدا نصیب گرگ بیابون نکنه به طرز خفن ناکی سرما خورده بودم و به دلیل عدم رعایت موازین بهداشتی موجبات بیماری سایراعضای خونواده رو هم فراهک کردم
حالا بابام هربارعطسه میکنه یه پس گردنی هم نثار من میکنه ولی برخورد سایراعضای خونواده بهتره فقط فحش میدن

بنده خدا مامانم پاش پیچ خورده بود یه بار طبق معمول شیطنت کرده بودم گذاشت دنبال منو بگیره و بزنه
آغا مهدی بدو و مامان بدو چون پاش درد میکرد وایسادم(تودلم گفتم تریپ مرام بیامو وایسم مامانم هم تریپ برمیداره و منونمیزنه)
چشمتون روزبدنبینه وایسادان همانا و…
منOo
مامان♥
پترسOO oo
کارلوس کیروش(از زاویه نیم رخ) J°
FAIR PLAY ☻

یک روز پاییزی در شرکت بودم اصلا حواسم نبود داشتم تو راهرو شرکت قدم میزدم دیدم مدیر فروشمان از در اومد بیرون منم با خنده گفتم خسته نباشید دیدم سرخ شد حالا نگو از در دستشویی اومده بود بیرون

با برادر زادم(پسر) داشتیم تو خیابون راه می رفتیم یه مرده که از این هنسفری بلوتوثیا تو گوشش بود داشت با موبایلش حرف میزد گفت سلام؛ برادرزاده من گفت سلام ؛اون گفت چه طوری ؛ برادرزاده من گفت مرسی خوبم ؛من کشیدمش کنار، یارو خندش گرفته بود. جالب اینکه در حال کشیدن داشت باهاش دست هم می داد. گفتم با تو نیست که گفت اٍ راست میگی دیدم آشنا نبودا.

بابام اینا که از مکه میخواستن برگردن تو فرودگاه عربستان برای بازرسی گفتن آقایون کمربنداشونو در آرن. بابای منم کمربندشو در میاره و بادستش شلوارشو نگه میداره.
یه هو عینکش میافته اینم هول میشه میره عینکو برداره شلوارش میافته پایین .اصن بایه وضی دولا میشه شلوارشو برمیداره!!

بچه های بی کلک میگن دها هشتادیا گودزیلا هستن ماباور نمی کردیم تادیشب تو یه برنامه تلوزیونی یه گودزیلا آوردن وسط مجربه ازش پرسید دوس داری چه کاره بشی؟ گفت میخوام دکتر بشم مجریه گفت دکتر چی؟ گفت دکتر حیوانات مجری گفت چه جور حیوونی گودزیلا نه گذاشت نه برداشت گفت حیوونایی که شبیه توئن
من درحال گاز زدن کنترل!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بابام درحال کنترل من///////////////////////////
مجری}}}}}}}}}}:
صداوسیما((((((((((((:
بابامامان گودزیلا درحال قربون صدقه رفتن گودزیلا@@@@@@@@@@@@@@

آقا حماقت که سنو سال نمیشناسه. هفته پیش با دوستام رفتیم یه دریاچه کوچیک که روش یخ بسته بود. من رفتم روی یخا بچه ها ازم عکس میگرفتن. بعدش اومدم خشکی دوستام که شیر شده بودن رفتن روی یخا از اولیشون که رفت وسط دریاچه عکس گرفتم. دومیشونم صاف رفت پیش اونیکی! حالا ضخامت یخش حدود ۳ سانت بود! عکسو که گرفتم صدا اومد طرق تروق…داد زدم بیاید بیرووون! یخه ترک ورداشت ولی اگه میشکست حتمن اون دوتا عکسشون اعلامیه میشد خدا رحم کرد. ولی بعدش کلی خندیدیم. شمام مراقب باشید آقایون خانوما از ما گفتن.

من بچگیام خیلی نیکوکار بودم. مثلاً یه بار یه میخ پیدا کردم با خودم گفتم اگه اونو به دیوار بزنم میشه چوب لباسی. داشتم میخو داخل پریز برق میکردم که یهو داداشم دستمو گرفت. گفت برقه!! تورو میکشه!! و اینگونه بود که من تونستم برقو کشف کنم! خدا رحم کرد انصافن!

عاقا یه روز بارون اومده بود منم کوچیک بودم از مدرسه داشتم برمیگشتم تا زنگ خونمونو زدم دستم شرو کرد به لرزیدن. اولش ترسیدم ولی بعدش خوشم اومد دوسه بار دیگه زنگ خیس بارونو فشار دادم تا یکی درو باز کرد و رفتم خونه بعدش فهمیدم برق بوده منم داشتم با مرگ بازی میکردم! آنتی الکتریسیته بودیم یه زمان یادش بخیر…

یروز با همکارام رفته بودیم رستوران. از قضا مدیر شرکتمونم با پسر کوچیکش اومد اونجا. مدیره خیلی خسیس بود ولی میخواست جلوی ما کلاس بزاره به پسرش گفت: هر چی دوس داری از خوباش و گروناش انتخاب کن. پسرش گفت: من ساندویج میخورم.! مدیره هرچی اسم غذای درستو حسابی میگفت که پسرش فقط از اونا انتخاب کنه باز بچش میگفت : من فقط فقط ساندویج میخورم! ! دسش درد نکنه تا یه مدت سوژه خندمونو جور کرد.

من بچه سنندجم با داییم اینا رفته بودیم اصفهان خونه یکی از دوستاش
حرف سوقاتی اصفهان پیش اومد که دوست داییم بهش گفت راستی آقا محمد سوقاتی سنندج چیه؟
داییم خیلی با کلاس گفت:نون برنجی کرمانشاه
خداوکیلی فک و فامیله من دارم؟

سلام من امروز عضو شدم … چیز دیگه ایم نمیگم
جونم براتون بگه حدودا دوسال پیشا بود که منو رفیقم برای شرکت تو یه جلسه مهم که اصن به قد و قواره ما نمیخورد دعوت شدیم.درعین ناباوری و ذوق مرگ شدگی در ساختمان محل جلسه حضور به هم رساندیم و سوار آسانسور شدیم.بعد از لحظاتی دینگ دینگ آسانسور در طبقه موردنظر ایستاد ولی درش وا نشد…من و دوستم یه نگاه عاقل اندر سفیه به هم انداختیم و بعد یه جیغ کوتاه … وااااای گیر کرد ((
در چشم به هم زدنی با چک و لگد و دندون به جون دره افتادیم و مادر دره رو به عزاش نشوندیم…شاید باورتون نشه حتی قلابم گرفتیم ولی اثربخش نبود. در همین اثنا(شایدم اصنا) در حالیکه نفس نفس میزدیم و خودمونو برای فوت کردن آماده میکردیم صدای یه دخترخانوم محترم از پشت سر : آقایون ازین طرف بفرمایین:))))
من و رفیقم عین جن زده ها با یه چرخش ۱۸۰ درجه : جــــــــــاااانم؟؟؟:|
بـــــــعله آسانسور نامرد دوتا در داشت:((((
با حداکثر سرعت از محل متواری شدیم و در حال حمد و سپاس به درگاه پروردگار که کسی مارو تو اون وضعیت ندید خودمونو به اتاق جلسه رسوندیم و وارد شدیم .یه آقایی مارو معرفی کرد :مهندس فلانی و مهندس بهمانی خیلی شیک و مجلسی و مملو از احساس غرور به طرف صندلی هامون قدم برمیداشتیم که ناگهان اشک شوق از چشمامون سرازیر شد.دختر خانوم مورد نظر که تقریبا بالای مجلسم نشسته بود در حالیکه نیشش باز بود دم گوش بغل دستیش که به گمانم رییس جلسه بود یه چیزی پچ پچ میکرد…:(((((((

خواستم از دستشویی بیام بیرون با خودم گفتم منم برای اولین بار دمپایی هارو خیس کنم ببینم چه حسی به آدم دست میده
همین که خواستم بیام بیرون بابام پشت دربود که با داد و هوار همه رو خبر کرده که بیایید که مچشو گرفتم عرفان بود که دمپاییا رو خیس میکرد
خداوکیلی فک و فامیله من دارم؟………..

چن روز پیش با دوستم رفتیم نسخه مامانمو بگیریم یارو داروهارو داده میگه میشه ۴۵۰۰دوستم بهم گفت ی بسته ام از اون آدامس ریلکسا بگیر بعدش اشاره کردم بهشون به یارو میگم ی بستم از اینه بده لطفا اونم گفت ۴۰۰۰داره۶۰۰۰داره دوستم گفت آقا چخبره مگه فرقشون چیه؟کیفیتش بهتره یا تعدادش بیشتره؟یارو شرو کرد پیش مردم داد و بیداد کردن ک آقا من چ میدونم برو توش نوشته ……مام دیدیم کوتاه نمیاد گفتیم ۴تومنیشو بده سگ توش دیدیم پیچیده تو ی پلاستیک مشکی داد بهمون جفتمون گیج شده بودیم ک داره چیکار میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اومدیم بیرون دوستم میگه از اون آدامس ۴ تومنیه بده بجوییم منم مث آدمهی با شخصیت واکردیم دیدیم ای بابا ک ا ن د م ه دیگه هیچی دیگه تا خونه ب دکتر و برند ریلکس و مغز تیلیت خودمو … فش دادیم

با گوشی دوستم به مخاطب خاصش اس دادم که: دو روز گوشیم دست داداشمه یه موقع اس نفرستی
اونم جواب داد ok
منم شمارشو حذف کردم و شماره خودمو به اسم اون ذخیره کردم
اما جالب اینه دوستم که ادعاش میشه به مخاطب خاصش رو نمیده از دیروز دوتا شارژ۵ تومنی برام فرستاده
اما شارژ به کنار این دو روز اونقدر به دوستم گفتم عزیزدلم و دوستم فدای من شده که حالم از جفتمون بهم میخوره

یه استاد فیزیک داشتیم خیلی عصبانی میشد وقتی سر درس و نکته های مهم سر و صدا توی کلاس بود ( بد جور ) من بخت برگشتیه .بی شانس .یه وری خیر سرم یه ساعتی داشتم که جزء اولین ساعت های ساخت دست بشر بود دکمه هاش کار نمیکرد خود به خود زنگ میزد ( درد سرتون ندم دوستان شما هم شاید کار داری الان تموم میشه )
خولاسه
زنگ خورد و خاموش هم نمیشد استاد عصبانی به من گفت خفش کن من خفش نکردم خودش خفه شد نیم ساعت بعد سر یه مسئله مهم همه درگیر که ساعت گرینویچ به صدا در امد من ساعت رو تو مشتم گرفتم و مشتم رو کردم بین دو تا پام ولی لامصب صداش قطع نمیشد استاد عزم من کرد دو متری من که رسید من دست خودم نبود پنجره باز بود ساعت رو انداختم بیرون . استاد با تعجب نیگام میکرد باورتون نمیشه صدای زنگ ساعت از تو حیاط بازم می امد کلاس ترکید . مرده بودن از خنده دمش گرم اون ترم منا من ۱۴ شدم

توی کلاس شیمی عمومی بودم اول ترم . منم که درس نخون .
چند تا بچه جغله صندلی های جلو نشسته بودن خیلی سوال های ریز میپرسیدن .
منم پیش خودم گفتم عجب کلاس سطح بالایی درست و حسابی این ترم ضایعات میشم و خجل توی همین فکرا بودم و میگفتم که یکم می خونم خیلی ضایع س آبروم میره که
یهکی از همون پسرا که خیلی سوال میپرسید دستشو بالا آورد و پرسید .
استاد اون حرف L که زیر H2O نوشتین یعنیی چیی .
اول خاطرم یادتونه گفتم عجب کلاس سطح بالایی . ای دوست نیم ز گفته خرسند .

دیروز نشسته بودم داشتم لینچانو میدیدم یه دفه یه گودزیلا اومد نشست با ما فیلم ببینه منم واسش زدم شبکه پویا دراومد گفت میذاری ببینم آخرش لینچان با کی ازدواج میکنه یا نه؟؟؟؟؟
.
.
بعد چند دقیقه دراومد گفت اههههههه هر فیلمی هم دفه اولش قشنگه….
یعنی من فقط مث منگلا داشتم به این نگاه میکردم..

کیا یادشونه:وقتی زنگ مدرسه(آخر)میخورد و موقع رفتن به خونه بود جوری میدویدیم که زندانی حبس ابد(عبد)رو از زندان آزاد کردی.هییییی یادش بخیر

به مامانم گفتم: مامان منو صبح ساعت ۵ بیدارکن میخام برم جایی…
صبح ساعت ۹ بیدار شدم دیدم ی نامه کنارمه نوشته:
عزیزم خیلی ناز خوابیدی دلم نیومد بیدارت کنم ببخشید…
خدایا مادرای ما چقد فرشتن…بزن لایکو به افتخاره همه ی این فرشته ها

عاغا یه بار ما ابتدایی بودیم،یه مجله رشد داشتیم،دهه هفتادیا یادشونه!یه صفحه ش درموردفواید پوست سیب بود،نوشته بود اگر مهمانان شما پوست سیب رانمیخورند ناراحت نشین!خودتون برین پوستاشو جداکنین بخورین!
ینی تواون لحظه حس بز بودن بهمون دست میداد!
شمام ازینا داشتین آیا؟؟؟
حالا جالب اونجاس یکی از بچه هارفته بود پوست سیبای مهمونارو جدا کرده بود عین گاو خورده بودشون!
مجله رشد:))
گاو وبز:(((
دوستم:|

اهرام ثلاثه تو حلقش اگه دروغ بگم .
اجباری مرخصی داده بودن با رفیقم برمیگشتم . تو کوپه بغیر ما یه پسره هم بود قیافش داد میزد که خیلی ساده است . وصتای راه ازمون پرسید داشجوئید گفتم کاش دانشجو بودیم گفت اینجا کار میکنید . گفتم کاش کار میکردیم . گفت پس امدید مسافرت . نه
گفتم یه جایی بودیم که خدا نصیب گرگ بیابون نکنه . این بدبخت فکر کرد ما تو شهر اینا زندانی بودیم نکه کچل هم بودیم . منم به کی قسم اصلا خوشم نمیاد کسی رو دست بندازم ولی میدونید شرایطش پیش اومد . خلاصه . گفت جرمتون چی بود .گفتم . میگفتن قتل ولی بعدن فهمیدن که درست نیست ولمون کردن ۴ ساله . به جان خودم اصلا دست خودم نبود بعد گفتن اینا سرمو شبیه این قاتلا بدجوری خاروندم لحن صدا هم که خو بخود عوض شده بود گفتم اونجا هر چی هم بلد نبودیم یاد گرفتیم . شب شد خواستیم بخوابیم دیدم پسره نمی خوابه گفتم خوابت نمیاد گفت نه . گفتم میدونم از چی میترسی پسره شده بود عین لبو خلاصه تا من رسیدم و پیاده شدم طفلک پلک رو هم نذاشت ( خدایا خداوندا ما رو ببخش )

تو اتاق عمل دکتره اومد منو دست بندازه
گفت شما دانشگاه هاوایی درس میخونید؟(حالا فهمیدین من هم کار میکنم هم درس میخووونم؟کم کم دارم از دنیا محو میشم)
منم گفتم نه من دانشگاه زمینی درس میخونم:-)))
ینی هنگ کرداااا
کلی بخاطر حاضر جوابیم تحسینم کرد وبهم دکترای افتخاری داد
ینی دیگه لازم نیست دزس بخونم:-))))))

تو برنامه تلویزیون حسین رفیعی از یه گئدزیلا میپرسه شغلت چیه؟
میگه دکتر!!!!!!!!!!!! :- /
میپرسه دکتر چی؟
میگه دکتر حیوانات
بعد رفیعی میپرسه : مثلا چه حیوونایی؟!!
گودزیلا میگه:حیوونایی که شبیه شمان!!!!!!!!!!!!
یعنی مجری رفت تو افق و عمود و… محو شد
حاضر جوابیش تو پانکراس همه!!!!!!!!!!

آشپزخونمونو دارن تعمیر میکنن،یخچالو آوردن تو اتاق من…
نمیدونید چه حالی میده =)

یه روزداداشم میخواست آب داغ بریزه مامانم گفت حسام جان میریزیش یه بسم الله بگوآب روجنانریزه داداشم گفت مامان زیاد خرافاتی هستی جن کجا بودخلاصه شب بودو رفتیم بخوابیم هنوز نیم ساعتی نگذشته بود که جیغ داداشم بلندشدرفتیم تواتاقش میگم چی شده میگه نمیدونم همش یکی منو گازمیگیره مامانم گفت دیدی بهت گفتم مسخره کردی خلاصه تا صب چندبارجیغ کشیدماهم ازترس نتونستیم بخوابیم صب رفتم تواتاقش دیدم زل زده به دیواریهوخندیدمنم همش داشتم صلوات میدادم فکرکردم جن اونوگرفته دیدم یه سوسک تودستشه تازه فهمیدیم اون سوسکه رفته توشلوارشواینم هروقت تکون میخورده سوسکه گازش میگرفته.

یه کلیپ رو گوشیم بودکه دختره گیتار میزدو میخوند. برا پدر بزرگم گذاشتمش سه سوته میونشون با مادربزرگم ریخت بهم! حرفاشونو:(-پ: زن تو بلدی مث این بخونی گیتار بزنی؟! -م: مجبور بودی اومدی خاسگاریم؟ اونو میگرفتی. -پ:خودت پیغام پسغام فرستادی! -م: من!! تو نبودی ناله و خواهش میکردی؟ -پ: به فلانی گفته بودی عاشقم شدی خودت…..).. مام اگه ابلیس نباشیم پس حتماً یه پا گودزیلاییم خدا بخیر کنه. برم آشتیشون بدم!

با نامزدم قرار گذاشتم نهارو توی پارک بخوریم. مدل موهامو عوض کردمو صاف زدم کنار. تا دید منو گفت مث سیگاریا شدی! اونروز اصن نفهمیدم چی کوفت کردمو چی گفتمو خلاصه اعصابم قهوه ای شد. آخه نقد و انتقاد به این سراحت!؟ (صراحت؟ ثراحت؟ ۳راحت؟)

با پسرخالم قدم میزدم. گفتش اونو میشناسی؟ ناظم دبیرستانمون بود خیلی با من دوسته همیشه سلام علیک داریم و این حرفا. منم فقط گفتم میشناسمش. رسیدیم به آقای ناظم سلام کردیم. ناظمه به اسم کوچیک منو صدام کردو کلی منو تحویل گرفت. اصن یه نیگام به پسرخالم ننداخت! منو میگی:)) پسرخالم : ۰۰

ســر کلاس نیشـسـته بـودیــم استــاد هــم یـه خــانووم کــم سـن وســال بــود :دی
منــم همیـشـه عـادت داشتــم ســر کــلاسش هــر هفتــه یــه نیــم ســاعــت بــرم بیــرون !!!
یــه جلســه کـه اومــد درســو شــروع کنــه دیــد مــاژیــک نــداره بــه یکـی از بچــه هــا گفــ بــره بیــاره
مـن : اســتاد مــن دارم بــدم خــدمتــتون ؟؟؟؟
استـاد :مـمــنون میشـــم
دادمـش
یـه پنــج دیقـه گذشتــ گفتــم استـاد اجازه هســت بـریــم بیـــرون؟؟ تـو همیـن حیــن کــه بلنــد شـــده بــودم بــرم
استـاد :نخیــــــــر کجـا؟!!! بشیــن ســرجاتـــ
منــم نامــردی نکــردم گفتـــم پــَس مــاژیکــمـــو بــده
کلاس رفــ رو هــــوا ینــــی =))

شمــــاره دوستمو فکـــ کنــــم اشتبــ گــــرفتــــم یـــه دختـــــره برش داشتـــ
مـــن: سلامـــ بخشیــــید همــــراه مـَــمـَــد نیس مگـــه ؟؟؟
ــــ مـَـمـَــد؟؟؟؟ نــــه مَــمـَــد کیـــه؟؟؟؟
هیچـــی دیگـــه فــمیدمــ اشتبـــ گـــرفتـــم شـــروع کـــردم بــا دختـــره تیکــ زدن
مــن : خودتــ خوبـــــی ؟؟؟؟ چــــه خبـــــرا ؟؟؟؟
ـــ عـــاقـــا مــــن شمارو میشناســــم ؟؟؟؟ کــــیی؟؟؟
مـــن : مــــنم دیگـــه امــــرو بتـــ شمــــاره دادمــ برداشتــــی ها شناختــــی؟؟؟؟
ـــ عـــه آره آره خوبــــی؟؟؟
ینــــــی اشکــ شوق تو چشمــــام حلقـــه زد از خودمـــ شاسکولتــــرم وجــــود داره!!!
حالا خنـــــدمم گــرفتــه بود در حــد چـــی؟؟؟
((خووو دختــــره خنگـــ اگــه من شماره دادمتــ پـــَ شمـــاره تورو از کوجــــا دارم دیغـــن؟؟؟))
کلـــی باهــم حـــرفــ زدیـــم آخــــر ســر برگشتــه میگــه : اگــه تو تــل دادی پــَ شمــاره منـــو ا کجـــا آوردی؟؟؟؟
ینـــی اینبــار نتــونستـم کنتــرل کنــم خودمـــو گوشیمــو گاز زدمـ از شــدتــ خوشالــی
بعــد میـــگین تحـــریمــا اثــر نکــرده =))

* قشنگترین سوتی عمرم: به نقل از یکی از دوستان*
رفتیم توصالن (سالن, ثالن) والیوال .
صحبت این شد که هرکی چه ماشینی داره؟ یکی از والیبالیستها که اومد مثلن خیلی شیک و باکلاس بگه چه ماشینی داره ییهویی جو میگیرتش بجای۲۰۶سفید میگه سفید شیش ۲۰۰!!!!!خخخخخخ
حالا حظار تو سالن هر کدوم واسه خودشون یه گوشه هلیکوپتری میزدن!!!
حضار(^_^)
اون بنده خدا(@_@)
و بعد از این ماجرا هیش کس اونو دیگه ندیده! خخخخخخخخ فک کنم خود کشی کرده!!!

رفتم کنکور ارشد بدم قبل اینکه سوالارو بدن یه برگه نظر سنجــــــــــــی !!!! هم گذاشتم نیم ساعتم مهلت جواب دادن !!!!! یه ساعت مارو الاف کردن بماند سوالای نظر سنجی جالبه !! یه سوالش این بود شغلتان چیه؟۱٫شاغل در اداره دولتی ۲٫شاغل دراداره خصوصی ۳٫شغل آزاد ۴٫بیکار یا دانشجو
یعنی آخرشه بیکار با دانشجو هیچ توفیرررری نیکنه؟؟؟
هی روزگااااااااااار…….

نصیحت های مامانم ازکودکی به من:۱٫دروغ نگم ۲٫غیبت نکنم۳٫ تهمت نزنم ۴٫با پدرم شوخی نکنم(زیرا من را بدجور تنبیه بدنی میکند)۵٫نمازمو اول وقت بخونم۶٫به مردم متلک نندازم۷٫وهزار نصیحت بهلول ولقمان وسعدی وهیتلرودیگر عرفا که حضور ذهن ندارم
منم میگفتم:اینا که همش آسونه سه سوته یاد میگیرم
در روزی از روزها سرم پایین وحواسم نبود از خیابانی میگذشتم.خواستم برم کوچه کناری که خوردم به دخترک تخم مرغ به دستی.آغا کل کارتن تخم مرغ ها خورد زمین وشکست.منم که هل شده بودم نمیدونستم کدوم یکی از نصیحتای مامانو عملی کنم.
گفتم:سلام.حالتون خوبه؟ببخشید حواستون نیست؟دارین کجا میرین!؟(عین طلبکارا)سرمو انداختم پایین رفتم خونمون.
تا شب عذاب وجدان منوخورد.بالاخره به مامانم قضیه رو گفتم.وبا مامانم به سختی خونه ی دخترک رو پیدا کردیم برای حلالیت وجبران مافات# ینی همچین آدم ظالمی مث من پیدا میشه؟#

یه روزظهرگرم تابستون اومدم خونه خیلی تشنم بود.رفتم سراغ یخچال یه لیوان آب سرد ازون بزرگا برداشتم تا آخرش خوردم خیلی حال کردم
یه دفه یادم اوفتاد که ماه رمضانه.اونقدر هل شدم که لیوانو ول کردم, خورد زمین شکست.
سریع زنگ زدم به مامانم گفتم:مامان,حواسم نبود آب خوردم
مامان:اشکالی نداره.تو روزت درسته,عمدا که نخوری.
هنوز که هنوزه عذاب وجدان دارم.امیدوارم خدا منوببخشه؟
بعضی وقتا مامانم میپرسه:اون لیوانی که بزرگ بود,نمیدونی کجاست؟
من:نه,ازکجا بدونم!؟(عجب آدمی ام من!آخه اونو انداختم بیرون چون اگه پدرمیفهمید وای وای وای)#حالا این کجاش جزء خاطرات خنده داره#

عاغا یه روز بیکار بودم چن تا شماره ایرانسل گرفتم خلاصه یه مخاطب خاص جور کردم!عاغا یه روز خونواده خالمون اومدن خونمون من توbikalakبودم که دخترخالم اومد تو اتاق یه شماره گرفت تو این موقع گوشی منم زنگید!برداشتم اگه گفتید کی بود؟همون مخاطب خاصم یا بهتر بگم دخترخالم!عاغا جاتون خالی یه خنده بازاری بود نگوونپرس!!!خلاصه هیشکی نفهمید ماهم بهم زدیم!یعنی پسرخاله و دخترخاله نباید شماره همدیگرو داشته باشن تا این سوءتفاهما پیش نیاد؟؟……والا به غرعان

هیچ وقت یادم نمیره ۶ سالم بود ماه رمضون بابام بامیه خریده بود، نمیذاشت بخورم میگفت موقع افطار همه با هم میخوریم.
منم طاقت نمیاوردم هى میگفتم بامیه میخوام بامیه میخوام.
باباى منم اعصابش خورد شد پا شد دست و پامو گرفت کل ۱ کیلو بامیه رو به زور داد به خوردم.
تا ۲۰۰ گرم اولش خیلى خوب بود، ولى بعدش…
شبیه بامیه شده بودم!
هنوزم که هنوزه بامیه که میبینم کهیر میزنم!!

امروز رفتم یه خودکار آبى خریدم، ۳ دیقه بعد نظرم عوض شد برگشتم که عوضش کنم یه مشکیشو بگیرم، یارو گفت باید ۱۰۰ تومن دیگه بدى، همین الان خودکار گرون شد!
من هنوزم تو شوکم چجورى تو ۱۸۰ ثانیه یهو خودکار گرون شد!

آقا امروز تو کلاس فارسی داشتیم موضوع شعر و رباعی قصیده وزن عروضی و….. بود آقا معلم چند تا سوال پرسید کسی بلد نبود یکیم جوش زد اعصابش ریخت بهم
یکی از پاچه خوار درس خونا که اتفاقا خیلی هم باش رفیقم بلند شد گفت اجازه اگه میشه ما یه شعر بگیم میخوایم بدونیم تو چه گروهیه . معلم اومد خودشو کنترل کنه گفت بگو بینم چیه . این حس گرفت یهو بلند داد زد
خر در چمنو صدای عر عر غم غصه ها پر پر
کلاس منفجر شد به معنا واقعی زمینو گاز زدیم معلم خشکش زد . آقا یهو حمله کرد اونو انداخت بیرون اونم گفت اجازه ما که چیز بدی نگفتیم معلمم یه مش فحش ناجور به ههممون بست همه از خنده مرده بودن مدیر اومد با لگد و شلنگ فحش همه رو ساکت کرد معلم حالش بد شد . انقد حال داد
از اعصاب خوردی قرمز شده بود براش آب قند اوردن . تو دفترش برا همه از اول ۰ گذاشت ۴ نمره از انضباط هممون رفت ولی خعععععللییییی حال داد

تابستون با رفیقم رفتیم لاهیجان.(هر کی رفته اون استخر بزرگه رو حتما دیده)خواستیم بریم قایق سوار شیم،رفیق منم ترسوووو،یه پاش رو گذاشت رو قایق یه پاشم رو خشکی بود آقا قایق حرکت کرد.
گفتم زود بپر تو قایق بپر…
اینم عین ماست همنجور وایساد تا اینکه پاش ۱۸۰درجه باز شد شتلق افتاد تو آب…
فقط اینو بگم یکی از خنده قایقش رو تا نصف خورد بعد غرق شد هههههههههههههههه

خونه عموم اینا بودیم. عموم به داداشم(۶ سالشه) میگه دختر منو میگیری؟(عموم دختر نداره).داداشم اولش گفت نه ولی وقتی دید زن عموم اخم کرد گفت آره. بعد از اون طرف مامانم میگه این زن میخواد چیکار و از این حرفا…
منم اومدم از مامانم دفاع کنم به داداشم گفتم آره راس میگه تو زن میخوای چیکار، اونایی هم که گرفتن پشیمونن و ….
برگشت به من گفت یعنی تو نمیخوای زن بگیری؟
گفتم نه.
گفت بس که شاسقولی. ولی من میگیرم.
خب شد وقتی اینو گفت تو افق محو بودم وگرنه معلوم نبود چی میشد؟؟؟

چند وقت پیش پسر خاله ام اینا اومده بودن خونه مون. تی وی داشت یه برنامه در مورد انیشتین نشون میداد. من یواشکی به شوهرم گفتم انیشتین کی بوده؟ (آخه شوهرم مثلا مهندس شیمیه) شوهرم: نمیدونم, صداشو در نیار. هیچی دیگه منم ساکت نشستم.
بعد خواهرم اومده در گوشم میگه انیشتین کیه؟ من: نمیدونم فیزیک دان بوده یا شیمی دان.
حالا به گفتگوی مامانم و زن پسر خاله ام توجه کنین::::
زن پسر خاله ام: انیشتین کیه؟
مامانم: فک کنم کاشف آمریکاس
زن پسر خاله ام: نه اون که کریستین کلومپ(کریستف کلمب)
مامانم: آره راس میگیا. پس انیشتین کی بوده؟
من و شوهرم و خواهرم از ترس اینکه نکنه از ما بپرسن و ضایع بشیم تمام این مدت نگامون توی تی ویه مثلا محو تماشای برنامه شدیم
واقعا که اینم برنامه اس شما میذارین خو یه برنامه پخش کنین در سطح همه باشه خو
راستی یادم رفت بگم آخرشم نفهمیدیم انیشتین کی بوده
کسی میدونه کی بوده؟؟؟؟؟؟؟

نوشته خاطرات خنده دار من اولین بار در اس ام اس،عکس،مدل لباس،دکوراسیون | بی کلک پدیدار شد.

اس ام اس،عکس،مدل لباس،دکوراسیون | بی کلک

عکس های سریال ویلای من

داستان سریال ویلای من درباره پیرمردی ۹۰ ساله و پولدار است که قرار است به زودی فوت کند. وی هشت فرزند دارد و فرزندانش که تعدادی از آنها در خارج از کشور حضور دارند، می خواهند به نوعی بر سر پیرمرد کلاه بگذارند و سرمایه او را بالا بکشند. در این میان یکی از فرزندان که در ایران کارمند بانک است و پسر خوب خانواده به شمار می رود با دیگر خواهران و برادران همراه نمی شود و حتی پدر را هم در این راه کمک می کند.

سیامک انصاری، برزو ارجمند، کمند امیر سلیمانی، رابعه اسکویی، امیرکاوه آهنین جان، بهار ارجمند، افسانه چهره آزاد، پانته آ رهنمون، ماندانا سوری، الیکا عبدالرزاقی، رضا فیض نوروزی، مهدی فقیه، محسن قاضی مرادی، هادی کاظمی، مریم کاویانی، علی لک پوریان، عارف لرستانی، مهران مدیری، شبنم مقدمی، علیرضا محمدی، نگین معتضدی، دریا مرادی دشت، غلامرضا نیکخواه، علی برقی و مهرداد مسعودنیا از بازیگران این سریال هستند.

نوشته عکس های سریال ویلای من اولین بار در بی کلک پدیدار شد.

بی کلک

پیشوازهای آلبوم من و بارون اثر بابک جهانبخش

کد اهنگ پیشوازهای آلبوم من و بارون اثر بابک جهانبخش

برای مشاهده کد ها به ادامه مطلب بروید

۳۳۱۴۳۶۵ همه دنیام بابک جهانبخش ۹۱
۳۳۱۴۳۶۶ دیدنی شدی بابک جهانبخش ۹۱
۳۳۱۴۳۶۷ ای دل بابک جهانبخش ۹۱
۳۳۱۴۳۶۸ مواظب خودت باش بابک جهانبخش ۹۱
۳۳۱۴۳۶۹ ایده آل بابک جهانبخش ۹۱
۳۳۱۴۳۷۰ اقرار بابک جهانبخش ۹۱
۳۳۱۴۳۷۱ به خودت باختمت بابک جهانبخش ۹۱
۳۳۱۴۳۷۲ ای کاش بابک جهانبخش ۹۱
۳۳۱۴۳۷۳ منو بارون بابک جهانبخش ۹۱
۳۳۱۴۳۷۴ دوباره بابک جهانبخش ۹۱

تک ترین سایت ایرانی |دانلود اهنگ | دانلود فیلم | اخبار ایران و جهان | خبر ورزشی | عکس بازیگران | عکس فوتبالیست ها | اپدیت نود۳۲ |فال حافظ |استخاره | قیمت روز خودرو ها

دانلود اهنگ جدید علی اصحابی ، یوسف و رضا وهاب به نام عشق من ۲

آهنگ جدید و فوق العاده زیبا از علی اصحابی ، یوسف و رضا وهاب به اسم عشق من ۲

برای دانلود این اهنگ زیبا یه ادامه مطلب بروید…

فرمت : Mp3 / کیفیت : ۳۲۰Kbps

عشق من ۲

فرمت : Mp3 / کیفیت : ۱۲۸Kbps

عشق من ۲

تک ترین سایت ایرانی |دانلود اهنگ | دانلود فیلم | اخبار ایران و جهان | خبر ورزشی | عکس بازیگران | عکس فوتبالیست ها | اپدیت نود۳۲ |فال حافظ |استخاره | قیمت روز خودرو ها

دانلود اهنگ جدید فرزاد فرزین به نام ماه من

آهنگ جدید و فوق العاده زیبا از فرزاد فرزین به اسم ماه من.

برای دانلود این اهنگ زیبا به ادامه مطلب بروید

فرمت : Mp3 / کیفیت : ۳۲۰Kbps

ماه من

فرمت : Mp3 / کیفیت : ۱۲۸Kbps

ماه من

تک ترین سایت ایرانی |دانلود اهنگ | دانلود فیلم | اخبار ایران و جهان | خبر ورزشی | عکس بازیگران | عکس فوتبالیست ها | اپدیت نود۳۲ |فال حافظ |استخاره | قیمت روز خودرو ها