زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیستدر طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوستتا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راندچیست این سقف بلند ساده بسیارنقشاین چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت استصاحب دیوان ما گویی نمی داند حسابهر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگوبر در میخانه رفتن کار یک رنگان بودهر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماستبنده پیر خراباتم که لطفش دایم است
در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیستدر صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیستعرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیستزین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیستکاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیستکاندر این طغرا نشان حسبه لله نیستکبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیستخودفروشان را به کوی می فروشان راه نیستور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیستور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مشربیست
،
عاشق دردی کش اندربند مال و جاه نیست
تعبیر: رنج و مصیبت را فقط با پایداری و استقامت و امید می توان تحمل کرد. باید فقط به خداوند روی آوری و با دعا و نیایش حوادث را از خود دور کنی. به متکبران و ریاکاران روی نیاور زیرا گره ای از کار تو نمی گشایند.