بایگانی ماهیانه: ژوئن 2012

چهارشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۱

نرخ سکه

فروش خرید
۱۰۷۰۰۰ ۱۰۴۵۰۰ یک گرمی
۱۸۲۰۰۰ ۱۷۹۰۰۰ ربع سکه
۳۴۴۵۰۰ ۳۴۱۵۰۰ نیم سکه 
۶۸۹۰۰۰ ۶۸۵۰۰۰ سکه امامی
۶۹۲۰۰۰ ۶۸۵۰۰۰ سکه بهار آزادی
۱۷۲۰۰۰ ۱۷۰۰۰۰ ربع سکه (زیر ۸۶)
۳۴۳۰۰۰ ۳۴۰۰۰۰ نیم سکه (زیر ۸۶)
۶۸۶۰۰۰ ۶۸۱۰۰۰ سکه امامی (زیر ۸۶)
نرخ طلا
فروش خرید

۶۸۹۰۰ گرم 
۳۰۴۵۰۰ ۳۰۲۵۰۰ مظنه هر مثقال

با عرض پوزش از بابت دیر قرار گرفتن قیمت ها در وبلاگ

مدیریت

قیمت روز سکه و طلا

جملات زیبا

شیخ رجبعلی خیاط ….
ایشون ارادت خاصی به آقا امام زمان و انتظار فرج و ظهور آن بزرگوار داشت و هر موقع از آقا صحبت می کردند می گریست.

و می فرمود:اغلب مردم اظهار می کنند که ما امام زمان (عج)را از خودمان بیشتر دوست داریم، حال آنکه این طور نیست. زیرا اگر او را بیشتر از خود دوست داشته باشنیم، باید برای او کار کنیم،نه برای خود.

منبع : وبلاگ هفتمین ستاره

جملات زیبا گیله مرد

فیلم زنان ونوسی ، مردان مریخی

فیلم جدید زنان ونوسی ، مردان مریخی …

بقیه در ادامه مطلب

 

موضوع : اجتماعی

کارگردان : کاظم راست گفتار

مدت : ۱۰۰ دقیقه

سال تولید : ۱۳۹۱

بازیگران : امین حیایی، بهاره رهنما، شیلا خداداد،‌ غلامحسین لطفی، یوسف صیادی، امیرحسین رستمی، اکرم محمدی، سحر زکریا، شراره رخام، الیکا عبدالرزاقی و …

خلاصه داستان : همسر مهندس جوانی به نام سعید وی را مجبور می کند مبلغ هنگفتی قرض کرده و او را برای اسکی و تفریح به فرانسه و کوه های آلپبفرستد . در آلپ هنگام اسکی ، زن در یک یخچال طبیعی سقوط کرده و می میرد . سعید پس از بیرون آمدن از بهت و حیرت ناشی از مرگ همسرش با دختر دیگری ازدواج می کند . اما بلافاصله بعد از ازدواج جسد یخ زده همسر قبلی در کوه آلپ پیدا می شود و در اثر اتفاقی زنده شده و به ایران بر می گردد …

Wmv- HD – 350 MG

دانلود با لینک مستقیم
دانلود از سرور آپ ۲ باکس
دانلود از هیپ فایل

تک ترین سایت ایرانی

جملات زیبا بهترینها و بدترینها

گیله مرد گفت : آدمی از مخلوط بهترین و بدترین گل آفریده شده …

رو بهش کردم و گفتم : اما در تعجبم هم از نازنین ترین و هم از بدجنس ترین آدمهای روی زمین؛

انگار در اولی از بدترین گلها و در دومی از بهترین گلها استفاده نشده !

حرفم رو که شنید ، فقط سر به زیر انداخت .

یکـ گیله مرد

جملات زیبا گیله مرد

اس ام اس های عاشقانه جدید

اس ام اس های عاشقانه زیبا

 

چترم باز باشد یا بسته، فرقی نمی کند. بی تو خیس بارانم

—–

نیستی همنفسم سهم دلم بی کسیه

تنهایی پر از غم و حسرت و دلواپسیه

بی تو این زنده بودن زندگی محسوب نمیشه

زخم رو قلب شکسته ام تا ابد خوب نمیشه

—–

تو را انگار یک جا دیده بودم

میان خواب و رویا دیده بودم

نگاهت همچو شبنم آشنا بود

گمانم بین گلها دیده بودم

—–

تو دنیایی که جای آرزوهاست

کسی جز تو منو عاشق نمی خواست

بیا تا تکیه گاه من تو باشی

دلم مثل خودت تنهای تنهاست

—–

تو کی هستی که همه فکر و خیالم شده تو

تو شدی زندگی من، همه یادم شده تو

یاد تو در خاطراتم وقتی پیدا می شود

می رود دنیا ز یادم چون که یادم شده تو

—–

اینجا زمین است، زمین گرد است

تویی که مرا دور زدی!

فردا به خودم خواهی رسید

حال و روزت دیدنیست

—–

دنیای آدم برفی ها دنیای ساده ایست

اگر برف بیاد هست، اگر برف نیاید نیست

مثل دنیای من، اگر تو باشی هستم، اگر نباشی …!

—–

عجیب است دریا… تا آدم را غرق خود می کند آن را پس می زند!

—–

دل نزد توست گر چه دوری ز برم

جویای توام اگر نپرسی خبرم

خالی نشود خیالت از چشم ترم

در قلب منی اگر چه جایی دگرم

—–

هزار کلمه برجای خالی ات ریختم اما پر نشد

به گمانم از جنس بی نهایتی

—–

باز دلم یاد شما می کند

یاد همان لطف و صفا می کند

این دل بی کینه همیشه تو را

بر سر سجاده دعا می کند

—–

به بند دلت میاویز رخت خاطره ام را، گردبادهای فراموشی حرمت نمی شناسند…

—–

ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر

به مرام تو گرفتار و به یاد تو اسیر

—–

هر بار که می خواهم به سمتت بیایم

یادم می افتد “دلتنگی ” هرگز بهانه خوبی برای تکرار یک اشتباه نیست.

—–

عشق یعنی تو مرا می رانی

من به صد حوصله می آیم باز . . .

—–

حوصله ی جمع و تفریق ندارم، یه ضرب خرابتم !

—–

یه جهان قاصدک ناز به راحت باشد

بوی گل، نذر قشنگی نگاهت باشد

خداوند شب و روز تمام لحظات

پشت و پناه تو عزیزم باشد

—–

دلتنگی عین یه جای شکستگی روی عینک آدمه

هر جا نگاه می کنی می بینیش

—–

من آن ابرم که بارانش تو هستی / همان یوسف که کنعانش تو هستی

مسافر میشوم تا آخر عمر / در آن راهی که پایانش تو هستی . . .

—–

با یاد تو زندگی کردن چه کم خرج است، نه خواب میخواهد، نه خوراک !

—–

از فکر من بگذر خیالت تخت باشد

من می تواند بی تو هم خوشبخت باشد

این من که با هر ضربه ای از پا در آمد

تصمیم دارد بعد از این سرسخت باشد

تصمیم دارد با خودش،با کم بسازد

تصمیم دارد هم بسوزد، هم بسازد

—–

هزار گل تقدیم به آیینه ی شکسته ای که هزار بار لبخند شما را تکرار می کند

—–

این روزها آنقدر شکسته ام، که عصا به دست راه میرود دلم !

—–

دلم دل نیست، دریا نیست، مرداب است

که موجی هم سراغش را نمی گیرد

نه میل زیستن دارد نه می میرد

—–

همیشه با غمت من در ستیزم / به این خاطر همیشه اشک میریزم

روی هر برگ گلی این را نوشتم / تویی امید من تنها، عزیزم

—–

دیدی ای حافظ که کنعان دلم بی ماه شد

عاقبت با عشق و غم کوه امیدم آب شد

گفته بودی یوسف گم گشته باز آید ولی

یوسف من تا قیامت همنشین چاه شد . . .

—–

جدا موندن از کسی که دوستش داری فرقی با مردن نداره

پس عمری که بی تو میگذرد مرگیست به نام زندگی

—–

دنیا مثل پاییزه، هم قشنگه هم غم انگیزه

قشنگیش به خاطر توست، غم انگیزیش به خاطر دوری از توست

—–

یک چشم من از روز جدایی بگریست

چشم دگرم گفت چرا ؟ گریه ز چیست

چون روز وصال شد فرازش کردم

گفتم نگریستی نباید نگریست

—–

هر روز نبودنت را بر دیوار خط کشیدم

ببین این دیوار لامروت دیگر جایی برای خط زدن ندارد

خوش به حال تو که خودت را راحت کردی

یک خط کشیدی تنها، آن هم روی من . . .

—–

شیشه ای مشکند… یک نفر می پرسد که چرا شیشه شکست؟

یک نفر می گوید: شاید رفع بلاست،

دیگری می گوید: شیشه را باد شکست؟

دل من سخت شکست. هیچ کس هیچ نگفت.

از خودم می پرسم: ارزش قلب من ازشیشه یک پنجره هم کمتر بود؟

—–

به کجا می نگری؟ بودنت تنها نیست

تو خدا را داری ومن آرامش چشمان تو را . . .

—–

پر است خلوتم از یاد عاشقانه ی او / گرفته باز دل کوچکم بهانه ی او

نسیم رهگذر این بار هم نیاورده / به دست قاصدکی نامه با نشانه ی او . . .

—–

قلب کال من در فصل دست های تو می رسد

فصلی برای تمام رویاها، دستی برای تمام فصل ها .

—–

سر به هوا نیستم، اما همیشه چشم به آسمان دارم.

حال عجیبیست دیدن همان آسمان که شاید تو دقایقی پیش به آن نگاه کرده ای

—–

من را از هر طرف نگاه کنی، عاشق تو از آب در می آیم !

 

بی کلک

فال امروز : ۱ تیر ۹۱

 

فال امروز : ۱ تیر ۹۱ …

توجه : دوستان ۳،۴ روز بود قسمت فال و آپدیت بخاطر برخی مشکلات سایت به روز نمیشد ولی به امید خدا و کمک دوستان عزیز دوباره مثل همیشه به روز خواهیم بود …

بقیه در ادامه مطلب

فروردین: شما امروز ایده‌ای شگفت‌آور به همراه برنامه کاری بزرگی برای اجرا کردن آن دارید. اما همین که شروع به کار کنید، می‌توانید بفهمید که برای به حقیقت پیوستن رویایتان نیاز به یک استراتژی متفاوت دارید. متأسفانه ممکن است شما تا زمانی که انرژی خیلی زیادی را برای این ایده خود تلف کرده‌اید اشتباه خود را نپذیرید. اکنون انعطاف‌پذیری می‌تواند برای شما حکم اسلحه‌ای نهانی را داشته باشد.

.

اردیبهشت: واقع‌بینی برای شما از اهیمت ویژه‌ای برخوردار است، برای اینکه شما قبل از اینکه روی موضوعی کار کنید دوست دارید آن چیز برایتان ملموس شده باشد. با وجود این امروز این موضوع می‌تواند مشکل‌ساز باشد، برای اینکه هیچ چیز تا زمانی که ظاهر نشده است کامل نیست. در حالیکه این موضوع به طور فزاینده‌ای شما را ناراحت می‌کند، احتمال دارد که تا آخر روز شدیدتر  هم بشود. بهترین کار این است که به جای عقب انداختن زمان تصمیم‌گیری هرچه زودتر تصمیم خود را بگیرید.

.

خرداد: برنامه‌های شما مثل فکرتان پرمشغله هستند، اما خصوصیات شما به گونه‌ای است که از مدیریت زمانی نادرست بیشتر از کنسل شدن قرار ملاقاتها ناراحت می‌شوید. شما اکنون فراموشکار شده‌اید؛ البته فقط دست و بالتان تنگ‌تر شده است. اگرچه شما می‌توانید پتانسیل‌های فراوانی که در اطرافتان است را ببینید، اما نمی‌توانید از آنها بهره بگیرید. به وظایفی که ضروری به نظر نمی‌رسند نپردازید؛ امروز کمی وقت آزاد داشتن یک موضوع خیلی طبیعی به نظر می‌رسد.

.

تیر: حتی اگر شما اطمینان خیلی زیادی به خودتان داشته باشید، خیلی سخت است که حدس بزنید دیگران چه واکنشی نسبت به کار شما دارند. ممکن است که شما آمادگی انجام دادن عملکردی احساسی بر روی موضوعی که در حال پیشرفت است داشته باشید. حالا که شما شروع به فعالیت کرده‌اید، با وجود اینکه توانسته‌اید تا حدی که دوست داشتید مؤثر واقع شوید، ولی نمی توانید در مورد آن صحبت کنید. اگر دیگران نمی‌خواهند از شما حمایت کنند نگران نشوید، قدری طول می‌کشد تا بتوانید اثرات کارهایی را که انجام داده‌اید را ببینید.

.

مرداد: طبیعتاً شما دوست دارید که افراد دیگر خلاقیت و توانایی شما در بیان کردن مقصودتان را تحسین کنند، اما آنها کاملاً شما را تأیید نمی‌کنند. هیچ وقت سراغ جمله‌هایی مثل “من باید داشته باشم…: یا “ای کاش که من…” نروید. این سخنان باعث می‌شوند که شما ایمان خود را از دست داده و یا اینکه حسرت بخورید. بهترین کاری که می‌توانید بکنید این است که به خودتان امیدواری داده و بعد شروع به کار کنید.

.

شهریور: حتی اگر شما امروز مجهز به یک لیست خرید باشید، ممکن است هنوز قادر به تصمیم‌گیری در مورد چیزهایی که نیاز دارید نباشید. اما این به این معنی نیست که شما روز خوبی ندارید. اگر شما بتوانید از تفکرات تحلیلی خود در مورد روزی که در آن قرار دارید دست بردارید و فقط به ندای قلبی‌تان گوش دهید، شما بهتر از همیشه کار خواهید کرد و بیشتر هم تفریح خواهید کرد.

.

مهر: محدودیتهایی که به طور طبیعی باعث می‌شوند یک دوست نزدیک با شما صمیمی‌تر شود اکنون دور شده‌اند. در ابتدا این مسأله بسیار واضح به نظر می‌رسد، اما بعد ارائه کردن یک تعریف مشخص برای آن کار مشکلی خواهد بود، به خصوص اگر شما به طور غیر منتظره‌ای با یک فرد خاص احساس نزدیکی کنید. تلاش شما برای تشریح کردن روابطتان شاید به بن‌بست بخورد، بنابراین اصلاً نیازی نیست که شما این کار را انجام دهید. فقط آگاهی داشته باشید که شاید شما قبل از اینکه بفهمید که آیا می‌خواهید این کار را انجام دهید یا نه، خودتان را درگیر مسائل حاشیه‌ای کنید.

آبان: شما با فرضیه تن در دادن به رویاها بیگانه نیستید، اما شما ترجیح می‌دادید که در تنهایی و خلوت به کار کردن بپردازید نه در نقطه‌ای که دیگران بتوانند به راحتی شما را تماشا کنند. امروز در حالی که پنهان کردن عملکردتان از آنهایی که در مورد شما قضاوت می‌کنند سخت شده است، فعالیتهای شما نسبت به قبل اجتماعی‌تر شده است. به جای اینکه تلاش کنید تا دنیای شخصی‌تان را از ارتباطات حرفه‌ای مجزا سازید و با این کار وقتتان را هدر دهید، خودتان را باور داشته باشید.

.

آذر: امروز فکر کردن در مورد خطرات احتمالی می‌تواند خیلی پریشان کننده باشد، اما امروز روز خوبی برای تقویت کردن برنامه‌هایتان نیست، زیرا شما نمی‌خواهید که با گرفتاری‌های واقعی این جهان محدود شوید. به جای اینکه تصمیمی عملی بگیرید، احتمالاً شما حرکتی مهم را انتخاب خواهید کرد. یک سفر کوتاه اطراف شهر مثل مسافرت با پای پیاده به سمت هیمالیا نیست. اما رویاها تحقق می‌یابند، بنابراین اجازه ندهید که هر کسی با صحبتهایش شما را ناامید کند.

.

دی: ممکن است شما احساس کنید که دریافت و ادراک خود را نسبت به جهان واقعی از دست داده‌اید و این موضوع شما را بیشتر عصبانی می‌کند. اساسی‌ترین کارهای شما، مثل پرداخت کردن صورت حسابهایتان، امروز غلبه‌ناپذیر به نظر می‌رسند. شما امروز تمرکز محدود شده‌ای را که برای انجام دادن وظایف خسته کننده لازم است را ندارید. به جای اینکه خودتان را مجبور کنید کاری را که هیچ فایده‌ای ندارد انجام دهید، امروز را به استراحت کردن بپردازید و به رویاهایتان اجازه دهید که آزادانه سیر و سفر کنند.

.

بهمن: امروز ممکن است شما از فردی که نظر شما را به خود جلب کرده و واقعاً برای مدتی توجه شما را معطوف به خود کرده، الهام بگیرید. این کار بسیار مؤثر است برای اینکه اکنون که ماه به نشانه شما بازگشته است شما نسبت به همیشه سر حال‌تر هستید. اما اخیراً توانایی شما برای تشخیص دادن کیفیت هرچیزی قوی شده است. با دریافتهای خودتان صادق باشید و ببینید که جذابیتهای شما به کجا منتهی می‌شوند.

.

اسفند: اطیمنان حاصل کنید که هرکاری که انجام می‌دهید مدام در حال ترقی‌کردن باشد، برای اینکه موقعیت نپتون- مریخ بر نیتهای صادقانه شما سایه‌افکنی می‌کند. قبول کردن مسئولیت هر چیزی که کاملاً بی‌عیب نیست، ممکن است خیلی سریع برنامه‌های شما را نقش بر آب کند، بنابر این قبل از اینکه به طور غیر ارادی به هر درخواست مشکوکی جواب مثبت بدهید دوبار راجع بهش فکر کنید. به جای اینکه تحت حمایت یک فرد دیگر خطر کردن را بپذیرید، خط مشی معنوی‌ای برگزینید که در آن همه برنده باشند.

تک ترین سایت ایرانی

دانلود آهنگ زیبای مهدی یغمایی به نام مهمون شب

آهنگ جدید و فوق العاده زیبای مهدی یغمایی بنام مهمون شب … با ۴ کیفیت

MP3 320

Mehdi Yaghmaei – Mehmoone Shab

MP3 128

Mehdi Yaghmaei – Mehmoone Shab

OGG 64

Mehdi Yaghmaei – Mehmoone Shab

MP3 20

Mehdi Yaghmaei – Mehmoone Shab

مجله تفریحی سرگرمی ستاره

Copywhiz v4.0 Build 3 x86

برنامه ای جالب و مفید که پس از نصب به منوی راست کلیک اضافه میشود و شما را در کپی کردن فایل ها و فولدرها یارس میرساند.این برنامه چنان میتواند در رایانه مفید واقع شود که پیشنهاد میکنیم حتما ان را دانلود کنید.

 

حجم فایل: ۹٫۴۴MB

سیستم عامل: Win XP, Win 7

سازنده:  Conceptworld Corporation

امتیاز:۴٫۲ / ۵

قیمت: ۱۹$

پسورد فایل: www.assistantu.com

 

دستیارنت

جملات زیبا حماسه حسینی

فریاد بزن که کربلا ماتم نیست

میراث حسین، درد و داغ و غم نیست

جان مایه نهضت حسینی این است:

هر کس که به ظلم تن دهد، آدم نیست

شاعر : ؟؟

منبع : وبلاگ آوای دل

صلی الله علیک یا أبا عبدالله

صلی الله علیک یا أبا عبدالله

صلی الله علیک یا أبا عبدالله

جملات زیبا گیله مرد

گفتگو با رضا عطاران، کارگردان فیلم خوابم میاد

رضا عطاران، بازیگر و کارگردان خوش قریحه تلویزیون و سینما با نخستین فیلم سینمایی خود با عنوان «خوابم می‌آد» به تجربه جالبی در زمینه کمدی دست زده است. شخصیت ها و ارتباط آنها با یکدیگر در خوابم می آد از جذابیت های این نوع کمدی محسوب می شود و او به به عنوان بازیگر کارگردان شروع امیدوارکننده ای داشته است.
او می گوید فیلم «خوابم می آد» یک تجربه اولیه بود که در آن تجربیات دیگری رقم خورد. عطاران که معتقد است سینما یعنی اجرا، می گوید: برای من یک چیزی در قصه خیلی مهم بود. این که یک انسان در شرایط اجتماعی سالم مانده. این که سالم بودن خیلی سخت است. مشروح این گفت و گو را در ادامه می خوانید.

تاکنون در حیطه طنز و کمدی در تلویزیون چند کار شاخص از شما دیده‌ایم. حالا هم در «خوابم می‌آد» کارگردانی سینما را با یک فیلم کمدی شروع کرده‌اید. این رویکرد عامدانه بوده؟ و آیا به این خاطر است که در تجربیات قبلی حساب خود را پس دادید و دیگر نخواسته‌اید در کار اول سینمایی ریسک کنید و وارد حیطه‌های دیگر بشوید؟

من به خیلی از آن چیزهایی که شما گفتید، فکر نکردم. معمولا اگر سوژه‌ای، فکری و متنی، انگیزه برای کارکردن به من بدهد، آن کار را انجام می‌دهم. حالا چنین شرایطی برای ساخت این فیلم سینمایی برایم به وجود آمد. احساس کردم در این فیلم به صورتی می‌توانم مانور بدهم که هم شبیه به کارهایی که در تلویزیون انجام دادم، باشد و هم نباشد. البته از نظر من این نکته خیلی خوب بود.

چطور؟

یعنی هم می‌شد ویژگی‌هایی که در کارهای تلویزیونی از من دیده شده در این کار دیده بشود و هم نشود. یعنی از همان‌ها برای جلب تماشاگر استفاده یا سوءاستفاده کنم و در عین حال تجربیات جدیدی به آنها اضافه کنم. حالا دیگر می‌دانم در چه بخشی بهتر می‌توانم قصه را پرورش بدهم و چه نوع کاری بیشتر توجه مخاطب را جلب می‌کند. درواقع محک خوبی برای خودم بود. فهمیدم باید سعی کنم کارهایی را که در تلویزیون کرده‌ام، تکرار نکنم و حرف‌هایم را با فرم تازه و قابل توجه بیان کنم. با این نگاه تا امروز معدل کارم خوب بوده است. یعنی جواب‌های خوبی از منتقدان و مردم گرفتم و فعلا از کارم راضی هستم.

حتماً می‌دانید فیلم‌های کمدی خوش‌ساخت بعد از انقلاب چندان زیاد نیستند، از نمونه‌های خوبش می‌توانم به اجاره‌نشین‌ها، آدم‌برفی، لیلی با من است، خواب سفید، سن‌پترزبورگ و چند فیلم دیگر اشاره کنم که با فاصله ساخته شدند. در این فیلم‌ها نقش بازیگر خیلی مهم بوده است. چون می‌دانید که سینما هنر اجراست، مخصوصا در کار کمدی. حالا در این کار که شما هم بازیگر و هم کارگردان بودید، فاصله کارگردان و بازیگر خیلی کم‌شده و همین موضوع باعث نزدیکی تماشاگر به فیلم شده است. نظرتان در این مورد چیست؟

این نتیجه کارهایی بود که قبلا انجام دادم. یکی از چیزهای که همیشه برایم مهم بوده و در نتیجه دراین فیلم هم اتفاق افتاد، نزدیک‌شدن به بازیگری است که البته خیلی از کارگردان‌ها این کار را نمی‌کنند. یعنی سد محکمی میان کارگردان و بازیگر وجود دارد که به این خاطر، ارتباط حسی و جزئی و دقیق میان متن و سایر عوامل مثل بازیگر و لباس و صحنه اتفاق نمی‌افتد و در نهایت چنین حسی میان بیننده و فیلم هم به‌وجود نمی‌آید. این از تجربه‌های کار‌های قبلی‌ام است که متوجه شدم چیزی که دیده می‌شود مهم است.

هیچ‌کس کار ندارد که بازیگر امروز سر صحنه دیر می‌آید یا زود یا بر اثر تصادف ۳ روز موقع کار پایش توی گچ بوده یا خیلی خوب نمی‌تواند با کارگردانش ارتباط برقرار کند.

هیچ بیننده‌ای به این مسائل کار ندارد. او فقط کار را می‌بیند و بعد درباره خوب و بدبودنش نظر می‌دهد. البته سلیقه هم دخیل است. مثلا ممکن است کار من مطابق سلیقه بعضی‌ها نباشد. برخی‌ها هم خوش‌شان بیاید.

من به موردی که شما اشاره کردید، حتی قبل از کارهای تلویزیونی‌ام و در مجموعه «ساعت خوش» رسیده بودم. یعنی دوره‌ای که کارهای نمایشی می‌کردم، به این نتیجه رسیدم که آن چیزی که دیده می‌شود مهم‌تر است. حالا در خوابم می‌آد، این یک تجربه اولیه بود و در همین کار تجربیات دیگری هم اتفاق افتاد که خیلی بیشتر به من کمک کرد.

اصلا سینما یعنی اجرا. نکته‌ای را آقای بیضایی به آن معتقدند که من از آقای داوودنژاد شنیدم. ایشان نقل قول کردند که اجرا مهم‌ترین رکن سینماست. مثلا نشستی که من و شما داریم. اگر اجرای خوبی از آن بشود، امکان ندارد کسی آن را نبیند، با این که قصه از پیش‌نوشته‌شده‌ای ندارد و اگر بیننده درون شما و من را از طریق اجرا بفهمد، امکان ندارد برایش جذابیت نداشته باشد، هر چند که قصه و متن نوشته نشده باشد. چون اجرای خوب، آدم را نگه می‌دارد. وقتی احساس شود که در آن اجرا زندگی جاری است، همه آن را می‌بینند.

البته امیدوارم منظورتان از جاری‌شدن زندگی در اجرا به‌معنای شلختگی و بی‌هدف بازی‌کردن بازیگر نباشد. چون معمولا رسم‌شده که وقتی از کسی که درست بازی نمی‌کند، می‌پرسیم خب چرا این جوری بازی کردید، پاسخ می‌دهد دارم زندگی می‌کنم! یا زندگی‌کردن واقعی را بازی می‌کنم! متاسفانه گاهی اوقات در این تفسیر، اصل هنر نمایش و دراماتیزه‌شدن متن نادیده گرفته می‌شود.

البته باید بگویم بازیگری من دارد به این نقطه نزدیک‌تر می‌شود که اصلا متوجه نمی‌شوید دارم بازی می‌کنم.

به هر حال باید از فیلتر نمایش عبور کند یا نه؟

من متوجه منظورتان شدم. به نکته مهمی اشاره کردید ولی ارتباطی به حرف من پیدا نمی‌کند.

ولی ناخودآگاه چنین برداشتی از صحبت شما می‌شود.

بله. یعنی تجربیاتی که من و شما داشته‌ایم و کارهایی از این نوع دیده‌ایم که به نظر می‌آید در بخشی از کار از این مساله سوءاستفاده می‌شود. یعنی از اجرای رئال، منطقی، درست و بدون اضافات، برداشت اشتباه می‌شود و هیچ فکری هم پشت آن نیست. هیچ‌کس هم حوصله ندارد نقش را پرورش بدهد. بعد هم می‌گوید من دارم خودم را بازی می‌کنم و این هم سبک من است!

چرا مانوردادن روی بازیگر برایتان مهم است؟

من کلا به این ماجرا شهره هستم که انتخاب بازیگر برایم خیلی مهم است. چون متعلق به بخشی است که دیده می‌شود. الان فکر کنید که به جای آقای عبدی، یک پیرزن بازی می‌کرد. حتما یک چیزی توی این فیلم کم می‌شد. پس در انتخاب بازیگر در مرحله پیش‌تولید اتفاق عجیبی افتاده است. به نظرم مهم بوده و اگر این اتفاق نمی‌افتاد، شاید من اصلا کار را شروع نمی‌کردم.

من هم معتقدم که کار خوبی بود. ولی دوست دارم دلیلش را از خود شما بپرسم. با توجه به این که در ابتدا تهیه‌کننده با آن مخالف بود. خب چرا این کار را کردید؟

اصلا قبل از پیش‌تولید، این ماجرا شروع شد. وقتی فکر کردیم چه بازیگری را برای این نقش انتخاب کنم که هم مناسب و هم شیرین باشد، به هیچ نتیجه‌ای نرسیدیم. به خانم نادره فکر کردم ولی ایشان چند سال پیش فوت شده بودند! ناگهان این اتفاق به ذهنم افتاد که سراغ آقای عبدی بروم.

بعد گفتم این خیلی خوب است. چون این کار در بخش‌های دیگر هم کمک حالم می‌شود و می‌تواند به اجرای ایده‌ها کمکم کند. یعنی با کمک شیرینی و حلاوت بازی او می‌توانیم یک خانواده خونگرم ایرانی را به تصویر بکشیم که پیش از این کمتر دیده شده است.

منظورتان این است که در نهایت فیلم دچار ممیزی هم نشود؟

بله، همین‌طور است. البته دوستان هم در فیلم خیلی رعایت کردند که قضیه لوث نشود و خوشبختانه اتفاق ممیزی برای فیلم نیفتاد. چون سوءاستفاده و زیاده‌گویی در این ماجرا نکردیم و همه چیز در حد تعادل و منطقی پیش رفت و اتفاقا همین عدم سوءاستفاده به فیلم کمک کرد و جزو بخش‌هایی شد که هیچ جای صحبت و اما و اگر برای نمایش عمومی باقی نگذاشت.

اتفاقا بازی‌های دو نفره اکبر عبدی و ناصر گیتی‌جاه عالی شده است. مخصوصا صحنه تیراندازی دونفره که جذابیت زیادی ایجاد کرد.

بله، خیلی‌ها چنین اعتقادی داشتند.

نظرتان درباره این نکته چیست که شما در کارهایتان به تابو‌ها نزدیک می‌شوید ولی در نهایت هنجارشکنی نمی‌کنید؟ مثل کاری که در سریال بزنگاه انجام دادید، هرچند مشکلاتی هم برایتان به‌وجود آمد.

با نظرتان موافقم. به نظرم بیشتر این قضیه به صورت مادرزادی بخصوص از ناحیه مادر! ـ‌در من اتفاق افتاده که سوءاستفاده نکنم.

یعنی اگر ماجرایی هست که من نمی‌توانم در قصه عنوانش کنم به همان اندازه که لازم است نشانش می‌دهم. یعنی وقتی دیدم که ماجرا یک مقدار حساس است دیگر زیاد پروارش نمی‌کنم تا اتفاق بدی از نظر بازخورد بیرونی بیفتد.

فقط راهی برایش پیدا می‌کنم که اگر قرار است به کسی کنایه بزند، به شکلی باشد که شیرین جلوه کند و به طرف برنخورد. اتفاقاتی که در مورد بزنگاه افتاد را هم حتما می‌دانید. آن اتفاق داشت مساله‌ساز می‌شد، ولی بالاخره تلویزیون کار را ادامه داد و پخش شد و بعد هم اتفاق خاصی نیفتاد. ولی بالاخره در جزئیات اتفاقاتی می‌افتد که ممکن است در کلیات انعکاس زیادی پیدا نکند. از این مشکلات وجود دارد و معمولا در فیلمی که ساخته می‌شود هر چقدر هم که رعایت کنید باز هم به شخص یا گروهی برمی‌خورد.

این که ما به خاطر کوچه اقاقیا کلانتری رفتیم یا به خاطر استفاده از یک اسم مواخذه شدیم و موارد دیگری از این دست در حالی که سوءتفاهمی بیش نبود.

حالا چطور شد یاد آقای گیتی‌جاه افتادید. سال‌ها بود که در سینما خیلی فعال نبودند.

من یک‌سری بازیگر دارم که اسامی‌شان را در جایی یادداشت کرده‌ام. خیلی دوستشان دارم و فکر می‌کنم هنوز از آنها خوب استفاده نشده است. غیر از آقای گیتی‌جاه، پنجاه شصت نفر هستند که اسامی‌شان را نوشته‌ام تا هر جا که لازم باشد از آنها استفاده کنم. فکر می‌کنم اینها تا حالا در شرایطی قرار نگرفته‌اند که انرژی نهایی‌شان را برای کاری بگذارند و بتوانند بیشترین اثر را روی کار بگذارند. فکر می‌کنم از این تعداد بازیگران زیاد هستند و آقای گیتی‌جاه جزو دوستانی بود که من همیشه خاطرم بود و دوست داشتم از ایشان استفاده کنم و بهترین جایی که فکر می‌کردم بشود از ایشان استفاده کرد نقش پدر خانواده بود و بقیه هم نظرشان همین بود. نقش پدر خانواده برایشان مناسب بود. خوب نقش را ایفا کردند و کاملا واقعی و درست بود.

چرا در تمام کارهایتان به قشر غیرمرفه و پایین جامعه می‌پردازید؟

من آن چیزی را که دیدم و می‌بینم به تصویر می‌کشم. چون بیشتر درکشان می‌کنم و می‌توانم بیشتر با آنها کار کنم. با جزئیات زندگی آنها آشناتر هستم. من کمک‌هایی که به طراح صحنه یا نویسنده داستان در این فیلم کردم به خاطر آشنایی با این نوع سبک زندگی است. نمی‌دانم می‌دانید یانه که من هنوز ماشین ندارم.

اصلا خانه پدرم هنوز خانه قدیمی در مشهد است. در خانه ما هنوز مرغ و خروس وجود دارد. پدرم عوضش هم نمی‌کند. با این شرایط ساخته و همچنان می‌سازد.

راستی یک سوال! بعضی نماها دلیل وجودشان مبهم است. مثلا درآوردن چشم عکس هنرپیشه توسط مادر، بعد از این که پدر النگوهایش را فروخت چه لزومی داشت وجود داشته باشد؟

واقعیت این است که اگر به فیلم درست نگاه کنید خواهید دید که خیلی قصه مهم نیست. بیشتر، روابط و شخصیت‌پردازی‌ها پیش‌برنده است. اگر روابط درست دربیاید ماجرا کشش خواهد داشت.

این هم بخشی از روابط و شخصیت‌پردازی‌های این خانواده بود. اینها همیشه دچار کشمکش هستند. خب من هم انتخابم این بود که در این قصه این ارتباط وجود داشته باشد. یعنی از طریق این شخصیت پدر و مادر بیشتر نمایان می‌شد.

حالا این ماجرا در فیلمنامه اولیه بود؟

نه. اصلا به طور کلی ماجراهای مربوط به دستشویی و اتفاقات مربوط به آن در بازنویسی نهایی توسط خودم بعدا وارد شد.

چرا داستان این جوری تمام شد؟

منظورتان مردن رضاست؟

بله!

برای من یک چیزی در قصه خیلی مهم بود. این که یک انسان در شرایط اجتماعی سالم مانده. این که سالم بودن خیلی سخت است. مثل رضا که در ارتباطات در زندگی خیلی ساده لوح و آنقدر پاک است که حتی برای این که طرف را راضی کند می‌گوید من پول را از مغازه دزدیده‌ام. در واقع او هیچ دزدی نمی‌کند. آدم‌ربایی را هم آن یکی انجام می‌دهد. یک چنین آدم درستی با این عملکرد باید توی این قصه بمیرد. او نمی‌تواند دیگر در این جامعه زندگی کند.

وقتی شخصیت اول فیلم نسبت به واقعیت بیرونی‌اش آنقدر منفعل است و دنباله‌رو دیگران و حوادث است آن وقت دچار یک نوع خوش‌بینی افراطی نشده که چندان قابل باور نیست؟

شاید، ولی خودش از تدریس و زندگی که دارد راضی است. تنها عشق برایش اتفاق نیفتاده بود که توی این قصه برایش اتفاق می‌افتد. همین مساله دردسرها و ارتباطش را با جامعه زیاد می‌کند. در اصل پیش از این عشقش همان اتاقش بود که من هم خیلی دوست داشتم. آن توری و پنجره و آفتاب که روی صورتش می‌خورد. هر روز صبح با این آرامش بیدار می‌شود، بعد زنی هم بالای سرش نیست که اینها همه شرایط خیلی خوبی هستند (می‌خندد). بنابراین به نظر من زندگی خیلی خوبی دارد و از زمانی که عاشق می‌شود، تازه این دردسرهایش شروع می‌شود.

بعد به شکل ناجورش با جامعه درمی‌افتد. این اتفاق‌ها به همین شکل جلو می‌رود و بعد در نهایت مرگ به او کمک می‌کند تا همه مشکلاتش تمام شود.

خب این پایان با آن نوع شروع در تضاد است.

البته مرگ پایانی در قصه اولیه نبود و ایده خودم بود. در این مورد خیلی فکر کردم و به نظرم پایان درستی است.

شما واقع‌گرایانه به قضیه نگاه کرده‌اید. آیا این آدم آنقدر ساده الان درجامعه شهری کنونی وجود دارد؟

بله، من خودم شدیدتر از اینها را دیده‌ام. در حدی که آدم فکر می‌کند مشکل عقلی دارند. مگر اینقدر ساده وجود دارد؟ بعد می‌بینید که واقعا این طوری هستند.

چرا این نوع آدم‌ها برای شما مهمند؟

برای این که با خودم فکر می‌کنم چقدر حیف است که همه آدم‌ها این طوری نیستند.

چرا اسم فیلم را گذاشتید خوابم می‌آد؟ چون اسم فیلم با شخصیت رضا جور در نمی‌آید.

چون گفتند عوض شود. اسم اصلی‌اش «رضا هرگز نمی‌خوابد» بود و قبل از آن هم چیز دیگری بود. دو سه روز مانده به برپایی جشنواره فیلم فجر گفتند اسم را عوض کنید. ما هم با عجله عوض کردیم.

ولی اسم رضا هرگز نمی‌خوابد را خیلی دوست داشتم که نفهمیدیم چرا گفتند اسم را عوض کنیم. درست می‌گویید این اسم خوابم می‌آد عکس شخصیت رضا را نشان می‌دهد.

البته با همان پلان اول فیلم که دوربین چرخش ۴۵ درجه دارد و از زاویه بالا رضا را که روی تخت خوابیده نمایش می‌دهد. در واقع فرجام او را نشان دادید که بالاخره خواهد مرد.

کاملا درست می‌گویید. چون می‌خواستیم در آخر از آن پلان استفاده کنیم.

تا حالا کسی به شما گفته که در نقش‌های جدی مثل فیلم «صندلی خالی» ساخته سامان استرکی خیلی جدی هستید و تماشاگر از شما فاصله می‌گیرد؟

نه، کسی نگفته است، ولی جدی می‌گویید؟ یعنی خیلی سنگین و ناراحت‌کننده می‌شوم؟ به این فکر نکرده بودم.

بعضی‌ها می‌گویند در این فیلم مثل وودی آلن ایفای نقش کرده‌اید. نظرتان درباره او چیست؟

خیلی دوستش دارم. حتی شنیدم برخی گفتند که جاهایی از فیلم شبیه «پول رو بردار و فرارکن» و فیلم «آنی هال» وودی آلن است که اولی را دیدم. ولی فیلم دومی را تا الان ندیده‌ام.

دوست دارید باز هم در تلویزیون کار کنید؟

چراکه نه. حتما. ولی کی و چطور را نمی‌دانم.

بیگانه آشنا

شاید کمتر کسی باور کند رضا عطاران بازیگر ۴۳ ساله سینما و تلویزیون، «بیگانه» آلبر کامو را دوست داشته باشد. این را نوشتم که باور کنید یک بازیگر تمام‌عیار کمدی همچون عطاران در عین حال که ‌توانایی جذب مخاطب عام را دارد، می‌تواند به دنیای سیاه و تلخ برخی نویسندگان علاقه داشته باشد. هر چند خیلی‌ها او را بازیگر خوش‌خلقی همچون نقش‌هایش نمی‌دانند، ولی در واقع یکی از مردم‌دارترین بازیگران شناخته‌شده محسوب می‌شود که از متن جامعه آمده است.

عطاران که این روزها با انبوهی از پیشنهادهای بازیگری و شاید کارگردانی روبه‌روست، کارش را با اجرای تئاتر در مشهد شروع کرده است. بازیگر سینما که نه مثل برخی سوپراستارها بینی عمل کرده و نه چشم‌های رنگی دارد و نه کسی در سینما معرفی‌اش کرده، پس از سال‌ها فعالیت در تلویزیون و مدتی هم بیکاری اجباری، حالا نخستین فیلم سینمایی‌اش را با عنوان «خوابم می‌آد» روی پرده سینماهای کشور دارد.

چه بپذیریم و چه نپذیریم، عطاران لبخند روی لب مردم می‌آورد، مردم دوستش دارند و راحتی که با او حس می‌کنند، شاید با فامیل نزدیکشان نداشته باشند. این حسن همجواری از فضای کارهای او می‌آید، او از جنس خود مردم است، آن هم دقیقا از سال ۷۳ وقتی با مجموعه ساعت خوش در تلویزیون ظاهر شد. او یکی از خونگرم‌ترین بازیگران این مجموعه محسوب می‌شد، به حدی که همین محبوبیت باعث دردسرهایی هم برایش شد.

سیب خنده، مجید دلبندم، دنیای شیرین، ستاره‌ها و کوچه اقاقیا حضور او را تلویزیون تثبیت کرد و مخاطب علاوه بر چهره طنز ساعت خوشی از او یک کارگردانی طنز را هم دید.

بعدها کارش را با سریال‌های مناسبتی پی گرفت و هر سال بالاخره سریالی از او از تلویزیون پخش می‌شد. این بازیگر که کم‌کم عنوان کارگردان را هم یدک می‌کشید، کمتر سری به سینما می‌زد تا این‌که حضور همزمانش در فیلم‌های هوو و تیغ زن، رضا عطاران را به سینما معرفی کرد و او به مرزی رسید که حتی نقش‌های کوتاه، ولی تاثیرگذار را هم بازی کرد.

اگر چه نمی‌توان انتخاب‌های عطاران را در عرصه سینما هوشمندانه و بی‌نقص دانست، ولی این بازیگر همیشه و در همه حال از عهده بازی نقش‌هایش بر آمده و براستی آنها را با ویژگی‌های بازی‌اش همسو کرده است.

حالا بعد از بازی در ۲۳ فیلم سینمایی، عطاران سراغ کارگردانی سینما رفته و اتفاقا هم دوباره سراغ کمدی را گرفته است؛ فیلمی که در جشنواره فیلم فجر به خاطر برخی شوخی‌هایش مورد انتقاد قرار گرفت، به حدی که عطاران در پاسخ آنها گفت حاضر است هر کاری که مخاطب را می‌خنداند، انجام دهد.

این فیلم که ۳ روز ابتدایی اکرانش ۱۳۵ میلیون تومان فروش کرده، علاوه بر بازی عطاران، نقطه قوتی چون بازی اکبر عبدی و ناصر گیتی‌جاه دارد. این دو بازیگر که نقش مادر و پدر رضا را بازی می‌کنند، با توجه به پشت سرگذاشتن برخی محدودیت‌ها، توانسته‌اند یکی از جذاب‌ترین زوج‌های سینما را به تصویر بکشند. هر چند اکبر عبدی پیش از این هم در نقش یک زن بازی کرده است، ولی هرگز تا این حد خاص و ماندنی نبوده است. هر چند او علاقه‌ای به مصاحبه درباره فیلم «خوابم می‌آد» ندارد و ترجیح می‌دهد در این باره صحبتی نکند، ولی به واسطه جسارت و خلاقیت رضا عطاران بار دیگر بازی‌اش دیده شد.

رضا عطاران که بیگانه کامو را تاثیرگذارترین کتاب زندگی‌اش می‌داند، حتی وقتی در نقش مردی ساده‌لوح و شلخته‌ بازی می‌کند، این کتاب را در آغوش می‌گیرد. بازیگری که بیگانه می‌خواند، ولی برای هیچ کدام از مخاطبان فیلم‌هایش بیگانه نیست.

فرانک آرتا / جام جم

 

بی کلک

جملات قشنگ

زیبا ترین دریا…

         دریای است که هنوز در آن نرانده ایم

زیباترین کودک….

         هنوز شیرخواره است

زیباترین روز …

         هنوز فرا نرسیده است

و زیباترین سخنی که میخواهم

            با تو گفته باشم…

                  هنوز بر زبانم نیامده است…

  نویسنده :  ناظم حکمت

منبع : وبلاگ آوای دل



جملات زیبا گیله مرد