مقالات مفید پیچک: توکل به خدا چه مفهومی دارد |
|
|
مفهوم توکل
توکل در لغت به معنای واگذاشتن است. از این رو به کسی که انجام برخی کارهای خود را به دیگری وا می گذارد، متوَکِّل و کسی که انجام کار به او واگذار شده است، وکیل می گویند. در متون اسلامی نیز توکل در همین معنا به کار رفته است با این تفاوت که مؤمن امور خود را به خدا وا می گذارد، نه غیر خدا. به دیگر سخن، مؤمن تنها به توانایی و لطف خداوند اعتماد و اطمینان دارد؛ زیرا از نظر او آفریدگار جهان و تمام موجودات تنها خداوند است و حکمت بر این جهان نیز تنها از آنِ اوست. در روایتی می خوانیم:
پیامبر (ص) از جبرئیل پرسید: توکل بر خداوند عزوجل چیست؟ جبرئیل گفت: علم به اینکه هیچ آفریده ای زیانی و سودی نمی رساند و بخشش و منعی نمی کند و این که از آفریدگان نا امید باشد. هرگاه بنده ای چنین باشد، برای کسی جز خداوند کار نمی کند و از کسی جز خدا نمی ترسد و امید نمی بندد و به کسی جز خداوند طمع نمی ورزد. این همان توکل است.
برخی پنداشته اند توکل بر خداوند بدین معناست که مؤمن برای تأمین نیازهای خود و خوانواده اش نباید به کار و فعالیت بپردازد؛ چرا که این نیازها با توکل مؤمن به خداوند به خودی خود فراهم می شود. در صدر اسلام نیز مواردی از این طرز فکر بوده که پیامبر (ص) با آن برخورد نموده است. بعد از نزول آیه «وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجْعَل لَّهُ و مَخْرَجاً وَ یَرزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ» تعدادی از یاران پیامبر (ص) کار و زندگی را رها کرده، کنج عزلت گزیدند و به عبادت مشغول شدند. پیامبر (ص) از این ماجرا مطلع شد و کار آنان را نپسندید و فرمود:
من مردی را که دهانش را باز کرده و بگوید «خدایا مرا روزی ده»، در حالی که کار و تلاش را کنار گذاشته، دشمن می دارم.
بر این پایه، توکل به خداوند به معنای رها کردن کار و تلاش برای تأمین نیازهای زندگی نیست، بلکه مؤمن باید افزون بر کار و تلاش، و در کنار آن، تنها به خداوند امیدوار باشد و بداند مؤثر واقعی در جهان تنها اوست. در روایتی آمده است: عربی از پیامبر (ص) پرسید: شترم را عقال کنم و بر خدا توکل کنم، یا او را رها کنم و بر خدا توکل کنم؟ پیامبر (ص) در پاسخ فرمود: عقالش کن و بر خدا توکل کن. امام صادق (ع) نیز چنین می فرماید:
به دست آوردن روزی از راه حلال را وامَگذار؛ زیرا تو را در دینداری یاری می کند. مرکبت را ببند و توکل کن.
بنابراین توکل به خدا بدین معناست که انسان در رسیدن به هدف های خود افزون بر فراهم آوردن اسباب و شرایط لازم، تحقق اهداف خود را تنها منوط به خواست و اراده خدا می داند و در این راه تنها به او امیدوار است؛ چرا که می داند این اسباب نیز محکوم قدرت و اراده خدایند. از این رو در برخی روایات آمده است که مشیت خداوند بر این قرار گرفته که فعالیت ها و پدیده های این جهانی بر پایه نظام اسباب و مسببات و علل و معلولات جریان یابد به همین دلیل بدون فراهم آمدن اسباب و شرایط لازم هیچ امری (جز در مواردی معدود مانند معجزه) تحقق نمی یابد. بنابراین تفاوت مؤمن و غیر مؤمن در این است که غیر مؤمن همه ی امید و اتکایش به همین اسباب و شرایط است، ولی مؤمن این اسباب را نیز محکوم و مقهور قدرت و اراده ی خداوند می داند. از نظر مؤمن، این شرایط تنها واسطه ای است که اراده ی خداوند از طریق آنها در این جهان جریان می یابد.
ممکن است در اینجا پرسیده شود آیا توکل به خداوند با اعتماد به نفس - که در روانشناسی آن را از ویژگی های ضروری شخصیت سالم می دانند - ناسازگار است؟ پاسخ اینکه، اگر اعتماد به نفس به معنای پیدایش این باور در انسان باشد که هر کاری را می تواند انجام دهد، گرچه با خواست و اراده خداوند مخالف باشد، چنین اعتماد به نفسی با توکل در تنافی است. در قرآن موارد مختلفی از چنین اعتماد به نفس هایی و پایان شوم آنها بیان شده است. برای نمونه، فرعون که در برابر موسی (ع) به مخالفت برخاست و دعوت او را نمی پذیرفت، اطمینان داشت که می تواند در برابر موسی (ع) و خدای او مبارزه کند و بر آنان پیروز شود. اما سرانجامِ این مبارزه ی ناشی از اعتماد به نفس، به مرگ فرعون و نابودی حکومت او انجامید. اما اگر اعتماد به نفس بدین معنا باشد که انسان در چارچوب نظامی که خداوند در این دنیا حاکم کرده، با تلاش و کوشش نیازهای خود را تأمین کند، به هیچ رو با توکل ناسازگاری ندارد.
از صفحات دیگر
نیز دیدن نمایید |
|
|