بایگانی برچسب: s

خسیس ها چگونه زندگی می کنند؟

«از بچه یه خسیس می پرسن: وقتی می ری سر یخچال چی می خوری؟ می گه: کتک! » باور کنید که زندگی کردن با یک آدم که دیگران او را خسیس می دانند اما خود باور دارد صرفه جوست چندان هم ساده نیست. درست مثل همان قضیه سر یخچال رفتن است. به هر حال قصه ما از یک سفر آغاز می شود سفری به دنیای آدمی که عادت دارد کمتر خرج کند، لباس های ساده تر بپوشد، در هزینه های رفت و آمد دقت بیشتری کند، هوای حساب بانکی خود را داشته باشد و خلاصه حسابی برای روز مبادا چاره ای از هم اکنون بیندیشد.

اما به هیچ وجه منظور ما آن آدمی نیست که وقتی خانه اش آتش می گیرد برای این که پول تلفن ندهد تا اداره آتش نشانی بدود!

حتما شما هم نام نمایشنامه «خسیس» را شنیده اید؛ شاهکاری از «مولیر» نویسنده بنام فرانسوی. این نویسنده با بهره گیری از طنزی شیرین، حرص و طمع انسان را توصیف می کند. گر چه دیالوگ های شخصیت نمایش «هارپاگون»، لبخند را روی لبان شما می نشاند اما نفرت در ناخودآگاه شما نسبت به این کارآکتر شکل می گیرد. این نمایش حکایت انسان هایی است که عشق خود را با پول تقسیم می کنند.

حالا از دنیای قصه ها پا به حقیقت محض می گذاریم و با شخصیتی همراه می شویم که درست با همین خصلت ها شهره عام است. باکی هم ندارد از داوری دیگران! «در سفر باید شناخت آدمی». توفیق اجباری بود که همسفر شویم با صادق نامی که با عیال خود راهی سفر بودند. هیچ تعجب نکنید گاهی پیش می آید که آنها هم به اصرار خانواده سفر بروند! «اصرار بچه ها بود! گفتمشان در همین تهران هم جاهای بسیاری وجود دارد که می شود صبح رفت و غروب آمد.» صادق این را گفت. او عادت داشت ریز تمام هزینه ها را یاداشت کند . پسر ۱۶ ساله اش می گوید: «هزینه را جمع می بندد و از پول تو جیبی ما کسر می کند.»!

صادق ۵۰ سال را رد کرده بود، سبیلی کم پشت داشت و چشمانی تیز و روشن. کمتر لبخند می زد. دو پسر داشت ۹ و شانزده ساله! مشکل بود درباره خسیس بودن او سخن بگویی اما به طور غیرمستقیم سر سخن باز شد. موضوع گرانی، نقل هر محفل است. رئیس خانواده گفت: «صبح که بیدار می شوی نمی دانی باید چقدر پول جیبت بگذاری تا در نیمه روز لنگ نمانی» سپس کف دست خود را به صورتش کشید. اما شما که مشکل مالی ندارید در بازار صاحب حجره هستید… !

«همه چیز باید حساب و کتاب داشته باشد نمی شود که راه رفت و پول خرج کرد کارهای خوب و لذت بخش بسیاری را می توان بدون خرج کردن انجام داد.» اما نمی توان بدون هزینه سفر رفت؟

صادق نگاه تیزی انداخت و گفت: «سفر را می شود در روزهایی انجام داد که مردم کمتر سفر می روند می توان از راننده اتوبوس تخفیف گرفت. به جای هتل، مسافرخانه رفت یا حتی در هوای خوب، شب را در چادر مسافرتی ماند و آذوقه را هم از خانه به همراه برد.»

روان شناسان، بسیار در باب ویژگی های خست داد سخن سر داده اند. برخی کارشناسان از خسیسی به عنوان «صرفه جوهای وسواسی» یاد می کنند. برای این گروه پس انداز نوعی پاداش محسوب می شود. آنها عرصه زندگی را بر خود تنگ می کنند و مبلغی را که پس انداز کرده اند برای تأمین امنیت خاطر خود کافی نمی دانند. آنها تنها به فکر افزایش صفرهای حساب بانکی خود هستند.

به هر حال گویی سخن ما با صادق وارد یک مجادله می شود و او این را خوب فهمید. قصه ای برای او تعریف می کنم از شهرمان؛ آدمی بود که مغازه خشکبار داشت و به خست هم شهره بود. مردم می گفتند دندان های زنش را کشیده تا آجیل و پسته نخورد! به محض شنیدن این حرف خود را جمع کرد و گفت: «این حرف های خاله زنکی کار بیکارها است.»

اتوبوس رشت به نیمه راه رسید. «مسافران برای نماز و ناهار پیاده شوند» این را راننده اتوبوس گفت. همسر صادق سبد غذا را برداشت و در خلوتی آن را گشود، ما را هم به صرف کوکو سبزی مهمان کردند. در هنگامه ناهار صادق به مزایای غذای خانه پرداخت و گفت «هم سالم است و هم می توان با این کارها پول را مدیریت کرد. تازه همین غذا هم کلی بابتش هدر رفته است، از قیمت نان که خبر دارید هر روز قیمتش بالا می رود و اندازه اش آب می رود، سبزی هم در این فصل گران تر از همیشه است، قیمت تخم مرغ را هم که بهتر از من می دانید دیگر به غذای اعیان و اشراف تبدیل شده…» زن سرش را پایین انداخت. صادق باز ادامه داد «اینها رستوران نیستند دزد سر گردنه اند! می توانید بروید قیمت بگیرید…»

قطب دیگر آدم های خسیس، افراد ولخرج هستند برخی از پژوهش های انجام شده در این زمینه گویای آن است که منشأ احتمالی ولخرجی یا خست افراد در مغز است. اگر به این پرسش پاسخ داده شود که چرا برخی افراد خسیس یا ولخرج هستند به یافتن راهکارهای عملی برای رهایی از این نوع افراط و تفریط خواهد انجامید.

و سفر ادامه یافت با بگو مگوهای زیاد در جاده. به صادق گفتم پول برای آسایش زندگی است . او گفت: «پولی که با زحمت به دست می آید نباید آن را به سادگی خرج کرد» به شوخی می گویم پس باید پول را سخت خرج کرد.

خود را میان کت سبز رنگ آمریکایی اش پیچید و گفت: «شما تجربه ندارید. خیلی از وسایل به درد بخور را به بهانه کهنه و قدیمی بودن کنار می گذاریم مثلا همین کت من! تا پاره نشود آن را دور نخواهم انداخت.»

اتوبوس به ورودی شهر رسید. همه مسافران بیرون را نگاه می کردند و صادق سخت در فکر فرو رفته بود. آدم هایی با این ویژگی تصور می کنند که هر چه بیشتر پول داشته باشند کنترل بیشتری بر زندگی خود خواهند داشت و احتمالا خوشحال تر خواهند بود. البته این باور جامعه شناسان به این گروه است.

آدم هایی که خود را صرفه جو می دانند در همه جا یافت می شوند، از فامیل گرفته تا شهر و آبادی. این خصلت هم دستمایه خوبی شده برای طنازان. شاید به قول صادق این حرف های «بیکار است» به هر حال این قصه آخری را هم جدی نگیرید. «یه آدم خسیس با اتومبیلش وارد تعمیرگاهی شد و به مکانیک گفت: لطفا یه استکان روغن توی موتور و یه لیوان آب توی رادیاتور بریزین. مکانیک گفت: لاستیکاتون هم کم بادن اجازه بدین توش کمی سرفه کنم!»

دفترچه یادداشت آنلاین یک پسر تنها

چرا برخی متأهل ها به همسر خود خیانت می کنند؟!

                     

در اکثر پرونده‌های بزهکاری و جنایی و حتی
جرایم یقه‌سفیدها مشاهده می‌شود که مجرمین روابط جنسی بی‌قاعده را تجربه می‌کرده‌اند
و در صورت تأهل روابط عاطفی مستحکمی بین زن و شوهر حاکم نبوده است.

تنها علل همزیستی احتمالی هم “نیاز مالی به هم” و” نداشتن سرپناه مستقل” و یا “بی‌سرپرست
شدن فرزندان” و “فرار از حرف مردم” بوده است.

زندگی بدین شکل انسان را در یک سه راهی قرار می‌دهد که یا باید” بسوزد و بسازد”
و یا “طلاق و رهایی” را با تمام هزینه هایش برگزیند و یا خدای ناکرده در ظاهر
نمایش ساختن بدهد و در باطن “خیانت” پیشه کند.

بحث امروز ما آسیب شناسی طلاق یا سوختن و ساختن نیست بلکه می‌خواهیم به‌صورت
گذرا به مقوله “خیانت” از باب خاستگاه آن بپردازیم.

 

 


برای این منظور باید ازدواج سالم را به دو برهه زمانی تقسیم کرد. مرحله اول در
انتخاب همسر است که بسیار گفته شده و شنیده‌ام و احادیث و روایات زنان جلوه‌گر
آلوده را به “گلی در میان گنداب “تشبیه کرده‌اند که طالب چیدن آن در کثافات غرق
خواهد شد.

قرآن کریم نیز به صراحت مؤمنان را از ازدواج با زنان مشرک زناکار بعد از فتح
مکه منع کرد (مگر آن‌که توبه واقعی آنان پذیرفته شود.) البته انتخاب همسر مناسب،
خود یک باب مفصل است که مورد نظر این یادداشت نمی‌باشد.

اما سؤال اصلی این است که روابط زناشویی بعد از تشکیل خانواده چرا به سمت فساد
میل می‌کند؟

این سؤال را باید از دو منظر متفاوت پاسخ داد. جمع بندی پاسخ این سؤال‌ها از یک
خانم، برابر سوابق و تجربیات به احتمال قوی این‌گونه خواهد بود:
«همسرم به
احساسات من توجه نداشت. او به بهانه مشکلات اقتصادی همواره سه کلمه را تکرار می‌کرد
خسته ام، حوصله ندارم و اعصابم خرد است و من مجبور شدم به منظور خروج از تنهایی
به دوستانی که شرایط بدتری از من را تجربه کرده بودند پناه ببرم.
بی‌تفاوتی شوهر و اتلاف وقت من در خانه دوستان، آرایشگاه‌ها و پای برنامه‌های
ماهواره‌ای به تدریج قبح بسیاری از مسائل را برایم ریخت تا بالاخره جوانی که به‌واسطه
یکی از دوستانم با من آشنا شده بود و خود را بر خلاف شوهرم ستایشگر و فدایی من
نشان می‌داد در شرایط غیرعادی مرا تسلیم امیال خود کرد و بعد هم زیر تمام قول
هایش زد.
ابتدا افسرده شده بودم ولی حالا قربانی دیروز، خود تبدیل به شکارچی دیگران شده
است.»

البته می‌توان این داستان را بسته به موقعیت‌های مختلف مقداری هم تغییر داد.
حال اگر این سؤال را از یک مرد متأهل که مرتکب خیانت به همسرش می‌شود بپرسید
احتمالاً چنین پاسخی را خواهید شنید:
«همسرم به هیچ عنوان شرایط مرا درک نمی‌کرد. هرگاه بر اساس نیازهای جنسی سعی می‌کردم
به او نزدیک شوم تازه عقده‌های او فوران می‌کرد و غر زدن و تحقیر و لجاجت‌ها
شروع می‌شد و من که به اندازه کافی مشکلات بیرون را تحمل کرده بودم برای فرار
از این‌ همه فشار روحی ابتدا به انزوا و قهر کردن روی می‌آوردم تا این‌که یک
روز یکی از دوستانم که در ظاهر روابط خوبی با همسرش داشت و با زنان دیگر هم سر
و سری داشت به من گفت که اینقدر حرص و جوش نخور، اگر نمی‌خواهی زندگی‌ات از هم
بپاشد او را تحمل کن و هرچه می‌گوید بگو چشم یا بر عکس بایکوتش کن و چیزی که
زیاده زن! فقط باید حواست جمع باشد! »

البته این داستان را هم می‌توانید بر اساس مشاهدات خود مقداری تغییر دهید. اما
به راستی برای حل این مسئله چه می‌توان کرد؟

روانشناسان معتقدند که خیانت از چهار مرحله عبور می‌کند:
۱- ذهنی
۲- قلبی
۳- کلامی
۴- عملی
حال باید ببینیم خیانت طرف یا طرفین در کدام مرحله است تا از پیشرفت آن جلوگیری
و نسبت به درمان آن که توبه و استعانت از عقل و توکل به خداست اقدام نماییم.

قرآن کریم مردان را تکیه گاه زنان نامیده است و زنان را به مثابه لباس مردان
دانسته است. در آیه ۵ سوره مؤمنون می‌فرماید« مؤمنان موحد آنانی‌اند که دامان
خویش را از بی‌عفتی و اعمال حرام پاکیزه نگه می‌دارند.»

به این کلید واژه‌ها توجه کنید: آیا زنانی که مرتکب خیانت شده‌اند واقعاً
شوهرانشان «قوامون علی النساء» بوده‌اند و وظیفه استواری و تکیه گاهی را در
خانواده خود ایفا کرده‌اند؟

امروز متأسفانه با طرح مباحث به اصطلاح مدرن، غیرت سنتی در بخشی از طبقات
اجتماعی به مدد سریال‌های چندش آور ماهواره‌ای در حال رخت بربستن است و به
بهانه حریم شخصی تعدادی جرأت کوچکترین سؤال از اهل و عیال و اظهار نظر را از
دست داده‌اند و نقش همسری و پدری به انجام امور رفاهی خانواده محدود شده است.

آیا مردانی که دچار خیانت شده‌اند همسرانشان نقش لباس آنها مثلاً برای پوشش
نیازهای شرعی‌شان را به نحو شایسته انجام داده‌اند یا همسر گرسنه خود را در
میان فست فود‌های(!) اجتماع رها کرده‌اند.

آیه‌ای که بدان اشاره شد مؤمنان را افرادی دانسته که فروج خود را از گناه باز
می‌دارند و این یعنی این‌که لازمه خیانت ابتدا کم رنگ شدن ایمان به آخرت و
نظارت الهی است هرچند برای مدتی باشد! و باید به خاطر سپرد که راه بازگشت از هر
خطایی از در توبه بی‌بازگشت می‌گذرد.

یاقوت