بایگانی برچسب: s

سیاوش مفیدی به همراه همسر و فرزندان

سیاوش مفیدی تا به حال با همسر و فرزندش  در هیچ مجله‌ای حضور نداشته و می‌شود گفت این اولین گفت‌وگوی خانوادگی‌آنهاست.  نکته جالب این گفت‌و‌گو در این است که شیوا سلیمی، همسر وی نیز از شاگردان استاد سمندریان بوده اما ۱۷سال قبل که با هم ازدواج کردند ترجیح داده که حضور مستقیم بر تربیت علی مفیدی پسرشان داشته باشد وبه همین دلیل از فضای بازیگری فاصله گرفته؛ با این حال از صمیم قلب می‌گوید: دوست دارم سیاوش روزبه‌روز موفق‌تر شود و سختی‌های کار او را تحمل می‌کنم.

چرا مستند شوک؟

جدیدترین کاری که در حال حاضر دارم یک فیلم سینمایی است با برادر آقای اطیابی که در شمال کار می‌کنیم و کار کودک است و  مستند شوک. مستند شوک چند سالی است که پخش می‌شود. در بعضی از قسمت‌ها مجری هست و در بعضی از قسمت‌ها مجری نبود. یک قسمت شهاب حسینی برنامه را اجرا کرد، رامین راستاد و بعد یک مجری ثابت آوردند. یک قسمتی به نام رانندگی ایرانی ساختند و با من تماس گرفتند و من نیز قبول کردم چون شوک را دیده بودم و آن را دوست داشتم برای اینکه برنامه‌ای چالشی است و سعی آن بر این است که مشکلات و معضلات جامعه را به تصویر بکشد تا آنجایی که خط قرمز تلویزیون اجازه بدهد.

 در قسمت رانندگی ایرانی خط قرمزها کمتر بود. برنامه در مورد فرهنگ ایرانی در رانندگی بود. همانطور که ما می‌گوییم فیلم فارسی، یک رانندگی هم داریم به نام رانندگی ایرانی که با همه دنیا متفاوت است و متاسفانه حرکت‌های پرخاشگرانه ما در حین رانندگی خیلی زیاد و غیرقابل کنترل است. من در برنامه هم گفتم در ایران رانندگی شبیه نبرد گلادیاتورهاست و همه می‌خواهند در یک مبارزه برنده شوند. ما پشت فرمان دشمن هم می‌شویم و این خیلی غم‌انگیز و تاسف‌بار است. قسمت بعدی در مورد تخریب محیط زیست و معضل زمین‌خواری در ایران بود که آن هم پخش شد.

سوژه‌ها هم معمولا با نظر من و تهیه‌کننده، کارگردان و بقیه بچه‌ها گروه انتخاب می‌شود و مدیر شبکه، مدیرگروه و سازمان هم نظر می‌دهند که سوژه قابل پخش و تولید است یا نه. در صورتی که مورد  تایید باشد ما کار را آغاز می‌کنیم. در حال حاضر قسمتی را تهیه می‌کنیم با سوژه اعتیاد به موادمخدر صنعتی مثل شیشه. من خودم فقط اجرا نمی‌کنم، تحقیق می‌کنم تا با سوژه آشنایی داشته باشم و بتوانم با تسلط برنامه را جلو ببرم و باید بر موضوع و فردی که در این زمینه درگیر است اشراف داشته و ذهنیت داشته باشم.  کنگره شصت جایی است برای ترک اعتیاد. بعضی جاها سم‌زدایی می‌کنند و بعضی جاها روی ذهن فردی که درگیر است کار می‌کنند. سم‌زدایی بخش کوچکی از کار است. شیشه، اسید و کراک قابل ترک هستند و باید سم‌زدایی شوند تا سم از بدن خارج شود اما مهم‌ترین قسمت کار باقی می‌ماند و آن هم قسمت روحی فرد درگیر است؛ یعنی کسی که می‌خواهد ترک کند باید جهان‌بینی و زندگی‌اش را تغییر دهد.

فقط نکشیدن ماده مخدر فرد را سالم  نمی‌کند؛ تریاک و هروئین یک طرف و مواد صنعتی یک طرف دیگر هستند؛ دسته دوم به ذهن آسیب‌های بیشتری می‌زنند. مهندس طاهری که مسئول این کنگره است قدم بزرگی در این زمینه برداشته و آدم‌های زیادی در اینجا به سلامت کامل رسیده‌اند. خیلی‌ها هم آمدند و وسط راه جا زده‌اند و ادامه ندادند اما خیلی‌ها را هم می‌شناسم که ترک کردند و زندگی عادی دارند.

متاسفانه آدم‌های  تحصیلکرده زیاد درگیر اعتیاد می‌شوند

نمی‌دانم جدیدا چرا مد شده که دانشجوها ادعا می‌کنند برای شب بیدار بودن و درس خواندن یا برای تمرکز بیشتر و شب‌های امتحان می‌توانند با موادمخدر موفق‌تر باشند؟ آخر مگر می‌شود که یک فرد  تحصیلکرده تشخیص ندهد که موادمخدر آسیب‌های غیرقابل جبرانی دارد؟ کلمه تفریحی هم که در بین معتادها زیاد شنیده می‌شود. کسی که ۲بار موادمخدر مصرف کند معتاد است و تفریح یعنی کوه، فیلم، ورزش نه کشیدن موادمخدر. این توجیه است بدن که به مواد مضر عادت کند دیگر نامش را می‌گذاریم معتاد و باید به درمان ریشه‌ای فکر کنیم.

فرد معتاد باید خودش بخواهد تا ترک کند

شخص معتاد خودش مهم‌ترین نقش را در به دست آوردن سلامت دارد. همانطور که اطرافیان باعث اعتیاد نمی‌شوند به همان نسبت هم نمی‌توانند عامل ترک باشند.

به نظر من خود آدمی که گرفتار شده باید به جایی برسد که تصمیم به سلامت دوباره بگیرد. در این قسمتی که درحال تولید آن هستیم با پسر جوانی صحبت می‌کنیم که به شیشه، اسید و هروئین اعتیاد داشته؛ روزی ۵گرم هروئین و یک گرم شیشه و اسید. اما اکنون این پسر ترک کرده. قبل از حرف زدن از او پرسیدم قصه همان قصه درک نکردن پدرومادر و رفیق ناباب بود؟ گفت نه. همه اینها توجیه است. خود فرد معتاد می‌شود خود فرد هم ترک می‌کند چرا گناه و خطای خودم را گردن دیگران بیندازم؟

چه می‌کنیم که برای هم تکراری نباشیم

ما برای هم تکراری نشدیم. زندگی را با صداقت شروع کردیم و هر روز نسبت به دیروز یکدیگر را بیشتر دوست داریم. اینکه می‌گویند زندگی‌های هنری تداوم ندارد اصلا درست نیست. این ربطی به هنر ندارد. هر دو نفری که عاقلانه یکدیگر را انتخاب کنند و صادقانه ادامه بدهند قطعا همیشه با هم هستند و اگر غیر از این باشد به جدایی ختم می‌شود، چه هنرمند باشند و چه نباشند. من یک خانم هستم و درک می‌کنم که سختی زیادی روی شانه مردهاست. دلیل اصلی اختلافات، روابط خارج از خانواده است که آدم‌ها تنوع‌طلب هستند. جامعه نباید رو به این سو پیش برود. این ربطی به شغل ندارد.

سیاوش: این قضیه روابط خارج از خانه و خانواده ربطی به هنرمند بودن ندارد. یک کارمند یا یک خلبان هم می‌تواند این خطا را انجام دهد. اما دیده نمی‌شود چون هنرمندها زیر ذره‌بین مردم هستند پس خطاهایشان هم بیشتر دیده می‌شود و این را عمومیت می‌دهند که زندگی هنری دوام ندارد و من کاملا با این حرف مخالف هستم. اینکه می‌گویند سینما کثیف است نه عزیز من! فرد خودش کثیف است و گناه را به گردن محیط می‌اندازد. جدیدا هم یک عده از همکاران ما از سینما حرف می‌زنند و هتک حرمت می‌کنند و تا خودشان کم کار می‌‌شوند سینما و آلودگی آن را به میان می‌کشند و تا پیشنهاد خوب می‌گیرند دوباره برمی‌گردند. اگر سینما آلوده است پس چرا شما ۱۰، ۱۵ سال است که از این حرفه پول در می‌آورید؟ کلیپ کار می‌کنید و دیگران و محیط کار و همکاران را زیر سؤال می‌برید. این کار زشتی است.

شیوا: من در ایران زندگی کردم و نمی‌دانم آیا جاهای دیگر هم همینطور است یا نه…. هنرمندان خودشان، خودشان را زیر سؤال می‌برند و حرف درست می‌کنند. همه‌ چیز بستگی به خود فرد دارد. در هر محیطی پیشنهاد بد و خوب وجود دارد. آدم‌ها باید خودشان با وجدان باشند و مسیر درست را انتخاب کنند.

سیاوش: به قول بهرام رادان اگر سینما آلوده است، آقا یا خانم بازیگر! خب شما آن را رها کنید و شغل دیگری داشته باشید… فرهنگ ما خیلی دچار مشکل شده و این جای تاسف دارد..

من هم بازیگر هستم و هم تور لیدر

سیاوش: من اولین کار تلویزیونی‌ام با حسین محب‌اهری بود به تهیه‌کنندگی خانه ادبیات و دومین کار من با حمید جبلی بود. یک سریال تلویزیونی به نام« غبار نور»را کار کردم و بعد از چند سال تور لیدری را تجربه کردم. باجناقم مرا با این حرفه آشنا کرد. شغل فعال و جالبی است که یک سالی است آن را انجام نداده‌ام اما در واقع شغل دوم من همان تور لیدری است.

۱۷ سال است که ازدواج کرده‌ایم…

شیوا سلیمی هستم؛ متولد ۱۳۵۳٫ ما ۱۷سال است که ازدواج کردیم. ما هر دو شاگرد آقای سمندریان بودیم. من و سیاوش یک ماه با هم همدوره بودیم. ۲ هفته با هم یک اتود زدیم.

من با یکی از همکلاسی‌هایم قرار شد نمایش کوتاه کار کنم و دوست که کارگردانی کار را بر عهده گرفته گفت من یکی از پسرها را به تو برای این نمایش معرفی می‌کنم که خیلی موجه است و آن فرد موجه همین آقا سیاوش بود.

 ۲ هفته کار کردیم، یک اجرا هم در دانشگاه تهران با هم داشتیم. کارگردان نامش مینا بود از بچه‌های دانشگاه تهران؛ سال ۷۴٫ از بچه‌های کلاس ما شهاب حسینی، نیما رئیسی، ستاره اسکندری، پارسا پیروزفر، خدا بیامرز پیمان سنندجی‌زاده، یوسف تیموری بودند.

ما ۳، ۴ ماه بعد نامزد شدیم و ازدواج کردیم. من ۲۱ ساله و سیاوش ۲۷ ساله بود سیاوش متولد ۴۸ است. ۵ سال بعد از ازدواج علی پسر ما به دنیا آمد. زمانی که ما با هم ازدواج کردیم، پیشنهاد کار هم گرفتم و پدرم اجازه فعالیت بیشتر به من نداد. پدرم وقتی به کلاس‌ها می‌رفتم فکر نمی‌کرد قضیه جدی شود ولی جدی شد و من هم به نظر پدرم اهمیت دادم و فقط تئاتر کار کردم. سیاوش هم بعد مخالفت کرد و من هم ادامه ندادم.

وقتی فکر می‌کنم می‌بینم که الان دیگر دلم نمی‌خواهد، علی را تنها بگذارم و می‌خواهم روی تربیت او کامل نظارت داشته باشم. ما هم‌رشته بودیم و من کار را کنار گذاشتم اما اصلا غصه نمی‌خورم و دلم می‌خواهد سیاوش روز به روز موفق‌تر شود. من همان زمان به عنوان گریمور وارد کار شدم اما فضا را دوست نداشتم وکلا هنر را کنار گذاشتم.

زندگی ما هیجان دارد

سیاوش: همیشه دنبال زوایای تازه در زندگی هستم. دنبال نگاه تازه و دید تازه هستم که بتوانم طراوت زندگی‌ام را حفظ کنم. کار خاصی انجام نمی‌دهیم اما دنبال نگاه‌های تازه هستیم و همیشه به هم محبت می‌کنیم. کار خارق‌العاده‌ای نمی‌کنیم اما با یک هدیه خریدن، خرید رفتن، ایجاد موقعیت‌هایی که به همدیگر شادی و نشاط بدهیم تلاش می‌کنیم که دچار روزمرگی نشویم؛ حتی با یک دور زدن ۲ نفری در خیابان، قدم زدن و شرح کارهای روزانه، پیامک زدن، تماس‌های کوتاه و بامحبت و… باعث می‌شود زندگی ما هیجان داشته‌باشد.

شهرت هم عواقبی دارد…

شیوا: به علت این که همه سیاوش را در خیابان می‌شناسند یکسری محدودیت داریم. زمانی که بیرون می‌رویم گاهی محدود می‌شویم و کار زیاد سیاوش هم باعث می‌شود که کمتر با هم باشیم. اما وقتی کم کار کند روحیه‌اش به هم می‌ریزد البته وقتی سرکار نباشد، فوتبال بازی می‌کند. 

سیاوش: من از بچگی فوتبال دوست داشتم و درحال حاضر با بچه‌های بازیگر و خواننده یک تیم درست کرده‌ایم و در آن مشغول بازی هستیم. (تیم سینما و موسیقی)

اگر بچه‌ها هم دوست دارند، می‌توانند عضو تیم ما شوند. عارف لرستانی، کامبیز دیرباز، سام درخشانی، برزو ارجمند، مهدی صبایی، یزدان تهرانی، شهاب عباسی، آرش میراحمدی، جواد رضویان، محسن تنابنده، فرهاد جم، هومن سزاوار و… من هافبک بازی می‌کنم البته درحال حاضر آسیب دیده‌ام و در حال فیزیوتراپی هستم…

برای تربیت علی زیاد وقت می‌گذاریم

سیاوش: من پسرمان علی را سر ورزش و گاهی فیلمبرداری هم می‌برم. زحمت درسی و کلاس‌های علی با شیواست اما تایم آزاد که دارم حتما برای پسرم وقت می‌گذارم و او را با خودم به جمع‌های مردانه می‌برم. البته او را زیاد سر فیلمبرداری نمی‌برم. در یکی، دو تا آیتم خنده‌بازار بازی کرد. دلم نمی‌خواهد در کودکی آلوده کار شود اما من مانع کار علی نمی‌شوم.

 شیوا: من دلم نمی‌خواهد علی بازیگر شود. اصلا دلم نمی‌خواهد مشکلاتی که سیاوش داشت علی هم داشته باشد، البته سیاوش جاده را هموار می‌کند و علی راحت‌تر می‌تواند به هدفش برسد اما در آخر فعالیت او بهایی ندارد شاید مشکلات در دوره او بیشتر از امروز هم باشد و شاید هم نباشد. اما در کل دوست دارم رشته اصلی و حرفه دیگری داشته باشد که در‌آمدش از آن راه باشد و اگر خواست بازیگری را هم انجام دهد. بازیگری حرفه جالبی است و یک چهره برای مردم محبوب و مورد توجه است اما این همه داستان نیست او باید درس بخواند و شغل پولسازی داشته باشد اگر بازیگری را هم انجام داد آن موقع راضی هستم… آینده و امنیت شغلی علی برایم مهم است.

علی موسیقی را شروع کرده و پیانو هم می‌نوازد… هرکلاسی که دوست داشته باشد او را می‌برم تا در آینده خودش تصمیم بگیرد که می‌خواهد چه رشته‌ای را ادامه بدهد…

دفترچه یادداشت آنلاین یک پسر تنها

سیاوش مفیدی به همراه همسر و فرزندان

سیاوش مفیدی تا به حال با همسر و فرزندش  در هیچ مجله‌ای حضور نداشته و می‌شود گفت این اولین گفت‌وگوی خانوادگی‌آنهاست.  نکته جالب این گفت‌و‌گو در این است که شیوا سلیمی، همسر وی نیز از شاگردان استاد سمندریان بوده اما ۱۷سال قبل که با هم ازدواج کردند ترجیح داده که حضور مستقیم بر تربیت علی مفیدی پسرشان داشته باشد وبه همین دلیل از فضای بازیگری فاصله گرفته؛ با این حال از صمیم قلب می‌گوید: دوست دارم سیاوش روزبه‌روز موفق‌تر شود و سختی‌های کار او را تحمل می‌کنم.

چرا مستند شوک؟

جدیدترین کاری که در حال حاضر دارم یک فیلم سینمایی است با برادر آقای اطیابی که در شمال کار می‌کنیم و کار کودک است و  مستند شوک. مستند شوک چند سالی است که پخش می‌شود. در بعضی از قسمت‌ها مجری هست و در بعضی از قسمت‌ها مجری نبود. یک قسمت شهاب حسینی برنامه را اجرا کرد، رامین راستاد و بعد یک مجری ثابت آوردند. یک قسمتی به نام رانندگی ایرانی ساختند و با من تماس گرفتند و من نیز قبول کردم چون شوک را دیده بودم و آن را دوست داشتم برای اینکه برنامه‌ای چالشی است و سعی آن بر این است که مشکلات و معضلات جامعه را به تصویر بکشد تا آنجایی که خط قرمز تلویزیون اجازه بدهد.

 در قسمت رانندگی ایرانی خط قرمزها کمتر بود. برنامه در مورد فرهنگ ایرانی در رانندگی بود. همانطور که ما می‌گوییم فیلم فارسی، یک رانندگی هم داریم به نام رانندگی ایرانی که با همه دنیا متفاوت است و متاسفانه حرکت‌های پرخاشگرانه ما در حین رانندگی خیلی زیاد و غیرقابل کنترل است. من در برنامه هم گفتم در ایران رانندگی شبیه نبرد گلادیاتورهاست و همه می‌خواهند در یک مبارزه برنده شوند. ما پشت فرمان دشمن هم می‌شویم و این خیلی غم‌انگیز و تاسف‌بار است. قسمت بعدی در مورد تخریب محیط زیست و معضل زمین‌خواری در ایران بود که آن هم پخش شد.

سوژه‌ها هم معمولا با نظر من و تهیه‌کننده، کارگردان و بقیه بچه‌ها گروه انتخاب می‌شود و مدیر شبکه، مدیرگروه و سازمان هم نظر می‌دهند که سوژه قابل پخش و تولید است یا نه. در صورتی که مورد  تایید باشد ما کار را آغاز می‌کنیم. در حال حاضر قسمتی را تهیه می‌کنیم با سوژه اعتیاد به موادمخدر صنعتی مثل شیشه. من خودم فقط اجرا نمی‌کنم، تحقیق می‌کنم تا با سوژه آشنایی داشته باشم و بتوانم با تسلط برنامه را جلو ببرم و باید بر موضوع و فردی که در این زمینه درگیر است اشراف داشته و ذهنیت داشته باشم.  کنگره شصت جایی است برای ترک اعتیاد. بعضی جاها سم‌زدایی می‌کنند و بعضی جاها روی ذهن فردی که درگیر است کار می‌کنند. سم‌زدایی بخش کوچکی از کار است. شیشه، اسید و کراک قابل ترک هستند و باید سم‌زدایی شوند تا سم از بدن خارج شود اما مهم‌ترین قسمت کار باقی می‌ماند و آن هم قسمت روحی فرد درگیر است؛ یعنی کسی که می‌خواهد ترک کند باید جهان‌بینی و زندگی‌اش را تغییر دهد.

فقط نکشیدن ماده مخدر فرد را سالم  نمی‌کند؛ تریاک و هروئین یک طرف و مواد صنعتی یک طرف دیگر هستند؛ دسته دوم به ذهن آسیب‌های بیشتری می‌زنند. مهندس طاهری که مسئول این کنگره است قدم بزرگی در این زمینه برداشته و آدم‌های زیادی در اینجا به سلامت کامل رسیده‌اند. خیلی‌ها هم آمدند و وسط راه جا زده‌اند و ادامه ندادند اما خیلی‌ها را هم می‌شناسم که ترک کردند و زندگی عادی دارند.

متاسفانه آدم‌های  تحصیلکرده زیاد درگیر اعتیاد می‌شوند

نمی‌دانم جدیدا چرا مد شده که دانشجوها ادعا می‌کنند برای شب بیدار بودن و درس خواندن یا برای تمرکز بیشتر و شب‌های امتحان می‌توانند با موادمخدر موفق‌تر باشند؟ آخر مگر می‌شود که یک فرد  تحصیلکرده تشخیص ندهد که موادمخدر آسیب‌های غیرقابل جبرانی دارد؟ کلمه تفریحی هم که در بین معتادها زیاد شنیده می‌شود. کسی که ۲بار موادمخدر مصرف کند معتاد است و تفریح یعنی کوه، فیلم، ورزش نه کشیدن موادمخدر. این توجیه است بدن که به مواد مضر عادت کند دیگر نامش را می‌گذاریم معتاد و باید به درمان ریشه‌ای فکر کنیم.

فرد معتاد باید خودش بخواهد تا ترک کند

شخص معتاد خودش مهم‌ترین نقش را در به دست آوردن سلامت دارد. همانطور که اطرافیان باعث اعتیاد نمی‌شوند به همان نسبت هم نمی‌توانند عامل ترک باشند.

به نظر من خود آدمی که گرفتار شده باید به جایی برسد که تصمیم به سلامت دوباره بگیرد. در این قسمتی که درحال تولید آن هستیم با پسر جوانی صحبت می‌کنیم که به شیشه، اسید و هروئین اعتیاد داشته؛ روزی ۵گرم هروئین و یک گرم شیشه و اسید. اما اکنون این پسر ترک کرده. قبل از حرف زدن از او پرسیدم قصه همان قصه درک نکردن پدرومادر و رفیق ناباب بود؟ گفت نه. همه اینها توجیه است. خود فرد معتاد می‌شود خود فرد هم ترک می‌کند چرا گناه و خطای خودم را گردن دیگران بیندازم؟

چه می‌کنیم که برای هم تکراری نباشیم

ما برای هم تکراری نشدیم. زندگی را با صداقت شروع کردیم و هر روز نسبت به دیروز یکدیگر را بیشتر دوست داریم. اینکه می‌گویند زندگی‌های هنری تداوم ندارد اصلا درست نیست. این ربطی به هنر ندارد. هر دو نفری که عاقلانه یکدیگر را انتخاب کنند و صادقانه ادامه بدهند قطعا همیشه با هم هستند و اگر غیر از این باشد به جدایی ختم می‌شود، چه هنرمند باشند و چه نباشند. من یک خانم هستم و درک می‌کنم که سختی زیادی روی شانه مردهاست. دلیل اصلی اختلافات، روابط خارج از خانواده است که آدم‌ها تنوع‌طلب هستند. جامعه نباید رو به این سو پیش برود. این ربطی به شغل ندارد.

سیاوش: این قضیه روابط خارج از خانه و خانواده ربطی به هنرمند بودن ندارد. یک کارمند یا یک خلبان هم می‌تواند این خطا را انجام دهد. اما دیده نمی‌شود چون هنرمندها زیر ذره‌بین مردم هستند پس خطاهایشان هم بیشتر دیده می‌شود و این را عمومیت می‌دهند که زندگی هنری دوام ندارد و من کاملا با این حرف مخالف هستم. اینکه می‌گویند سینما کثیف است نه عزیز من! فرد خودش کثیف است و گناه را به گردن محیط می‌اندازد. جدیدا هم یک عده از همکاران ما از سینما حرف می‌زنند و هتک حرمت می‌کنند و تا خودشان کم کار می‌‌شوند سینما و آلودگی آن را به میان می‌کشند و تا پیشنهاد خوب می‌گیرند دوباره برمی‌گردند. اگر سینما آلوده است پس چرا شما ۱۰، ۱۵ سال است که از این حرفه پول در می‌آورید؟ کلیپ کار می‌کنید و دیگران و محیط کار و همکاران را زیر سؤال می‌برید. این کار زشتی است.

شیوا: من در ایران زندگی کردم و نمی‌دانم آیا جاهای دیگر هم همینطور است یا نه…. هنرمندان خودشان، خودشان را زیر سؤال می‌برند و حرف درست می‌کنند. همه‌ چیز بستگی به خود فرد دارد. در هر محیطی پیشنهاد بد و خوب وجود دارد. آدم‌ها باید خودشان با وجدان باشند و مسیر درست را انتخاب کنند.

سیاوش: به قول بهرام رادان اگر سینما آلوده است، آقا یا خانم بازیگر! خب شما آن را رها کنید و شغل دیگری داشته باشید… فرهنگ ما خیلی دچار مشکل شده و این جای تاسف دارد..

من هم بازیگر هستم و هم تور لیدر

سیاوش: من اولین کار تلویزیونی‌ام با حسین محب‌اهری بود به تهیه‌کنندگی خانه ادبیات و دومین کار من با حمید جبلی بود. یک سریال تلویزیونی به نام« غبار نور»را کار کردم و بعد از چند سال تور لیدری را تجربه کردم. باجناقم مرا با این حرفه آشنا کرد. شغل فعال و جالبی است که یک سالی است آن را انجام نداده‌ام اما در واقع شغل دوم من همان تور لیدری است.

۱۷ سال است که ازدواج کرده‌ایم…

شیوا سلیمی هستم؛ متولد ۱۳۵۳٫ ما ۱۷سال است که ازدواج کردیم. ما هر دو شاگرد آقای سمندریان بودیم. من و سیاوش یک ماه با هم همدوره بودیم. ۲ هفته با هم یک اتود زدیم.

من با یکی از همکلاسی‌هایم قرار شد نمایش کوتاه کار کنم و دوست که کارگردانی کار را بر عهده گرفته گفت من یکی از پسرها را به تو برای این نمایش معرفی می‌کنم که خیلی موجه است و آن فرد موجه همین آقا سیاوش بود.

 ۲ هفته کار کردیم، یک اجرا هم در دانشگاه تهران با هم داشتیم. کارگردان نامش مینا بود از بچه‌های دانشگاه تهران؛ سال ۷۴٫ از بچه‌های کلاس ما شهاب حسینی، نیما رئیسی، ستاره اسکندری، پارسا پیروزفر، خدا بیامرز پیمان سنندجی‌زاده، یوسف تیموری بودند.

ما ۳، ۴ ماه بعد نامزد شدیم و ازدواج کردیم. من ۲۱ ساله و سیاوش ۲۷ ساله بود سیاوش متولد ۴۸ است. ۵ سال بعد از ازدواج علی پسر ما به دنیا آمد. زمانی که ما با هم ازدواج کردیم، پیشنهاد کار هم گرفتم و پدرم اجازه فعالیت بیشتر به من نداد. پدرم وقتی به کلاس‌ها می‌رفتم فکر نمی‌کرد قضیه جدی شود ولی جدی شد و من هم به نظر پدرم اهمیت دادم و فقط تئاتر کار کردم. سیاوش هم بعد مخالفت کرد و من هم ادامه ندادم.

وقتی فکر می‌کنم می‌بینم که الان دیگر دلم نمی‌خواهد، علی را تنها بگذارم و می‌خواهم روی تربیت او کامل نظارت داشته باشم. ما هم‌رشته بودیم و من کار را کنار گذاشتم اما اصلا غصه نمی‌خورم و دلم می‌خواهد سیاوش روز به روز موفق‌تر شود. من همان زمان به عنوان گریمور وارد کار شدم اما فضا را دوست نداشتم وکلا هنر را کنار گذاشتم.

زندگی ما هیجان دارد

سیاوش: همیشه دنبال زوایای تازه در زندگی هستم. دنبال نگاه تازه و دید تازه هستم که بتوانم طراوت زندگی‌ام را حفظ کنم. کار خاصی انجام نمی‌دهیم اما دنبال نگاه‌های تازه هستیم و همیشه به هم محبت می‌کنیم. کار خارق‌العاده‌ای نمی‌کنیم اما با یک هدیه خریدن، خرید رفتن، ایجاد موقعیت‌هایی که به همدیگر شادی و نشاط بدهیم تلاش می‌کنیم که دچار روزمرگی نشویم؛ حتی با یک دور زدن ۲ نفری در خیابان، قدم زدن و شرح کارهای روزانه، پیامک زدن، تماس‌های کوتاه و بامحبت و… باعث می‌شود زندگی ما هیجان داشته‌باشد.

شهرت هم عواقبی دارد…

شیوا: به علت این که همه سیاوش را در خیابان می‌شناسند یکسری محدودیت داریم. زمانی که بیرون می‌رویم گاهی محدود می‌شویم و کار زیاد سیاوش هم باعث می‌شود که کمتر با هم باشیم. اما وقتی کم کار کند روحیه‌اش به هم می‌ریزد البته وقتی سرکار نباشد، فوتبال بازی می‌کند. 

سیاوش: من از بچگی فوتبال دوست داشتم و درحال حاضر با بچه‌های بازیگر و خواننده یک تیم درست کرده‌ایم و در آن مشغول بازی هستیم. (تیم سینما و موسیقی)

اگر بچه‌ها هم دوست دارند، می‌توانند عضو تیم ما شوند. عارف لرستانی، کامبیز دیرباز، سام درخشانی، برزو ارجمند، مهدی صبایی، یزدان تهرانی، شهاب عباسی، آرش میراحمدی، جواد رضویان، محسن تنابنده، فرهاد جم، هومن سزاوار و… من هافبک بازی می‌کنم البته درحال حاضر آسیب دیده‌ام و در حال فیزیوتراپی هستم…

برای تربیت علی زیاد وقت می‌گذاریم

سیاوش: من پسرمان علی را سر ورزش و گاهی فیلمبرداری هم می‌برم. زحمت درسی و کلاس‌های علی با شیواست اما تایم آزاد که دارم حتما برای پسرم وقت می‌گذارم و او را با خودم به جمع‌های مردانه می‌برم. البته او را زیاد سر فیلمبرداری نمی‌برم. در یکی، دو تا آیتم خنده‌بازار بازی کرد. دلم نمی‌خواهد در کودکی آلوده کار شود اما من مانع کار علی نمی‌شوم.

 شیوا: من دلم نمی‌خواهد علی بازیگر شود. اصلا دلم نمی‌خواهد مشکلاتی که سیاوش داشت علی هم داشته باشد، البته سیاوش جاده را هموار می‌کند و علی راحت‌تر می‌تواند به هدفش برسد اما در آخر فعالیت او بهایی ندارد شاید مشکلات در دوره او بیشتر از امروز هم باشد و شاید هم نباشد. اما در کل دوست دارم رشته اصلی و حرفه دیگری داشته باشد که در‌آمدش از آن راه باشد و اگر خواست بازیگری را هم انجام دهد. بازیگری حرفه جالبی است و یک چهره برای مردم محبوب و مورد توجه است اما این همه داستان نیست او باید درس بخواند و شغل پولسازی داشته باشد اگر بازیگری را هم انجام داد آن موقع راضی هستم… آینده و امنیت شغلی علی برایم مهم است.

علی موسیقی را شروع کرده و پیانو هم می‌نوازد… هرکلاسی که دوست داشته باشد او را می‌برم تا در آینده خودش تصمیم بگیرد که می‌خواهد چه رشته‌ای را ادامه بدهد…

دفترچه یادداشت آنلاین یک پسر تنها

اس ام اس تبریک روز مادر و زن به همسر

پیامک تبریک روز زن به همسر

همسرم؛ ای که در تار و پود وجودم و در جای جای قلبم حضورت همیشه احساس می شود.
تو که گرمی بخش زندگی ام هستی، همیشه دوستت می دارم.
روزت مبارک

زن، روشن ترین افق پیروزی، پرشکوه ترین اوج موفقیت است
بوسه بر دستان پر مهرت میزنم و شکوه بیشتر را برایت آرزو میکنم
همسر عزیزم، روزت مبارک

ای زن، ای الطاف دستِ حضرتِ پروردگار
ای تو بهتر از همه هستی، به صد ره آشکار
خنده ات چون روشنایِ صبحِ هستی، پر ضیا
خنده ات چون دامنِ عرش خدا، مهدِ صفا
روزت مبارک همسر عزیزم

همسر عزیزم
هر لحظه در کنار منی عاشقانه تر
با قلب عاشق و بدنی عاشقانه تر
بر التهاب سرخ تنت نقش می زند
هر روز طرح پیرهنی عاشقانه تر
دوستت دارم، روزت مبارک

افتخار زنان همین بس که روز میلاد برترین گوهر خلقت
بانوی بهشت، فاطمه زهرا(س) روز زن نامیده شده است.
روز زن مبارک

با دادن یک هدیه خود را یک سال بیمه بدنه و اعصاب کنید.
روز زن مبارک

ای مادر عزیز که جانم فدای تو
قربان مهربانی و لطف و صفای تو
تولد مظهر خلقت مبارک باد…

روز زن بهانه ای است برای تشکر از شما و من خیلی دوستتون دارم و حاضرم همه دنیامو دو دستی تقدیمتون کنم…

مادرم هستی من ز هستی توست تا هستم و هستی دارمت دوست…

آسودگی از محن ندارد مادر، آسایش جان و تن ندارد مادر، دارد غم و اندوه جگر گوشه خویش، ورنه غم خویشتن ندارد مادر…

میلاد منجی
پیام عدالت
نگین امامت
مونس محمد
………
اینا رو دیشب تو پارتی گرفتن، ببین از فامیلاتون نیستن !

فرارسیدن روززن برهرزن,خواهرزن,برادرزن, پدرزن,مادرزن,سوزن زن, آمپول زن,پنبه زن,بیل زن,راه زن ,جرزن,جیب زن،زیرآب زن,وبقیه زنها مبارکباد!

در تمام زندگی ام مادرم تنها دلیل بودنم بود
روزت مبارک فرشته خلقت…

آبی‌ترین، دریایی‌ترین و آسمانی‌ترین تقدسِ زندگی‌مان دستا نتان را بوسه می‌زنیم. روزتان مبارک…

بارانی از عشق و نَمی هم ستاره ارزانی تویی که در تبار معصومانه‌ی نگاهت، چشمان خسته‌ی من ستاره می‌چیند. خوش‌آهنگ‌ترین نغمه‌های هستی نثار قلب خسته و صبورت. روزِ به اوج نشستنت مبارک…

مادرم، تو تنها ستاره‌ای هستی که در روز و شب می‌درخشی.
ای ستاره‌ی زندگیم، تو را با تمام وجود دوست دارم…

مادرم، خواستم خوشبوترین گل دنیا را برایت هدیه بیاورم،
اما دیدم تو خوشبوترین گل دنیا هستی…

همسرم، معنای عشق و دوستی را در تمنای وجود تو یافتم.
مادرم، با تو زیستن، بهشتِ زندگی من است…

مادر تو غزل زیبای محبت و ایثاری
دوستت دارم و نام تو را با چشمه ها و رودها زمزمه میکنم…

بهشت ها برای تو آفریده شده اند و درختان برای اینکه سایبان تو باشند سر از خاک بر می آورند…

مادر
کاشکی می شد بهت بگم / چقدر صدات و دوست دارم
لالایی هات و دوست دارم / بغض صدات و دوست دارم…

دو موجود هستی گرامی تر است / یکی میهن و دیگرش مادر است
ستایش کنم زن که او مادر است / که مادر سزاوار زیب و زر است
تو ای مادر من نوای میهن من / کنم خواب در اغوشت ای سرور من…

مادر، ای لطیف ترین گل بوستان هستی، ای باغبان هستی من، گاهِ روییدنم باران مهربانی بودی که به آرامی سیرابم کند. گاهِ پروریدنم آغوشی گرم که بالنده ام سازد…

می دونی فرق روز پدر با روز مادر چیه ؟
روز مادر طلا فروشی ها شلوغ می شه اما روز پدر جوراب فروشی ها !
می دونی شباهشتون چیه ؟ پول هر دو از جیب بابا می ره !!!

آسمانی پر از ستاره، دشتی پر از گل،
تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش جا دارد
به مادرم…
که مهرش تا ابد در دلم جای دارد…

تو بهترین گل، میان شهر گلهایی تو رنگ آفتابی،
شب که می رسد، مثل ستاره، گوئیا مهتابی
مادر خوبم، روزت مبارک…

در آسمان آبی دلم، جایی برای ابرها نیست
مادرم! دعایم کن که با دعایت، دلم خانه دردها نیست
عزیزترین عزیزانم، روزت مبارک…

در زاد روز این پسر و مادر / شمس و قمر قرینه ی یکدیگر
مادر، بزرگ بانوی دین، زهراست / فرزند او، خمینی روح الله است
مادر، چراغ روشن ایمان است / فرزند، روشنایی ایران است
از مهر مادر و خط این فرزند / یا رب به ما جدائی از آن مپسند…

شد جهان پرشور و غوغا / صفحه ی گیتی مصفا
بیت احمد طور سینا / پا نهد زهرا-س به دنیا…

میلاد سرور بانوان جهان
و مادر تمام شیعیان بر شما و تمام ایرانیان مبارک باد…

نوشته اس ام اس تبریک روز مادر و زن به همسر اولین بار در اس ام اس،عکس،مدل لباس،دکوراسیون | بی کلک پدیدار شد.

اس ام اس،عکس،مدل لباس،دکوراسیون | بی کلک

چرا برخی متأهل ها به همسر خود خیانت می کنند؟!

                     

در اکثر پرونده‌های بزهکاری و جنایی و حتی
جرایم یقه‌سفیدها مشاهده می‌شود که مجرمین روابط جنسی بی‌قاعده را تجربه می‌کرده‌اند
و در صورت تأهل روابط عاطفی مستحکمی بین زن و شوهر حاکم نبوده است.

تنها علل همزیستی احتمالی هم “نیاز مالی به هم” و” نداشتن سرپناه مستقل” و یا “بی‌سرپرست
شدن فرزندان” و “فرار از حرف مردم” بوده است.

زندگی بدین شکل انسان را در یک سه راهی قرار می‌دهد که یا باید” بسوزد و بسازد”
و یا “طلاق و رهایی” را با تمام هزینه هایش برگزیند و یا خدای ناکرده در ظاهر
نمایش ساختن بدهد و در باطن “خیانت” پیشه کند.

بحث امروز ما آسیب شناسی طلاق یا سوختن و ساختن نیست بلکه می‌خواهیم به‌صورت
گذرا به مقوله “خیانت” از باب خاستگاه آن بپردازیم.

 

 


برای این منظور باید ازدواج سالم را به دو برهه زمانی تقسیم کرد. مرحله اول در
انتخاب همسر است که بسیار گفته شده و شنیده‌ام و احادیث و روایات زنان جلوه‌گر
آلوده را به “گلی در میان گنداب “تشبیه کرده‌اند که طالب چیدن آن در کثافات غرق
خواهد شد.

قرآن کریم نیز به صراحت مؤمنان را از ازدواج با زنان مشرک زناکار بعد از فتح
مکه منع کرد (مگر آن‌که توبه واقعی آنان پذیرفته شود.) البته انتخاب همسر مناسب،
خود یک باب مفصل است که مورد نظر این یادداشت نمی‌باشد.

اما سؤال اصلی این است که روابط زناشویی بعد از تشکیل خانواده چرا به سمت فساد
میل می‌کند؟

این سؤال را باید از دو منظر متفاوت پاسخ داد. جمع بندی پاسخ این سؤال‌ها از یک
خانم، برابر سوابق و تجربیات به احتمال قوی این‌گونه خواهد بود:
«همسرم به
احساسات من توجه نداشت. او به بهانه مشکلات اقتصادی همواره سه کلمه را تکرار می‌کرد
خسته ام، حوصله ندارم و اعصابم خرد است و من مجبور شدم به منظور خروج از تنهایی
به دوستانی که شرایط بدتری از من را تجربه کرده بودند پناه ببرم.
بی‌تفاوتی شوهر و اتلاف وقت من در خانه دوستان، آرایشگاه‌ها و پای برنامه‌های
ماهواره‌ای به تدریج قبح بسیاری از مسائل را برایم ریخت تا بالاخره جوانی که به‌واسطه
یکی از دوستانم با من آشنا شده بود و خود را بر خلاف شوهرم ستایشگر و فدایی من
نشان می‌داد در شرایط غیرعادی مرا تسلیم امیال خود کرد و بعد هم زیر تمام قول
هایش زد.
ابتدا افسرده شده بودم ولی حالا قربانی دیروز، خود تبدیل به شکارچی دیگران شده
است.»

البته می‌توان این داستان را بسته به موقعیت‌های مختلف مقداری هم تغییر داد.
حال اگر این سؤال را از یک مرد متأهل که مرتکب خیانت به همسرش می‌شود بپرسید
احتمالاً چنین پاسخی را خواهید شنید:
«همسرم به هیچ عنوان شرایط مرا درک نمی‌کرد. هرگاه بر اساس نیازهای جنسی سعی می‌کردم
به او نزدیک شوم تازه عقده‌های او فوران می‌کرد و غر زدن و تحقیر و لجاجت‌ها
شروع می‌شد و من که به اندازه کافی مشکلات بیرون را تحمل کرده بودم برای فرار
از این‌ همه فشار روحی ابتدا به انزوا و قهر کردن روی می‌آوردم تا این‌که یک
روز یکی از دوستانم که در ظاهر روابط خوبی با همسرش داشت و با زنان دیگر هم سر
و سری داشت به من گفت که اینقدر حرص و جوش نخور، اگر نمی‌خواهی زندگی‌ات از هم
بپاشد او را تحمل کن و هرچه می‌گوید بگو چشم یا بر عکس بایکوتش کن و چیزی که
زیاده زن! فقط باید حواست جمع باشد! »

البته این داستان را هم می‌توانید بر اساس مشاهدات خود مقداری تغییر دهید. اما
به راستی برای حل این مسئله چه می‌توان کرد؟

روانشناسان معتقدند که خیانت از چهار مرحله عبور می‌کند:
۱- ذهنی
۲- قلبی
۳- کلامی
۴- عملی
حال باید ببینیم خیانت طرف یا طرفین در کدام مرحله است تا از پیشرفت آن جلوگیری
و نسبت به درمان آن که توبه و استعانت از عقل و توکل به خداست اقدام نماییم.

قرآن کریم مردان را تکیه گاه زنان نامیده است و زنان را به مثابه لباس مردان
دانسته است. در آیه ۵ سوره مؤمنون می‌فرماید« مؤمنان موحد آنانی‌اند که دامان
خویش را از بی‌عفتی و اعمال حرام پاکیزه نگه می‌دارند.»

به این کلید واژه‌ها توجه کنید: آیا زنانی که مرتکب خیانت شده‌اند واقعاً
شوهرانشان «قوامون علی النساء» بوده‌اند و وظیفه استواری و تکیه گاهی را در
خانواده خود ایفا کرده‌اند؟

امروز متأسفانه با طرح مباحث به اصطلاح مدرن، غیرت سنتی در بخشی از طبقات
اجتماعی به مدد سریال‌های چندش آور ماهواره‌ای در حال رخت بربستن است و به
بهانه حریم شخصی تعدادی جرأت کوچکترین سؤال از اهل و عیال و اظهار نظر را از
دست داده‌اند و نقش همسری و پدری به انجام امور رفاهی خانواده محدود شده است.

آیا مردانی که دچار خیانت شده‌اند همسرانشان نقش لباس آنها مثلاً برای پوشش
نیازهای شرعی‌شان را به نحو شایسته انجام داده‌اند یا همسر گرسنه خود را در
میان فست فود‌های(!) اجتماع رها کرده‌اند.

آیه‌ای که بدان اشاره شد مؤمنان را افرادی دانسته که فروج خود را از گناه باز
می‌دارند و این یعنی این‌که لازمه خیانت ابتدا کم رنگ شدن ایمان به آخرت و
نظارت الهی است هرچند برای مدتی باشد! و باید به خاطر سپرد که راه بازگشت از هر
خطایی از در توبه بی‌بازگشت می‌گذرد.

یاقوت

انتقام اینترنتی از همسر سابق

رئیس پلیس فتای آذربایجان‌شرقی از دستگیری مردی که با پخش تصاویر همسر سابقش در یک سایت اینترنتی، قصد انتقامجویی از وی را داشت، خبر داد.

سرهنگ قاسملو در این‌باره گفت: درپی شکایت زنی مبنی بر هتک حرمت وی در فضای مجازی، شناسایی و دستگیری متهم در دستور کار ماموران قرار گرفت.

وی افزود: شاکی مدعی بود فردناشناسی با انتشار تصاویر خصوصی وی در اینترنت و درج مطالب کذب، موجب آزار و آبروریزی وی شده است.

قاسملو تصریح کرد: پس از تحقیقات، نشانه‌هایی از متهم مشاهده و مشخص شد وی همسر سابق زن شاکی بوده و در ادامه متهم در منزل پدری‌اش دستگیر شد.

رئیس پلیس فتای آذربایجان‌شرقی ادامه‌داد: متهم پس از دیدن شواهد و مدارک به جرم خود اعتراف و عنوان کرد به قصد تسویه حساب و انتقام از همسر سابقش دست به این کار زده است.

وی خاطرنشان کرد: در بررسی‌ها مشخص شد طرفین پرونده چند سال پیش از طریق اینترنت با هم آشنا شده و ازدواج کرده‌اند و به سبب نداشتن شناخت کافی از همدیگر، در کمتر از یک‌سال به‌دلیل مسائل غیراخلاقی از هم جدا شده‌اند و با توجه به کینه‌ای که از همدیگر داشتند، درصدد تضعیف شخصیت هم بوده‌اند.

قاسملو هشدار داد: خانواده‌ها بر ارتباطات اینترنتی فرزندان خود نظارت داشته باشند و جوانان نیز نسبت به افرادی که در فضای مجازی با آنان آشنا می‌شوند، هشیار باشند؛ زیرا در این فضا افراد براحتی تغییر چهره داده و خود را فرد دیگری معرفی می‌کنند. (ایسنا)

دفترچه یادداشت آنلاین یک پسر تنها

باید ها و نبایدهایی درمورد خانواده همسر آینده تان!

شما ازدواج کرده اید و حالا علاوه بر خانواده خودتان خانواده دومی هم دارید.
چگونه با این تغییر کنار بیاییم و چگونه در داشتن رابطه ای خوب و صمیمی تلاش کنیم
از موضوعات این مقاله هستند.

شما ازدواج کرده اید و حالا علاوه بر خانواده خودتان خانواده دومی هم دارید.
چگونه با این تغییر کنار بیاییم و چگونه در داشتن رابطه ای خوب و صمیمی تلاش کنیم
از موضوعات این مقاله هستند.

باید: متوجه شوید که همسرتان چگونه با پدر و مادرش رفتار می کند؟
نباید: تصور کنید که خانواده همسرتان دقیقا مانند خانواده خودتان هستند.

باید: برای شناخت خانواده همسرتان وقت بگذارید. اگر از آنها دور هستند، به آنها
زنگ بزنید.
نباید: به راحتی با آنها تهاجمی برخورد کنید. ممکن است که هنوز خانواده آنها را
نشناخته باشید.

باید: از همسرتان رسم و رسوماتشان را بپرسید. مثلا چه چیزهایی بیشتر می خورند؟
یا شوخی و خنده در خانواده آنها جایگاهی دارد؟ از نظر مذهبی چگونه اند؟
نباید: از خانواده همسرتان انتقاد کنید. بلکه باید درمورد مسائلی که نمی دانید
بپرسید و توضیح بخواهید.

باید: مودب و صمیمی باشید. تمام سعی تان را کنید تا برای خانواده شوهرتان جذاب
باشید.
نباید: تصور کنید که آنها احساس شما را درک می کنند. هیچ وقت عکس العمل ها و
انتقادات تان را درمورد آنها نگویید. ممکن است که هنوز آنها را نشناخته باشید.

باید: فکر کنید چه چیزی بهتر از همه شما و همسرتان را خوشحال می کند قبل از آن
که خانواده همسرتان را خوشحال کند.
نباید: زمانی که درکنار خانواده خودتان هستید از خانواده همسرتان غافل شوید.

یاقوت

نشنیدن حرف توسط همسر

گوش ندادن به حرفهای یکدیگر، یک علامت خطر در زندگی زناشویی است
شری و باب استریتف :وقتی یکی از شما یا هردو به حرفهای هم گوش نمی‌دهید، بدانید که در زندگی زناشویی مشکلی بوجود آمده است. اگر این گوش ندادن ها ادامه یابد، زندگی شما به خطر خواهد افتاد. مشکل گوش نکردن در زندگی مشترک ‌می‌تواند به این دلیل باشد که موضوعی همسرتان را ناراحت ‌می‌کند؛ یا روش انتقال مطلب توسط شما اشکالی دارد و یا هردو!

روش شما در انتقال مطالب:

برای گفتن مطلبی ساده، بیش از حد توضیح ‌می‌دهید؟! پرگویی یک طرفه همیشه خسته کننده است. نکته را دریابید!
صحبت کردن را فقط حق انحصاری خود ‌می‌دانید؟! به همسرتان نیز فرصت حرف زدن بدهید.
اگر سابقا” راجع به موضوعی حرف زده اید که از نظر همسرتان تنش زا، آزار دهنده، تهدید کننده، توهین آمیز یا بی ادبانه بوده طبیعتا” او در شروع تکرار این مطلب، با گوش نکردن به حرف شما حالت دفاعی به خود خواهد گرفت. این گونه حرفها را تکرار نکنید.
اگر عادت به طفره رفتن و حاشیه گویی داشته باشید، همسرتان صحبت شما را قطع خواهد کرد و خواهد گفت: ” حاشیه نرو، اصل مطلب را بگو!”
اگر روش شما در حرف زدن شبیه به سخنرانی ، موعظه و بازجویی است ، همسر شما ترجیح ‌می‌دهد به سخنرانی ها و بازجویی های شما گوش ندهد. هرگز در زندگی زناشویی مثل استاد دانشگاه یا یک وکیل مدافع حرف نزنید.
ممکن است در حرف زدن خیلی کلی نگر و مطلق گرا باشید. استفاده از لغاتی چون همیشه، هرگز و دائما” ‌می‌تواند باعث شود که همسرتان به حرفهای شما گوش ندهد. این لغات را در حرف زدن با او فراموش کنید.
ممکن است وقت مناسبی را برای حرف زدن انتخاب نکرده باشید. مثلا” وقتی همسرتان خسته است، فکرش مشغول چیز دیگری است، درگیر یک پروژه است، تلویزیون تماشا ‌می‌کند یا مشغول کار با کامپیوتر است به حرفهای شما گوش نخواهد کرد. بهتر است اول بگویید : ” ‌می‌خواهم مطلبی را به تو بگویم، الآن ‌می‌توانی گوش بدهی؟” اگر گفت : ” الآن نه ” ، اخمهایتان را در هم نکشید.
تکرار هر موضوعی که قبلا” مفصلا” در مورد آن حرف زده اید، باعث ‌می‌شود همسرتان به آن بحث گوش ندهد. به میان کشیدن بحث های قدی‌می‌و موضوعات تکراری را کنار بگذارید.
همسر شما قطعا” از اعتراضات، گلایه ها، نالیدن ها و منفی بافی های مکرر شما خسته خواهد شد. سعی کنید بیشتر مثبت اندیشی کنید.
شاید شما هم به حرفهای همسرتان گوش ن‌می‌دهید. این مهارت را در خود نیز بررسی کنید.

مسائل شخصی همسر شما:

ممکن است همسرتان به موضوعی که شما دربارۀ آن حرف ‌می‌زنید هیچ علاقه ای نداشته باشد. از او بپرسید که دوست دارد راجع به چه چیزی با هم حرف بزنید.
ممکن است همسرتان از صمیمیت بیش از حد واهمه داشته باشد.
ممکن است او با آنچه که شما ‌می‌گویید مخالف باشد و در عین حال نتواند به راحتی مخالفت خود را ابراز کند.
ممکن است همسرتان در طول آن روز به حرفهای افراد زیادی گوش داده باشد، و ظرفیت شنیداری او تکمیل شده باشد. سعی نکنید به زور ظرفیت او را بالاتر ببرید.
اگر مرتب همسر خود را نصیحت و موعظه ‌می‌کنید، ممکن است طرف مقابل پیش خود فکر کند که او همۀ اینها را خوب ‌می‌داند و خودش ‌می‌داند که باید چکار کند.
شاید همسرتان عادت ” شتاب ذهن” داشته باشد و از آنچه که شما ‌می‌گویید جلوتر رفته و مشغول آماده کردن پاسخ باشد.
گاهی همسرتان پیش داوری کرده و حدس ‌می‌زند آنچه را که ‌می‌خواهید بگویید زیاد مهم نیست.
گاهی ‌می‌تواند فکر کند اگر حرف شما را نشنود، آن موضوع به خصوص منتفی خواهد شد.
شاید عمدا” نمی‌خواهد به حرفهای شما گوش دهد.
شاید همسر شما فقط از یک قسمت از مغز خود برای شنیدن استفاده ‌می‌کند. دکتر جوزف لوریتو ‌می‌گوید : “تحقیقاتی که در این زمینه در آمریکا انجام شده نشان ‌می‌دهند که مردها فقط با استفاده از یک نیمکرۀ مغز خود ‌می‌شنوند در حالیکه زنها از هر دو نیمکره استفاده ‌می‌کنند….او خاطر نشان ‌می‌کند که، این امر لزوما” به این معنا نیست که زنها شنونده های بهتری هستند. بلکه از نظر فیزیولوژیکی، زنان برای شنیدن به هر دو نیمکره نیاز دارند و البته به همین دلیل است که آنها ‌می‌توانند همزمان به دو بحث متفاوت گوش کنند.”
ممکن است همسر شما با آنچه که شما ‌می‌گویید مخالف باشد ولی نتواند به راحتی مخالفت خود را ابراز کند، بنابراین راه ساده تر که همان گوش ندادن است را انتخاب ‌می‌کند. فضا را برای مخالفت همسر خود نیز آماده کنید!
شاید همسر شما فطرتا” توان تمرکز طولانی مدت را ندارد. دکتر کارتا ریگر ‌می‌گوید : ” میانگین مدت تمرکز در بزرگسالان فقط ۷ دقیقه است. ” به این ترتیب لازم است هر چند دقیقه یکبار یک فرصتی را سکوت کنید و سپس دوباره ادامه بدهید. به همسرتان اجازه بدهید که اگر نکتۀ مبهمی‌ را متوجه نشده در مورد آن از شما سوال کند.
شاید وقتی شما مشغول حرف زدن هستید، عوامل مختلفی حواس او را پرت ‌می‌کنند. اگر موضوع حرف شما خیلی مهم است، این عوامل را حذف کنید…مثلا” تلویزیون را خاموش کنید یا تلفن را از پریز بکشید و…
گاه همسرتان ترجیح ‌می‌دهد که به حرفهای شما گوش ندهد تا از یک دعوا و مشاجره جلوگیری کند.
ممکن است همسرتان حرفهای شما را شنیده باشد اما با آنها مخالف باشد یا مایل نباشد آنچه را که شما از او ‌می‌خواهید را انجام دهد و به جای ” نه ” گفتن ترجیح ‌می‌دهد وانمود کند که به حرف شما گوش نمی‌داده است.

دفترچه یادداشت آنلاین یک پسر تنها

بهنوش بختیاری از همسر و زندگی و کارش می گوید ! تصاویر

 

تماشا: کارهای ماه رمضان حس و حال خاصی دارد. خب طبیعی است که بخشی از این
شیرینی برای عوامل کار، به این برمی گردد که سریال های ماه رمضان بیننده بیشتری
دارند. مردم روزه دار دوست دارند بعد از افطار کمی در خانه شان استراحت کنند. آنها
دوست دارند مخصوصا در این گرمای تابستان جلوی تلویزیون لم بدهند و زیر باد خنک کولر
با تماشای برنامه های ویژه رمضان، سرگرم باشند. معمولا هم ترجیح می دهند کارهای
مفرح و شادی ببینند یا سریال هایی که به آنها احساس آرامش بدهد.


بهنوش و پدر و مادر


بهنوش بختیاری و خواهرش

بهنوش بختیاری و مادرش

همین مخاطب بیشتر نه تنها برای من بلکه فکر می کنم برای همه بازیگران نکته جذابی
است. به هر حال به این ترتیب زحمتی که می کشید بیشتر دیده می شود. آن هم در شرایطی
که خیلی از کارها با همه دوندگی و تلاش و زحمتی که دارند، قربانی اکران نامناسب یا
پخش در زمان نامناسب می شوند و مخاطب آنها را نمی بیند. ساعت پخش ۹، ۱۰ شب برای یک
سریال به نظر من بهترین ساعت است. عوامل «خداحافظ بچه» هم همه بسیار حرفه ای و خوب
بودند و همه از دوستان قدیمی بودیم، طوری که من احساس نمی کردم سر کار هستم. حس می
کردم با خانواده خودم همراه شده ام اما این روزها اینقدر کارها سنگین شده که دیگر
خیلی خاطره شیرینی شکل نمی گیرد. به خصوص در مورد این کار که من همزمان مشغول یک
کار دیگر هم بودم و خیلی برایم سنگین و خسته کننده بود. یک شب وقتی رسیدم خانه از
شدت خستگی و فشار کار، زیر گریه زدم و نمی توانستم اشک هایم را کنترل کنم. باور
کنید از فشار کار وقت نمی کردم بخوابم.

فقط برای شوهرم تهیه کنندگی می کنم

من همزمان با «خداحافظ بچه» مستندی برای نوروز ۹۲ کار می کردم. کار این مستند
اینقدر سخت و سنگین بود که از ۱۰۰ تا فیلم سینمایی هم بیشتر از من انرژی برد. ما در
اوج گرما مجبور بودیم دور تهران بگردیم و سر لوکیشن های مختلف برویم. به نوعی اجرای
این برنامه را به عهده دارم و بناهای تاریخی تهران را به مردم معرفی می کنم.
کارگردان آن هم سهیل سلیمانی است. من تصمیم دارم ان شاء الله به زودی خودم یک کار
داستانی یا مستند را کارگردانی کنم. هنوز تصمیم نگرفته ام کدام یک باشد و فکر نمی
کنم به امسال برسد. دغدغه های شخصی دارم که دوست دارم آنها را در قالب مستند کار
کنم. مثلا یکی از دغدغه هایم برخوردهایی است که با نوجوانان در مدارس می شود و
آزارهایی که آنها در این مقطع از زندگی شان می بینند. بعد هم که تله فیلمی را با
نام «تیتانیوم» شروع کردم که کارگردان آن همسرم است. همسر من محمدرضا آریان،
نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون است. اولین فیلم او با نام «زندگی در شهر بزرگ»
متاسفانه نتوانست مجوز پخش بگیرد. بازیگران آن کار هم من و آقای رضا عطاران و میسا
مولوی بودیم. خیلی هم به نظر من کار قشنگ و خوبی بود ولی مشکلات آن با ممیزی حل نمی
شود و ظاهرا دوستان کلا با موضوع آن مشکل دارند. امیدوارم این فیلم روزی بتواند
اجازه نمایش پیدا کند و سرمایه من هم به باد نرود. شاید یکسری مسائل که به عرف
جامعه مربوط می شود، در هر شرایطی صلاح نباشد نمایش داده شود و به هر حال امیدوارم
روزی وقت آن برسد که کمی خط قرمزها را کمرنگ تر کنیم. الان هم که داریم با همدیگر «تیتانیوم»
را می سازیم، تهیه کننده هر دو کار هم خودم بودم. البته این به معنی این نیست که من
تصمیم گرفته ام از این به بعد کار تهیه کنندگی هم بکنم بلکه فقط خواستم به شوهرم
کمکی کرده باشم و فقط تهیه کنندگی کارهای او را می پذیرم. حالا بین خودمان باشد اما
همان را هم پشیمان شدم چون اصلا تهیه کنندگی کار من نیست ولی همسرم می گوید خودمان
کارهای خودمان را بکنیم بهتر است. من هم دوست دارم در همه چیز زندگی در کنار شوهرم
باشم. اصولا هم وقتی با غریبه کار نمی کنیم و خودمان هستیم، راحت تر هستیم و حرص و
جوش کمتری می خوریم.

روزهای خوش من و همسرم

من و همسرم پنج سال است با هم ازدواج کرده ایم. اینکه ما با هم همکار هستیم خیلی
به من کمک می کند. کار ما شرایط خاصی دارد و شاید اگر شوهر من خودش در این حوزه
مشغول نبود، به سختی می توانست شرایط کار من را درک کند اما محمدرضا همیشه همراه
است و خیلی خوب من و کارم را درک می کند.ما خیلی از نظر روحی به هم نزدیک هستیم.
اصلا برای همین درک عمیقی که از هم داشتیم، همدیگر را برای زندگی مشترک انتخاب
کردیم. محمدرضا همان کسی است که من سال ها به دنبالش بودم. حضور او به من آرامش
زیادی می دهد و من را برای ادامه کار و زندگی دلگرم می کند.من به عنوان یک زن متاهل
که بیرون از خانه هم کار می کنم، مشکلات خاص خودمرا دارم. باید طوری برنامه ریزی
کنم که هم به کارهای خانه ام برسم و هم کار بیرونم را به درستی انجام بدهم. همین
الان سر صحنه هستم اما فکر غذای شب بودم و آن را در آرام پز گذاشته ام تا آماده شود.
سختی و فشار کارهای خانه و بیرون خانه برای من زیاد است اما چون همسرم را دوست دارم،
با روی باز تحمل می کنم. ما روزهای خوبی با هم داریم و روزهای بعد را هم سعی می
کنیم با کنار هم بودن و دل به دل هم دادن، بگذرانیم. ما سر کار «جایزه بزرگ» آقای
مدیری با هم آشنا شدیم. سر کار «چارخونه» محمدرضا جزو گروه نویسندگان بود. آنجا
علاقه مان جدی تر شد و از من خواستگاری کردند و خیلی زود هم ازدواج کردیم.

 

سفیر دوستی انجمن هموفیلی ها

من به لطف بهاره رهنمای عزیزم با انجمن هموفیلی های ایران آشنا شدم. بهاره سفیر
دوستی این انجمن بود و من در واقع به او کمک می کردم. از اسفند سال گذشته که مشغله
های او بیشتر شد و کمتر زمان داشت که برای این کار بگذارد، محبت کرد و این افتخار
را داد که من به جای او سفیر دوستی این انجمن باشم. البته همه زحمات را اعضای محترم
این انجمن می کشند و من بیشتر سعی می کنم با حضورم در محافل آنها به جمع آوری کمک
های مردمی، کمک کنم. من برای انجمن بیماران ام سی هم همین کار را می کنم. این کاری
است که از دست من برمی آید و با افتخار انجام می دهم.

نگران جوان ها هستم

مهمترین دغدغه این روزهای زندگی من وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم است.تهران هم که
شهری سوت و کور وبدون تفریح است و چندان هیجان و شادی در آن وجود ندارد. همه اینها
باعث شده من برای جوان ها خیلی نگران باشم. شادی و نشاط فقط در جملات به عنوان یک
کلمه استفاده می شوند و بیشتر از این وجود ندارند. یعنی چیزی وجود ندارد که ما
بگوییم این باعث شادی ما می شود. شرایط ما شده مثل داستان آن پادشاهی که برایش
لباسی ندوختند اما به او با حرف تلقین می کردند که لباسی فاخر به تن دارد و می
گفتند اگر چشم بصیرت داشته باشی، آن را به تن می بینی. حالا به ما مدام می گویند
شاد باشید اما هیچ ابزاری برای اینکه شاد باشیم و از زندگی مان لذت ببریم، وجود
ندارد. بله؛ چیزهایی مثل تن سالم، استقلال، امنیت، عدالت، صلح و … بسیار نعمت های
بزرگی هستند و ما هم باید از اینکه این چیزها را در کشورمان داریم خدا را شکر کنیم
اما جهان دارد به سمتی می رود که همه آدم ها لذت بیشتری از زندگی ببرند. اگر
تکنولوژی پیشرفت می کند و هر روزدر دنیای علم، دانش و هنر اتفاق های تازه ای می
افتد همه برای این است که آدم ها شاددتر باشند و لذت بیشتری اتز زندگی شان ببرند.
این سختی های اقتصادی و تلاش زیاد جوان ها برای تامین نیازهای مالی زندگی واقعا
باعث رکود روحیه آنها شده است. من سعی می کنم باز هم در این شرایط خوب باشم و کارم
را بکنم اما این به این معنی نیست که بخوانم: «همه چی آرومه، من چقدر خوشحالم».

دغدغه های آنجلینا جولی برایم جالب است

من خیلی دوست دارم به صورت حرفه ای و منظم ورزش بکنم اما وقت هایی که سر کار
هستم به علت فشردگی کار باید به همان نرمش های روزانه در خانه بسنده کنم و فقط در
فاصله بین دوتا کار می توانم به باشگاه بروم. اما قطعا ورزش و رژیم غذایی سالم برای
من هم به عنوان بازیگر و هم به عنوان زن برای حفظ جوانی، لازم است. البته که از
پیری و اثرات بالا رفتن سن نمی توان جلوگیری کرد. کار ما هم یک جوری است که در زمان
هایی که مشغول آن هستیم، برای تغذیه مان هم نمی توانیم برنامه درستی داشته باشیم.
جدای اینها به نظرم بیشترین چیزی که در زندگی های امروزی به آدم ها در همه جای دنیا
لطمه می زند استرس، حرص و جوش و مسائل روحی است. همه ما باید سعی کنیم روحیه مان را
تقویت کنیم.کار خیلی سختی است اما من سعی می کنم به خودم مسلط باشم و آرامش را بر
زندگی ام حاکم کنم. فعالیت های فرهنگی و اجتماعی به رسیدن به این آرامش کمک می کنند.
کارهایی مثل فیلم دیدن و کتاب خواندن و … من متاسفانه این اواخر وقت نکردم به
تئاتر بروم و آخرین تئاتری که دیدم «مکاشفه درباب یک مهمانی خاموش» بود اما فیلم «پرسه
در مه» را به تازگی در شبکه نمایش خانگی دیدم که به نظرم فوق العاده بود.
همینطور«نارنجی پوش» را در سینما دیدم وبسیار لذت بردم. چندفیلم خارجی خوب هم این
اواخر دیدم مثل «واندرلند» و فیلم دیگری با نام «We» به کارگردانی خانم مدونا که
فیلم خیلی خوبی هم بود. همینطور «سرزمین خون و عسل» ساخته آنجلینا جولی که در اوج
ثروت و زندگی پر زرق و برق هالیوودی است این قدر دغدغه مسائل انسانی را دارد و به
این چیزها هم فکر می کند. کتاب هم که دوست هر شب من قبل از خواب است. چند تا کتاب
را با هم شروع کردم. مجموعه کامل آثار عزیز نسین را می خوانم و طنز قلم او را خیلی
دوست دارم. از طرف دیگر کتاب «چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد» را دارم می خوانم.
کارهای ناتالیا گینزبورگ، نویسنده ایتالیایی را هم خیلی دوست دارم و فکر می کنم
روحیه این خانم به من خیلی شبیه است.


یاقوت

مخارج میلیاردی همسر امیر قطر برای زیبایی!

این روزها اخبار ولخرجی های امیر قطر برای سرنگونی دولت ها و خرید سلاح برای جنگ افروزی در کشورهای عربی و اسلامی شنیده می شود اما به نظر می رسد دلارهای این امیرنشین آنقدر زیاد باشد که همسر وی نیز برای زیبایی و به در کردن رقیبان خود از میدان، یک میلیارد دلار هزینه کند.

«شیخه موزه» همسر امیر قطر، هوس جوان شدن به سرش زده است. او پس از آن که وارد لیست پرنفوذ ترین زن جهان در سال ۲۰۱۰ شد، به تازگی می خواهد عنوان زیباترین زن جهان را نیز از آن خود کند. به این منظور تاکنون ۱۲ عمل زیبایی با هزینه دو میلیون دلار در لندن انجام داده است.

وی با هزینه ۸۰۰ هزار دلاری، عمل زیبایی روی سر خود انجام داد و برای آن که رفت و آمدش لو نرود،یک راننده خاص با هزینه ۲۰۰ هزار دلار استخدام کرد تا او را از مسیرهای خاص به کلینیک زیبایی در لندن ببرد.

خانم شیخه موزه، حدود ۶۰۰ میلیون دلار به مجله «واتینی فایر» رشوه پرداخت کرد تا وی را به عنوان خوش تیپ ترین زن در سال ۲۰۱۱ معرفی کند. او «کارلا برونی» همسر «نیکولا سارکوزی» رئیس جمهور سابق فرانسه را مهم ترین دشمن خود می دانست.

کارلا برونی

او ۲۰۰ میلیون دلار هزینه کرد تا خانم «رانیا عبدا…»، همسر شاه اردن را از لیست ۱۲ زن تاثیر گذار جهان خارج کند، چرا که به وی به شدت حسادت می کند.

رانیا عبدا…

منابع آگاه بر این باور هستند که دلیل اصلی این امر را باید در تحقیر رسانه های غربی در نحوه لباس پوشیدن خانم موزه جست و جو کرد که به همراه همسرش سفری دوره ای به کشورهای اروپایی ترتیب داده بود.

یکی از کارکنان پایگاه خبری «نقودی» در همین رابطه می گوید: شیخه موزه مبلغ یک میلیون دلار به این پایگاه داد تا خبر وی را در رسیدن به جایگاه خوش تیپ ترین زنان بعد از کارلا برونی منتشر کند و این خبر را برای چند ماه در صدر اخبار خود داشته باشد و در بسیاری از کشورها نیز آن را منتشر کند!

منبع: نشریه زیبایی شماره ۵۷

مجله خبری