اگر میتوانستیم چشمانمان
را ببندیم و به پنجاه سال قبل برگردیم، میدیدیم که اکثر ازدواجها در محدوده
کوچکی صورت گرفته است. در حقیقت بیشتر ازدواجها فامیلی و یا در همسایگی
بودند، اما اکنون همه چیز متفاوت شده است. پسری که در دامنههای کوه زاگرس
متولد و بزرگ شده است، همسرش را در دانشگاه و یا از طریق گفتوگو در دنیای
مجازی پیدا میکند. او ممکن است دختری از دیار سرسبز گیلان و شاید هم دوشیزهای
ساکن در مرکز کشور باشد و بدین طریق دفتر زندگی مشترک دو جوان با دو دنیای
متفاوت باز میشود. البته در مواردی نیز طی یک ازدواج کاملاً سنتی آقا داماد با
دختری در محله خودش، ولی چند کوچه بالاتر ازدواج میکند، اما آنها متعلق به دو
خانواده با دو فرهنگ متفاوت هستند.
حال این فرهنگ چیست که این همه صاحبنظران و کارشناسان روی آن تأکید میکنند و
آن را در زمرهی معیارهایی که باید زن و مرد در آن همکفو باشند، در نظر
میگیرند؟
فرهنگ عبارت است از مجموعهی رفتار و افکاری که فرد در زندگی خود مورد استفاده
قرار میدهد. فرهنگ، در واقع در برگیرندهی تمام ابعاد وجودی یک فرد است و
همهی جنبههای شخصیت، از نحوهی صحبت کردن گرفته تا شیوهی رفتار و فکر،
علاقهها، تنفرها و … تحت تأثیر قرار میدهد.
شاید در روزها و حتی ماههای ابتدایی آشنایی اختلافات فرهنگی و فکری زیاد
خودشان را نشان ندهند، ولی هر اندازه زن و شوهر به یکدیگر نزدیکتر شوند،
تفاوتها و شباهتهای فرهنگی، بیشتر بروز پیدا میکند. با افزایش تعداد
فعالیتهای مشترک، تعداد اختلافنظرها و تفاوتها نیز بیشتر خواهد شد. حتی گاهی
خانواده همسر آیندهتان به باورهایی اعتقاد دارند که به هیچوجه مورد پذیرش شما
نیست. به طور مثال، آنها تحصیل و فعالیت اجتماعی را برای دخترها مناسب و ضروری
نمیبینند و معتقدند که کار زن فقط خانهداری و بزرگ نمودن فرزندان است. و یا
رفتار و کلامی که در خانواده شما یک امر عادی و معمول تلقی میشود، در نظر
همسرتان و خانوادهاش عملی خارج از عرف و حتی زشت قلمداد میشود. و اینجا است
همان نقطه شروع اختلافات و بحثهایی که گاه تا جدایی زوجین نیز ادامه مییابد.
پس نقش فکر و فرهنگ مشابه را به عنوان یکی از عوامل تفاهم و خوشبختی نمیتوان
انکار نمود.
مشابهت در افکار، باورها و نگرشهای عروس و داماد آینده به جهت بر انگیختن
عواطف مثبت یا احساس تأیید و بالا رفتن عزتنفس، موجب جاذبه و دوستی آنها
میگردد که در تداوم زندگی مشترکشان نقش عمدهای را ایفا میکند. همچنین
فراموش نشود که همفکر بودن دختر و پسر برای داشتن یک زندگی شاد کافی نیست،
زیرا ازدواج در کشور ما پیوند دو خانواده است، نه فقط دو نفر. اگر دو خانواده
بتوانند از این لحاظ به سازگاری و توافق برسند و فرهنگ و آداب و رسومشان را
با هم تعدیل کنند، احتمال بروز مشکلات جدی به نظر بعید خواهد رسید. هر چند این
نکته را نباید فراموش کرد که هیچگاه دو فرد با هماهنگی فکری و فرهنگی صددرصد
را نمیتوان یافت. معمولاً همسطح بودن تحصیلات، اصول اعتقادی و مذهبی و وضعیت
اقتصادی دو طرف موجب داشتن شباهتهای فکری و فرهنگی بیشتر میشود.
یاقوت