متأسفانه جلب پذیرش دیگران در زندگی اکثر انسان های قرن حاضر به صورت یک نیاز
درآمده و این نیاز تا آنجا پیش رفته که قسمت اعظم انرژی و زمان گرانبهایمان صرف
تلاش هایی برای جلب پذیرش دیگران می شود و این زنگ خطری است که مدتهاست به صدا
درآمده و هشدار می دهد که پذیرش طلبی از حالت طبیعی خود که یک میل است خارج شده و
به یک نیاز و نقطه ضعف جدی بدل گشته و سبب گردیده که بخش عظیمی از عزت نفس مان را
در اختیار دیگران قرار دهیم تا آن طور که آنها مناسب می دانند با ما رفتار کنند و
تنها در صورتی احساس رضایتمندی می کنیم که این افراد تصمیم بگیرند ما را مورد ستایش
و پذیرش خود قرار دهند.
برای گریز از دام پذیرش طلبی که از طریق آن عقاید دیگران، شخصیت ما را تحت کنترل در
می آورد، لازم است به بررسی عواملی که باعث نیاز به جلب پذیرش دیگران می شود
بپردازیم تا بلکه بتوانیم از این دام خطرناک که در اکثر جوامع در حال گسترش است
برهیم.
نیاز به جلب پذیرش دیگران در طی مراحل زندگی:
نیاز به پذیرش طلبی مبتنی بر یک فرضیه است: «به خودتان اطمینان نکنید و اول آن را
با نظر کس دیگری مطابقت دهید.» فرهنگ ما فرهنگی است که رفتار پذیرش طلبی را به
عنوان یک الگوی زندگی تجویز می کند. «به عقیده خود متکی نبودن» اساس نیاز به ستایش
طلبی و زیر بنای فرهنگ ماست؛ به طوری که اگر درصدد جلب پذیرش دیگران برنیاییم، دچار
احساس افسردگی و بی ارزشی و گناه می شویم چون دیگران مهمتر از ما هستند.
نیاز به پذیرش دیگران ما را تا حد زیادی بازیچه می کند و ملاک سنجش ارزش از سوی
دیگران می شود که این امر، خود مستلزم تملق گویی و نادیده گرفتن عقاید و احساسات
شخصی می باشد. حال، اگر گام هایی در جهت خودپذیری و استقلال از عقاید دیگران
برداشته شود، حرکتی است که از آن طریق می توانیم خود را از تحت نفوذ دیگران خارج
سازیم. این حرکات سالم که کوششی است درجهت رسیدن به استقلال با عناوینی نظیر
خودخواهی، بی مبالاتی و بی توجهی و از این قبیل برچسب ها آلوده می شود و تنها راه
رهایی از این دور باطل بازیچه شدن – که قرن هاست انسان ها را از مسیر اصلی خودشناسی
منحرف کرده- این است- که درمورد همه پیام های فرهنگی پذیرش طلبی که از زمان کودکی
آغاز شده و همچنان تا به امروز ما را مورد هجوم خود قرار می دهد، تفکری عمیق و به
دور از تعصب داشته باشیم.
پیام های پذیرش طلبی در دوران کودکی:
خردسالان درسنین شکل گیری شخصیت خود نیازی به جلب پذیرش بزرگسالان (نظیروالدین)
ندارند. در این سنین اصلاً موضوع جلب پذیرش مطرح نمی گردد ولی پایه های این پذیرش
در همین سنین توسط والدین بنیانگذاری می شود لذا برای اینکه یک بزرگسال تشویق گردد
که از نیاز به جلب پذیرش دیگران رهایی یابد، لازم است که از همان آغاز کودکی او را
با سخاوتمندی مورد پذیرش خود قرار دهیم. با این حال، اگر این احساس در یک کودک رشد
کند که او بدون اطمینان از اجازه پدر و مادرش نمی تواند فکر یا کاری کند، آن موقع
بذرهای بیماری بی اعتمادی به خود در او کاشته می شود. پذیرش طلبی به عنوان یک نیاز
در سنین کودکی عنوان می گردد بدین صورت که به جای اینکه عشق و پذیرش والدین ملاحظه
کار خود را به نحو سالمی مطالبه کند، یاد می گیرد که قبل از انجام هر کاری آن را با
پدر و مادرش کنترل کند.
در اکثر موارد، فرهنگ ما به کودک می آموزد که به جای اطمینان به خود به دیگران اتکا
کند و هر چیزی را با مامان و بابا در میان بگذارد و متأسفانه به ندرت خانواده از
بازی کردن، خوردن و خوابیدن گرفته تا دوست پیدا کردن، پیام هایی از اتکا به نفس را
به کودکان می آموزد. پدر و مادرها به جای اینکه به بچه هایشان کمک کنند که مستقلاً
فکر کنند، مسائلشان را خود حل کنند و به خودشان متکی باشند، مایلند که با بچه
هایشان همانند یک مایملک رفتار کنند.خلیل جبران در کتاب «پیامبر» از کودکانی که
مانند یک مایملک با آنها برخورد می شود سخن می گوید:
کودکانتان، کودکان شما نیستند، آنها پسران و دختران شور و اشتیاق زندگی اند، آنها
از میان شما می آیند ولی از خود شما نمی آیند و هر چند آنها با شمایند ولی به شما
تعلق ندارند.
نتایج این تدبیر در هر کودک «وابسته ای» مشهود است. مادر یک داور یا یک میانجی
دائمی نزاع ها می شود. به عبارتی کسی که باید برای کودک همه کارهای فکری، احساسی و
رفتاریش را انجام دهد و پدر نیز به تبعیت از همسرش جرقه استقلال و اشتیاق خود بودن
را در کودک خاموش می کند و متأسفانه مجموع این عوامل باعث می شود که خانواده از روی
حسن نیت، وابستگی و نیاز به پذیرش دیگران را درکودک ایجاد می کند.
پیام های پذیرش طلبی در مدرسه
مدرسه نهادی است که هدف صریحش این است که تدریجاً فکر و رفتار پذیرش طلبی را القا
می کند و به طور کلی مدارس برای آن دسته از کودکانی که نشانه هایی از مستقل اندیشی
را ظاهر می سازند مناسب نیستند. در اکثر مدارس، پذیرش طلبی راهی به سوی موفقیت است.
کلیشه های قدیمی سوگلی و تملق گویی معلم، کلیشه های سودمندی هستند. اگر شما تحسین
کارکنان مدرسه را به خود جلب کنید، آن طوری که آنها دیکته می کنند رفتار کنید،
برنامه تحصیلی ای که پیش رویتان می گذارند مطالعه کنید، آن موقع شخص موفقی خواهید
بود. ولو اینکه نیاز شدیدی به جلب پذیرش دیگران داشته باشید. با این حال اعتماد به
نفستان در هر مرتبه سست تر می شود و این مسئله باعث می شود وقتی دانش آموز وارد
مقطع دبیرستان می شود برای کوچکترین تصمیمی نیاز به حضور دیگران داشته باشد، به
عنوان مثال اگر مشاوران مدرسه از این گونه دانش آموزان بپرسند که می خواهند در
آینده در چه رشته ای تحصیل کنند آنها در جواب خواهند گفت: شما به ما بگویید که در
چه رشته ای موفقتر خواهیم بود و متأسفانه هنگامی که از این مقطع فارغ التحصیل می
شوند مشکل می توانند برای خود تصمیم بگیرند چرا که درست دوازده سال به آنها گفته
شده که چگونه فکر کنند و به چه بیاندیشند لذا آنها میل به جلب پذیرش دیگران پیدا می
کنند و یاد می گیرند که دستیابی به پذیرش دیگران معادل با موفقیت و خوشبختی است و
دقیقاً این گونه الگوهای آموزشی سبب می شود که دانشجویان در دانشگاه نیز همین روش
را خواهان باشد و در صورتیکه استادی سیستم آموزشی اش مغایر با این روش ها باشد،
دانشجو به وحشت می افتد چرا که او از اینکه مستقلاً فکر کند وحشت دارد و برای او
آسان و ایمن تر است که بنا به انتظار و نظر دیگران کاری را انجام دهد.
در اکثر موارد، فرهنگ ما به کودک می آموزد که به جای اطمینان به خود به دیگران اتکا
کند و هر چیزی را با مادر و پدر در میان بگذارد و متأسفانه به ندرت خانواده از بازی
کردن، خوردن و خوابیدن گرفته تا دوست پیدا کردن، پیام هایی از اتکا به نفس را به
کودکان می آموزد
حذف تدریجی پذیرش طلبی
به راه و رسم جهان، نظری بیاندازید، نتیجه آن است که هرگز نمی توان همه کس را خرسند
کرد. در واقع اگر بتوانیم پنجاه درصد مردم را راضی نگه داریم، نتیجه مطلوبی نصیبمان
شده است. زیرا که همیشه نیمی از مردم با عقاید شخصی ما موافق نیستند لذا هر وقت که
ابراز عقیده می کنید این احتمال را بدهید که پنجاه درصد افراد نظرتان را قبول
نخواهند داشت. اگر به این آگاهی دست یابیم، می توانیم با دید تازه ای به مسئله طرد
شدن نگاه کنیم. وقتی کسی حرفمان را نمی پذیرد، به جای اینکه آزرده خاطر شویم باید
این مطلب را به یاد بیاوریم که ما تنها با یکی از آن پنجاه درصد مردمی روبه رو شده
ایم که با عقیده ما موافق نیستند و همیشه کسانی هستند که احساسات، افکار، گفتار یا
کردار دیگران را انکار می کنند و ما هرگز نمی توانیم از طرد شدن اجتناب کنیم.
باور و تمرین اینکه در مقابل هر عقیده ای، عقیده دیگری هم هست که دقیقاً در نقطه
مقابل آن عقیده قرار می گیرد به ما یاری می رساند که در مقابل عدم پذیرش دچار یأس و
نومیدی نشویم و اعتماد به نفس و خودباوری خود را زیر سئوال نبریم.
ده تدبیر جهت حذف نیاز به پذیرش طلبی:
۱- بی توجهی دیگران را نادیده بگیرید و به کسانی که سعی می کنند شما را با خوار
کردن بازیچه قرار دهند، بِی اعتنا باشید.
۲- این واقعیت ساده را بپذیرید که ممکن است حتی نزدیکان شما هم با نظر و عقیده تان
مخالف باشند.
۳- از مجادله کردن یا از تلاش که کسی را به درست بودن نظرتان متقاعد کنید دست
بردارید.
۴- هنگام خرید لباس یا سایر لوازم شخصی به خودتان متکی باشید و این موضوع را با کس
دیگری که فکر می کنید نظرش با ارزش تر از شماست در میان نگذارید.
۵- سعی کنید که از عذرخواهی های بی مورد دست بردارید.
۶- برای اینکه کسی را خشنود کنید تملق گویی نکنید.
۷- هرگز وقتی با گفته دیگران موافق نیستید، حرف آنها را تصدیق نکنید.
۸- هرگز به رغم میلتان کاری برای کسی انجام ندهید و در این گونه موارد سعی کنید
جواب منفی بدهید.
۹- تسلیم یک فروشنده باهوش و چرب زبان نشوید تا مجبور به خرید چیزی که مایل نیستید
نشوید.
۱۰- مسئولیت امور شخصی تان را هرگز به دیگران نسپارید.
یاقوت