بایگانی برچسب: s

خاطرات خنده دار و طنز جدید

خاطرات طنز و خنده دار جدید
ارشیو اس ام اس های جوک

عاقا تا حالا(هالا) دقت(دقط) کردین همه طرح(تره،طره،ترح) بانکا اسم دختره!مثلا طرح شاپرک یا طرح شبنم!
چرا اسم پسر نمیزارن مثلا طرح حمید یا طرح اشکان؟

یه بار ورداشتم یه آهنگ گوگولی شیش هشت از ساسی مانکن دانلود کردم جو گیر بودم ۱۰-۲۰ باری گوش کردم . ورد زبونم شد. صبش رفتم مدرسه زنگ اول به خیر خوشی تموم شد زنگ تفریح خورد دویدم تو حیاط با جفت چشام دیدم معلم رفت دفتر بعد ۵ دیقه بعد هوس کردم برم تو کلاس بلند بلند میخوندم میقریدم رفتم دیدم ۲ تا از بچه ها دم کلاسن آقا من داشتم میخوندم بلند فا اون دختله که خلی نایسه یه لگد بد خوابوندم تو در رفتم تو دیدم معلم فکش افتاده پایین به من زل زده سریع در بستم اون دوتا که دم کلاس بودن داشتن موزاییکا کف سالنو میجویدن . من سریع در کلاسو وا کردم معلم گفت محمد از تو انتظار ندارم. خداییش دمش گرم خیلی مرد بود هر معلم دیگه ای بود یه کای به سرم میورد . فقط یه تذکر دادو رفت ولی اون رو اصن روم نشد تو چشاش نیگاه کنم دو سه بار که اتفاقی بش نیگاه کردم یه لبخند معنا داری زد ذوب شدم . ولی دمش گرم خیلی مرد بود
به افتخار همه معلما باحال که مث بعضیا با آدم دعوا ندارن بکوب لایکو

اقا یه چیزی که همیشه خدا فکر منو مشغول می کنه اینه که چرا وقتی سوار اتوبوس یا مترو می شم همه اونایی که رو صندلی نشستن یا تو همون ایستگاهی که من قراره پیاده شم پیاده میشن یا ایستگاهای بعدترش…
امکان نداره محض رضای خدا یکیشون زودتر بلند شه بره یه ذره هم من بشینم…
شمام همین حسو دارین ایا؟

من کلاسای تیزهوشان میرم (فهمیدید من تیزهوشم!!؟؟) اسم رفیقم کیامهر بعد رفت پای تخته تا مسله حل کنه بعد معلمه با اسم کوچیک صدا میزنه بچه هارو بهش گفت کیمیا!
آقا خودش داشت زمین گاز میزد

یه روز تو بی کلک بودم داشتم جک میخوندم و همین جور میخندیدم مامانم اومده میگه نخند دیوونه میشی اقتصاد دنیا خرابه نکن
من:)))))))))))
اقتصاد دنیاo-O
مامانم:((((((((((((

بمیگم همه ی مامانا اینجورین یا فقط مامان من.
میگه برو از اونجا اونو برام بیار منم اینجوری نگاش میکنمo_O میگه عقل که نداری زیر همون چیز گذاشتم تازه اونم بادعوا اخرش خودش میره میاره کلی هم به من فحش میده.
من:((((((
داداشم:)))))))
مامانم:(((((((
اخرشم میگه عقل نداری دیگه همین

آقا تورو خدااااااا رسیدگی کنین!!!برنامه ی همه ی شبکه ها غیر شبکه۴ ۱نیمچه جذابیتی دارن…هیچی دیگه نشسته بودم پای بی کلک حواسم ب گوشیم نبو ک مخاطب خاص منو ترور اس ام اس کرده!یهووو ک متوجه شدم بنده خدا۱۰۰تا اس داده و ۱۰۰۰تامیس کال انداخته دیدم یهووو اس داد نوشت:وقتی اینجوری بم توجه نمیکنیااااااااا حسه شبکه۴ بودن بم دس میده!!!
خو من چی بگم ب این اخههههههههههههه؟!!!
اون:((((((((((
من؟؟
مدیرشبکه %%
صداوسیما _________نگم بهتره!

استاد روانشناسیمون بهمون گفته هر وخت اعصاب مصاب نداشتین برین توالت رو بشورین اینجوری هم انرژی منفی تون تخلیه میشه هم سرویس بهداشتیتون تمیز میشه
خلاصه به لطف مخاصب بیخاصیتمون توالت خونمون همیشه برق میزنه (شومام امتحان کنین)

سر کلاس بودیم یه معلم جدیم سرمون بود وسط درس اومد جوک گفت
حالا جوک گوش کونید
یه روز از یه نفر می پرسن جنگلو دیدی میگه نه هر چی نگا کردم درخت بود جنگلو ندیدم
بعد ما موندیم چیکار کنیم از بیمزگی بخندیم خودمونو قلقلک بدیم نخندیم که یدفه یکی از بچه ها بلند زد زیر خنده
قیافه ما:)
قیافه معتم:(

دیروز رفتم خونه عمو اینا.. پسر عموم تو سالن خوابیده بود
عاغا گوشیشو ورداشتمو رفتم توآشپزخونه یواشکی توشو بگردم
یهو بیدار شد رنگم پرید گوشیو انداختم بالای یخچال..
رفت تالار اندیشه(wc)..منم اومدم گوشیو وردارم بذارم سر جاش
یهو یه سکته ناقص زدم آخه کی عسل میذاره بالای یخچال:|
هیچی دیگه با سرعت نور شستمش خشکش کردم گذاشتم سرجاش بعدم زدم بیرون:|
هرلحظه منتظرم یکی بیاد تو خونه خفتم کنه خعلی استرس دارم:|

مهمون داشتیم این مهمونامون یه گودزیلا از این دهه هشتادیا داشت از اون لحظه که اومده بودن این گودزیلا یه سر رو مخم راه میرفت ومیگفت من مداد رنگی میخوام اون لحظه تنها کاری که به ذهنم رسید این بود بهش گفتم بیا تو اتاق تا بهت بدم منم گردنشو گرفتو با کله کردمش تو سطل اشغاله اتاق از اوون روز به بعد هر سری که میان از کناره مامانش تکون نمی خوره!!!یه همچین ادمی هستماااااا!!!

عاقا یه پسره هی ازجلوی کلاسمون رد میشد بعد به دخطره که جلوی کلاس بود تیکه مینداخت استاد بهش گفت مشکل داری هی رد میشی پسره گفت نه دفترمون جا مونده من گفتم دفترت چند برگه اقا پسر استاد رفت رو هوا بچه ها که هیچ فکر کنم پسره رفت ترک تحصیل کنه

دستبرد مدرسه
عاقا کمد جوایز دوران مدرسه رو یادتونه منو دوستم بهش دستبرد زدیم الان میگم چه جوری تو این کمد جوایز یه توپ چهل تیکه بایه سری مدادو دفتربود منو دوستم نقشه کشیدیم توپو سرقت کنیم اول یکی از کلاسهای طبقه اول رو توری هاشو تو چند روز پاره کردیم بعدش شیفت ظهر که تموم شد ازدیوار مدرسه بالا رفتیم از لوله گاز رفتیم پایین بعد ازاون پنجره ایی که توری هاشو کنده بودیم رفتیم تو پنجره رو ازقبل یه مقدار باز گذاشته بودیم من با خودم یه سنگ برداشته بودم رفتیم تو مدرسه تعطیل شده بود رسیدیم به کمد جوایز من باسنگ زدم شیشه کمدو شکوندم داشتم سکته میکردم صداش پیچیده بود داخل سالون نمیدونستیم کدوم وری فرار کنیم بعد که ترسمون ریخت رفتیم سراغ کمد توپ رو با مداد پازل خلاصه هرچی بود خالی کردیم ولی با کمد جوایز شیفت صبح کاری نداشتیم بعد رفتیم بیرون خیلی خوشحال بودیم فرداش تو مدرسه همه میگفتن دزد اومده مدرسه کمد جوایزو خالی کرده ماکه خر کیف شده بودیم هیچکس تا الان نفهمیده کار ما دوتا بوده حالا برسیم به توپ بادش کردیم بعد از چند ساعت بادش خالی میشد درش ادامس سنگ چسب زخم هرچی گذاشتیم درست نشد تازه چند بارهم توپ رو مدرسه بردیم البته با اسپری رنگ کرده بودیم هیچکی نفهمید. همچین سارقایی بودیما

نمیدونم بشر میخاد به کجا برسه؟
اولین موبایلا اندازه کفش بودن بعد با پیشرفت علم هی کوچیک و کوچیکو کوچیکتر شدن اندازه قوطی کبریت حالا باز دارن بزرگو بزرگ میشن دو روز دیگه ملت تلویزیون میچسبونن به گوششون والللا!

خواهرزاده ۲ساله ام برگشته بهم میگه:
kiss me???
یعنی رسما فکم افتاد زمین.یادمه تازه اول راهنمایی a.b.c یاد گرفتم!

خسته و کوفته برگشتم خونه دریخچال “پر از خالی” خونمونو باز کردم در کمال تعجب یه پاکت آب پرتقال دیدم اولش شک کردم به موجودیتش تکونش دادم دیدم نه مثکه پره!!شگفت زده از این معجزه چپو راستو نگاه کردم کسی نباشه همونجوری با چشم بسته ریختم تو حلقم تا ته معدم سوخت آخه مادر من قوطی آب پرتقال جای عرق نعناس؟؟؟
یعنی زمینو زمان عاششششق منن.

حالم خیلی بده ینی از شکست عشقی هم بدتر.
عاقا امروز یکی از بچه ها بی کلک رو دیدم فک کردم الان از خوشحالی تو پوستش جا نمیشه ولی اصلا تحویلمم نگرفت خو اخه نمیگی من سکته کنم از این همه توجه .البته میدونم شما اینجوری نیستید ولی واسه اطمینان لایکو بزنین من از این ناراحتی درام.

عاقا یادمه اون زمان که مدرسه میرفتم گفتن واسه کتاب باس ۳هزار تومن بدین منم به بابا گفتم اونم چک داد برداشتم بردم تو دفتر به اون شلوغی و دادمش به ناظم…
گفت: اخه واسه ۳ تومن چک اوردی؟؟؟!!!؟؟؟
منم هول کردم گفتم: “اخه کسی خونه نبود”
ناظم::|
من::((
حضار در دفتر: =))
وزارت خونه::|
بانک: OoOoOoO
بابام::دیییییی

امروز جمعه .. ما رفتیم نماز جمعه (به همراه خانواده ) .. پدرم سرش درد میکرد نیومد ..آقا نماز تموم شد و ما اومدیم خونه… دیدم تو خونه صدا الله اکبر و مرگ بر شاه میآد .. من زودتر از بقیه اومدم تو خونه .. دیدم پدرم نشسته پای تلویزیون و صداشم تا ته زیاد کرده… اصن نفهمید من اومد تو خونه … بعد یهو با یه حرکته نینجایی پریدم پیشش و گفتم دستا بالا…بی حرکت .. من یه ساواکی أم …
آقا بابایه مارو میگی .. جو گیر شد بدجور … با فریاد مرگ بر شاه با یه گوشت کوبی تو دستش دنبال من گذاشت .. تو یه جای خونه خفتم کرد .. گفت اگه مردی بیا جلو تا با همین گوشت کوبی بفرستمت تو افق…
یهو مامانم اومد تو حال .. فکر کرد بابام میخواد منو واقعا بزنه ..
مث این فیلم هندیا خودشو پرت کرد جلوم .. و با فریاد گفت .. ( نه ه ه ه – نمیذارم بکشیش.. آآآآ ).. بعد که فهمید ماجرا چیه ..سه تایی کلی خندیدیما ..
+
و در همین حین ناکازاکی تو ژاپن ترکید …

عاغا ی برنامه کودک بود یادتونه ردپای آبی،ی پسره با لباس سبز راه راه با سگش آبی معما حل میکردن.چقد حرص میدادن منو،وسیله رو میز بود پسره انگار کوره نمیدید یا سگه میدید یا سطل و صابون و جارو،ینی آدم انقد گیج.ولی من همیشه اداشو درمیاوردم،بعد خرکیف میشدم!
هعععی

گفتم دیشب رادیو گوش میدادما عاقا دیگه دیدم اون برنامه خیلی خنکه زدم یه شبکه دیگه درباره کنکور بود مثلن میخاست به کنکوریا انرژی مثبت بده به خدا یه چیزایی گفت لرزه افتاد به تنم دیگه تصمیم گرفتم از شنبه شروع کنم به درس خوندن دوتا فوشم گذاشتم برا خودم اگه درس نخوندم.”حالا تازه مجریه هی میگفت من خیلی خوشحالم که دارم به شما کنکوریا انرژی مثبت میدم”
از دیشب تا حالا یه انرژی مثبتی گرفتم که نگو%%%

گفتم دیشب رادیو گوش میدادم فردا صبحش اومدم مثلن با هزارتا امید وارزو برا بابام تعریف کنم.
بابام:باز این چرت وپرتا چیه داری میگی؟
حالا رفتم برا داداشم تعریف کنم.
داداشم:نمخاد تعریف کنی میخام بخابم.
“عاخه من چیکار کنم خو دیشب اون عاقاهه تو رادیو هی تعریف میکرد و هی میخندید”%%%

گفتم دیشب رادیو گوش میدادما عاقا این مجریه بعد یه ساعت ونیم برگشته میگه امشب خیلی واسمون پیامک دادین الان حدود ۲۰ تا پیامک بهمون رسیده عاخی خیلی دلم براشون سوخت فک کنم بقیه روزا اصلن بهشون پیام نمی دادن”مردونه خود مجریه تو حلقم اگه دروغ بگم”%%%

عاقا ما دیشب خوابمون نمی برد گفتیم یکم رادیو گوش کنیم شاید خوابمون ببره خلاصه از یه برنامه خوشمون اومد موضوعش صبر بود مردونه مثلن دختره زنگ زده بود میگفت من خیلی صبورم عاخه خواهر من این چه حرفیه که تو زنگ میزنی تو رادیو میگی یا مثلن یکی دیگه از دخترا زنگ زده بود میگفت من اصلن صبور نیستم ولی وقتی عصبانی میشم میرم بیرون یکم پیاده روی میکنم تا خوب شم%%%

یکی از فانتزی، آرزو، هرچی هام اینه که درس بخونم با مخاطب آینده یه دانشگاه پزشکی قبول شیم [ فهمیدین که هم من هم مخاطب آینده درس خونیم ] بعد یه رمان از زندگی و داستان عاشقانه ی خودمون بنویسیم بعد اسم کتابه این باشه: سری جدید فرهاد و شرین از دیار عاشق پرور کرمانشاه
یعنی میشه.

اوناییکه فکرمیکنن سرراهی هستن شماهم مثل من هروقت عصرزود میایدخونه باباتون دعوامیکنه ومیگه بازچه گندی بالااوردی زوداومدی؟؟
هرکی توخونه اشتباه میکنه خرابکاری میکنه منو دعوامیکنن یااینکه موقع نصیحت کردن نگاشون به طرف منه هرچندکه همه کارای خونه وبیرون گردن منه بازم چشم دیدنموندارن
یبارم اومدم توخونه سلام کردم هیشکی جواب نداد وباتعجب نگاه میکنن دوباره باصدای بلند سلام یهوبابام گفت سلام گرگ بی طمع نیست کارتو بگوچی میخوای؟؟
کم کم دارم اززندگی هم قطع امیدمیکنم

بعد چندین ساعت از پای لب تاپ پاشدم، میگم سردرد گرفتم، مامانم میگه کم بشین پای او کوفتی سردرد نگیری (خدایی راستم میگفت)
فرداش…
پا لپ تاپ بی کلک میخوندم،به مامانم گفتم امروز بدجوری بدجوری دلپیچه گرفتم، میگه: کم بشین پای او کفتی دل پیچه نگیری…!!!
من…:-|
لپ تاپ…:-O

عاغا تو فکرم یه شب که مجری برنامه هفت گفت دوربینتونو به سمته ما بچرخونین خر شم با جفت پا برم تو تلویزیون بعد خونواده بیان بگن چرا این کارو کردی؟ مگه دیوونه شدی؟ بعد یهو من به خودم بیام از کارم شرمنده شم سریع برم که خودمو محو کنم .. تو راه گیج شم!حالا کجا خودمو محو کنم؟؟!! افق؟مورب؟عمود؟کجا؟… آخر برم تو همون افق بعد اونجا بر و بچه های چار جوکو ببینم اونام دسته جمعی لایکو بکوبن تو سرم .منم اشک شوق تو چشام مثلث بزنه که اونا را دیدمشون . آخرشم بهشون قول بدم دیگه از این غلطا نمی کنم اگه کردم گاوم…

ما یه کبابی کنار خونمون هست منم مشتری سفتوسختش بودم دیروز به دلیل استفاده از گوشت خر تعتیل شد |:

یادش بخیر قدیما حسابی رو عیدی فک و فامیل حساب باز میکردیم امسال خیلى لطف کنن ماچ میکنن!

باورکنید من دوتادوست دارم که خیلی خلن صدرحمت به پت ومت یباردوتایی رفته بودن پخله بخورن پخله روسفارش دادن وقتی گارسونه پخله رواورد تارفت ظرف بیاره تاپوستشونو بریزن توی اون برگشت دیدهمه دارن به این دوتا نگاه میکنن اومدجلوتر دید دوکاسه پخله روباپوست خوردن که چی بگم بلعیدن میگه پس پوستشونو چیکارکردین اونام دیدن کل جمع دارن میزهاروبا دندوناشون متراژ میکنن فهمیدن چه سوتی مارک داری دادن خواستن زیاد ظایع نشن یکیشون گفته مگه نمیدونستید خاصیت پوستش زیاده واسه بینایی هم مفیده آقاهه هم برگشته میگه وقتی خاصیتشو دلتون شب تاصبح واستون تعریف کرداونوقت میگم خاصیتشونمیدنستم


واسم خواستگار اومده،مامانه گل پسر برگشته میگه ما کلا خانواده ی صادق و راستگویی هستیم بعد اینکه صداشو صاف کرد گفت:پسر من دانشجوه… (خوب تا اینجا اشکال نداره،دانشجو دیگه جرم که نکرده حتما بقیه شرایط رو داره،صادق هم هستن دیگه…)بعد میگه عرضه نداره!یه کم دست و پا چلفتیه! سربازی نرفته!!! شغل هم نداره!!!(خو این چی داره؟؟؟اعتماد به نفس که نیست،اعتماد به سقفه،سن هم که نداره طفلی ۲۰سالشه چه عجله ای بود حاااالا؟… والا)بعد میگه ولی باباش پولداره و کلی هواشو داره،باباش خیلی سرشناسه،مرد خوبیه،شغلش آبرو داره…دیگه داشتم از حرص خودمو نیشگون میگرفتم.. اولین فانتزییه عمرم اونجا شکل گرفت( خدا خیرش هم بده..) شدلم میخواست با یه اعتماد به نفسی و بدون توجه به اخم های مامانم به مامانه پسره بگم به به چه پدر خوبی،چه شرایط ایده آلی..میخوای واسه اون برو خواستگاری؟…ولی نشد و نگفتم.. کاش میگفتم هنوز که هنوزه دارم از اینکه نگفتم ناخونامو میجوم..خدایی شوما خونه رویاهاتونو با همچین پسری میساختین عایا؟؟؟

باورکنیدعقده ای یاعصبی بودن معلم یوقتاییم به سودتونه ها من خودم توباشگاه بدنسازی کمک مربی هستم وقتیم مربی نیست همه کاره هستم وقتی عصبی میشم حرصمویا عقدمو سربچه ها خالی میکنم وبهشون تمرینات خیلی سختی میدم طاقت فرساترینارو ولی باورکنیداونایی که زیردستم هستم یه هیکلی دارن که تیکه بندی شده عرض چندماه واسه خودشون یه پاآرنولد میشن خدایی باورنمیکنید امتحان کنید توباشگاه بشدت وبدون استراحت بیش ازیک دقیقه بین ستهاکارکنید اونوقت میبینید غوغاکردید دیگه

یادمه کلاس اول ابتدایی که بودم معلممون شغل پدرامونو میپرسید شغل بابام یچیزدیگه بود پولدارم بود ولی درست همون روزبابام توخونه داشت باچندتاکارگر چاه توالت میکندند معلم رسیدبمن ازم پرسید بابات چیکارمیکنه پسرگلم منم قیافم اول ابتدایی خیلی مظلومانه بود بااون چهره مظلومم گفتم چاه میکنه این معلمم احساساتی دستی روسرم کشیدوناراحت ازکنارم رد شد اومدم همه داستانوتو خونه تعریف کردم یه عالمم مهمون داشتیم بعدگاززدن فرشامون یکیشون به بابام گفت عجب پسرسیاستمداری داری اینطورگفته تاازتون دم به دقیقه کمک مردمی نخوان

مامان بابام هر چیزی یادشون بره دسته ماهیتابه ای که من سوزوندم رو یادشون نمیره؟!
چرا؟!

رفته بودیم خونه یکی از فامیلامون مهمونی.دیدید تو یه جمع همه دارن حرف میزنن بعد یهو جمع ساکت میشه؟!
این فامیلمون اومد جلو بهم دست داد اومد بگه سلام گفت بسم الله الرحمن الرحیم. دقیقا همون وقتی بود که همه ساکت شده بودن
یعنی کل جمع ترکید.بیچاره سرخ شد یه چند دقیقه ای نشست بعدش پا شد رفت اتاقش.فقط موقع شام و موقع خدافظی دیدمش.روش نشد دیگه بیاد بیچاره

آغایی که شما باشی توی اتوبوس بودم . مثه همیشه پکر که …
یه پیرمردی با یه طوطی اومد تو و یکی جاشو بهش داد ( بازی جوانمردانه )
دو تا پسر بغلش وایساده بودن منم پشتشون که یکیشون به بغلیش گفت ول کن یکم تفریح کنیم
با یه لحن عاقل اندر سفیه به پیرمرده گفت: حاجی میخونه دیگه …
یعنی پیره مرده نه گذاشت نه برداشت گفت: آره کلاس دومه
یعنی اتوبوس داشت منجر میشد و رفیق پسره یه قدم ازش فاصله گرفت یعنی با زبان بیزبانی می خواست بگه من با این نیستم.

دختره رو دیوار فیسبوکش نوشته گند زدم به دیوار رفت!
پسره کامنت گذاشته دیوارتیم!!!
من::|
مارک::|
دختره::-/
پسره:<3

بعد یه بارون توپ خواهرم گیر داد که علی هوا خوبه،هوا صافه، هوا ابیه، هوا… خلاصه داشت رو اعصاب ما گِل لگد میکرد که بیا با ماشین بریم دور دور…
منم فهمیدم اونجاس که باس خودمو بگیرم گفتمش ن کار دارم وقت نمیکنم!!!ین آجی ماهم رفت بابامو گفت اقا بابام اومدو نه گذاشت نه برداشت یکی خوابوند زیر گوشم که چرا دل خواهرتو میشکونی سریع میری ماشینو روشن میکنی منو مامانتم میایم …
خلاصه هر جور شد رفتیم!!! هِی هی هی
تو راه آقام گفت بزن کنار من اینجا کار دارم رفتو اومد دیدم رفته بزرگترین سایز پفکو خریده بهش گفتم اخه پدر من همه اینو میخوایم چیکار؟؟
خیلی شیکو مجلسی برگشته میگه خونه دیگه شام نداریم بخور پسرم بخور خدارو هم شکر کن خیلیا همینم ندارن بخورن
چی بگم الان من؟؟؟
آقا من نخوام برم بیرون کیو باس ببینم؟؟؟
عجب!!!

اقا تو یه شرکتی کار میکردم . که لامثب نمی تونستی یه کلمه حرف بزنی همه متمرکز که یه سوتی ازت بگیرن و بیچارت کنن در این آشفته بازار یه روز یه دستگاهی ساخته بویم که یه LCD بزرگ هم داشت دو نفر غریبه که فقط اسم کامپیوتر رو شنیده بودن . من و ریس شرکت سر دستگاه بودیم که هر کی یه نظر میداد منم که آبم نبود نونم نبود و اظهار نظرم دیگه چی بود نطقی کردم در حد NHL (لیگ اسکی روی یخ امریکا ) ( دیگه دیگه )
نطق اینجانب: آغا خیلی خوب شده فقط کاش ال سی دیش فول اسکرین بود!!!
اغا یعنی در و دیوار داشت فوشم میداد
یه ثانیه بعد فهمیدم چه خیانتی به خودم کردم خدارو شکر بچه ها اونجا نبودن داشتم محل جنایت رو ترک میکردم که رئیسمون سرش رو آورد بالا گفت حمید اون تاچ پنله!!!
چیه آغا بشر ممکن السوتیه دیگه .

خواهرم گوشیشو رو کابینت خونمون جا گذاشته بود مامانم میگه عرفان به خواهرت خبر بده گوشیش اینجاست که دنبالش نگرده.
منم یه پیام نوشتم که آبجی گوشیت رو خونه ما جاگذاشتی وقت کردی بیا ببرش و فرستادم.
یه دفعه از آشپزخونه صدای اس ام اس اومد,بلند شدم رفتم ببینم کیه/
باورتون نمیشه وقتی اسم خودمو دیدم که برای گوشی آبجیم اس فرستادم که بیاد گوشیشو ببره به مغز پربار خودم آفرین میگم…

این اولین پستمه
خاطره واسه چند سال پیش که داداشم کوچیک بود این داداش ما بعد از دیدن فیلم (از این فیلم فارسی های خز) توی فیلم دیده بوده طرف عصبانیه با لباس میره زیر دوش اینم یه تصمیم میگیره اونم تصمیم کبرا پیش خودش فکر میکنه که با لباس بره زیر دوش و میره که این تصمیم شگفت انگیزه شو به مرحله اجرا بزاره داداش باهوش ما با یه زیر پیرهن و بلوز یقه اسکی و شلوار گرم کن تشریف میبره زیره دوش آب اولاش همه چیز به خوبی و خوشی پیش میره آما (با لهجه بخونید) یهو میبینه یه چیزی اینجا درست پیش نمیره لباساش داشتن کم کم سنگین میشدن و ایشون به مرحله خفگی دست پیدا میکرده یه کم میمونه میبینه نه دارم به دیاره باقی میرم شروع میکنه گریه کردن و جیغ و داد و مثل چی از کرده خودش پشیمون میشه در این لحظه مامانم مثل سوپر من میره که نجاتش بده حالا مامانم از این ور بکش داداشم از اونور بکش خلاصه این لباسارو در میارن و دادشم از بس زور زده بود شد عین چغندر …
نتیجه اخلاقی:و این چنین بود که داداشم با دو چشم خویش دید که جو گرفتی همانند گاز گرفتی انسان را به مرحله دیدار با حق تعالی میبرد…
ما بعد از فهمیدن حرکت هوشمندانه داداشم:)
داداشم پس از اجرای نقشه:|
فیلم فارسی خز۸{)

این فوتوشاپم زودتر تحریم کنن , ما بفهمیم بعضیا چه شکلین …

بچه ها یادتونه میرفتیم تو کوچه فوتبال بازی میکردیم موقع هایی که میدیدیم به توپ نمیرسیم لنگه کفشمو نو پرتاب میکردیم گل نخوریم؟
یااااااااااااااااااااااااااااااااااااادش بخیر عجب دورانی بود.

خواهرم عکس بچش رو گذاشته رو والش یکی از دوستاش که از نظر آبجیم چشاش شوره گفته ماشالا چه تٌپٌلٍ! خواهرم بلافاصله عکس اسپند و آتیش گذاشته بود رو وال!:)

یه روز حوصلم سررفته بود میخواستم سربه سر یکی بذارم که بابام گفت رضا پسر گلم یه چایی تازه برام بیارکه یهو یه فکر شوم اومد تو سرم.عاقا رفتم یه چایی خوشرنگ ریختم ودو قاشق نمک اضافه کردم ومنتظر شدم بابام چاییو بخوره یه قلپ ودومی…اغا پدرگرامی چنان فریادی کشید که…این چنین شد که بنده هم یکی از شهروندان افق شدم

آقا من باورم نمیشد تحریمها اثر کرده باشند تا اینکه یه روز با دوستم (دیجی حشمت) داشتیم تو خیابون پیاده روی میکردیم که یه موتورسوار ناشی در حالی که داشت رانندگی میکرد و همزمان با یکی که اونور خیابون وایستاده بود صحبت میکرد! از پشت این دوست بیچاره مارو زیر گرفت طوری که تایر جلویی موتر تا فرمونش رفت توی حلق دوستم! بعد از اینکه دوستم که از خنده داشت آسفالتو گاز میگرفت رو بلند کردیم یارو برگشته میگه آقا شما چرا حواستون به جلوتون نیست همین شماها هستین که تصادفات رو بوجود میارین . که من و دوستم دیگه از خنده بیهوش شدیم . هیییی خدا همرو شفا بده …

دیشب خونه خاله دعوت بودیم.ناگهان پسرخاله,طفلک عضوچارجوکه فرمود:محمدمهدی, یکی توسایت چارجوکه هم اسمته,تونیستی؟من:نه.چارجوک چیه؟چی میگی؟(زدم به اون در)
مامان وبابا:محمد مهدی مااهل این کارانیست(چقد آدم خوبی ام من)
پسرخاله:یکی ازون جوکای که توچارجوک نوشتم برا همگی تعریف میکرد
وماهمچنان مثل مدادرنگی رنگ عوض میکردیم(میترسیدم چون بابام معجزه بلده میتونه آدموتوافق محوکنه)
آقا ازون اصرار وازما انکار.سرانجام مارا ول کرد.آخه خسته شده بود.الان که اینومینویسم خداکنه بخونه وبدونه آبروی منوجلوی مامانی نبره چون منم جوکای اونوجلوی همگی میگم زیراجوکای اون واقعا >…بازم خداشکرهیچکی نفهمید من عضو چارجوکم حتی شما

یه روز رفته بودیم خونه ی مادربزرگم شبم اونجا موندیم . مادرم آلارم گوشیش رو تنظیم کرد که صبح واسه نماز صبح بیدار شه. ولی واسه نماز زود تر بیدار شد . در حالی که داشت نماز میخوند آلارم گوشی زنگید . حالا گفته های مادربزرگم رو بعد از زنگیدن:
این وقت صبی کیه؟ خدا به خیر کنه حتما اتفاقی بدی افتاده یعنی کی میتونه باشه؟ خدایا خودت به خیرش کن …
من زیر پتو: «@@» در حال جویدن بالش
دیگه مامانم رو نگو از خنده نمازش رو ول کرد.

یه باررفته بودم کافی نت یاروسرش شلوغ بودمتوجه نشدمنم کلموانداختم پایین رفتم پشت سیستم بعدیه ربع اومدم گفتم حسابمون چن شد؟طرف گفت هزاروپونصدمن:۰ ۰ حالامن میگم نه اون میگه آره طرفم هیکلی دیگه به زورازم گرفتومنم توبه کردم دیگه کافی نتی که صاحبش هیکلیه نرم(تصمیم کبری)
من
صاب کافی نت
باشگاه بدنسازی
شما
هزاروپونصدتومن

یکی از سخخخختی های زندگیم تو زمستون نظیم کردن آب دوش حموم!!

گفتم بهتون که سرکار میرم.سرکار داشتیم با این دخترا حرف میزدیم.دختره گفت خرگوشم مرد.منم گفتم عب نداره برو عوضش یه سگ بگیر هم خشگل هم با وفا و…بعد دختره برگشت گفت اگه سگ بگیرم بابام خونه رام نمیده باید برم یه لانچیکو بگیرم با سگم بریم توش زندگی کنیم.من یه ربع تو شوک بودم داشتم رو معنی حرفش فکر میکردم.آخر سر ازش پرسیدم گفتم معنی حرفتو نفهمیدم.برگشته میگه مگه اون ضرب المثل رو نشنیدی که میگن: سگ رو با لانچیکو بزنی تو این هوا نمیاد بیرون.من هنوز تو شوک بودم.حالا شما حدس بزنید منظورش از لانچیکو چی بود.آخرش ازش پرسیدم معنیشو بهم گفت:یعنی لونه ی سگ.تا یه ساعت فقط داشتم زمینو گاز میزدم.

اعتراف می کنم با بابام تو بیمارستان بودم
یه هم اتاقی داشت ازش میخواستم بپرسم بیماریش چیه
گفتم حاجی بیماریتون چیه به سلامتی:d
هیچی دیگه اتاق رفت رو هوا

رفتم دست پدر و مادر م و ببوسم
پدرم گفت اول مادرت
مادرم گفت نه اول پدرت احترامش واجبه
پدرم گفت نه خانوم اول شما که بهشت زیر پاته
مادرم گفت نه اول شما که مهربونی
بعله همینجوری پدرم گفت مادرم گفت
الانم هنوز تصمیم نگرفتن اول کدوم اگه اینجور پیش بره باید خودم دست به کار بشم
به سلامتی پدر و مادرامون که اینقد به هم احترام میزارن واقعا اینا عشقن

یه روز یکی از دخترخاله هام بهم زنگ زد گف میخوام برای مادرم یه چرخ گوشت بگیرم باهام میای (ریا نباشه چندتا آشنا دارم؟)
خلاصه ماهم نیست آخر بچه مثبتیم باهاش رفتیم چرخ گوشت براش گرفتم توپ گذلشم صندلی عقب پراید(چیه؟حتما باید قسم بخورم؟به ما نمیاد پراید داشته باشیم؟)
راه افتادیم بریم خونه توی پمپ بنزین پیاده شدم داشتم بنزین میزدم دیدم دختر خاله توی ماشین برعکس نشسته داره یه چیزی رو به شدت بررسی میکنه؟
میگم چیه؟چیکار میکنی برگشته میگه این چرخ گوشته که گرفتیم دکمه روشن و خاموش داره!!!
تازه داره واسه کنکورم درس میخونه!؟!؟
الانم من توی افقم دوستان مسئول همین الان اعلام کردن ظریفیت تکمیل شده هرکی میخوا محو بشه بره عمود

نمیدونم راهنمایی بودم یا دبیرستان! با تاکسی میومدم خونه یه آن دست کردم تو کیفم دیدم ای دل غافل یه دوزاریم توش نیست! هی فکر کردم چی کار کنم چی کار نکنم؟ سر کوچمون دیدم بهترین کار فراره!! حالا نگو راننده از این قاتیاس(غاطیاس) آقا تا وایساد من الفرار اونم نامردی نکرد دستیو کشید پیاده شد د بدو دنبال من … من بدو اون بدو که رفتم سینه به سینه بابام که با اور کت و کروات شیک و مجلسی داشت خرمان خرمان میرفت خونه!!! گفتم بابا بابا پول یارو رو ندادم در رفتم بابامم با اون پرستیژش دست کرد جیبش پول یارو رو داد که ۲۰۰ تومنم نمیشد یارو هم با کلی بوووووووووق فراوان و بدو بیراه گذاشت رفت سمت ماشینش که وسط خیابون ولش کرده بود حالا من بدو دنبالم بابام با او پرستیژش بدو…دوییدن بابام یادم میوفته زمین گاز میزنم!!:)))))

دیروز رفتم دستشویی پارک. طرف رو در دستشویی نوشته بود:
لطفا جملات خود را به طور مختصر و با قلم شماره ۱۰ یادداشتت کنید.همچنین فقط از فونت نازنین استفاده کنید.
جالبه همه رعایت کرده بودن

زمستون مریض بودم بد رقم رفتم امپول بزنم، پرستاره گفت برو بخواب رو تخت، شلوارت رو بکش پایین تا بیام
منم دیدم یه تخت تو اتاق خالی هست سرمو انداختم پایین رفتم شلوارمو کشیدم پایین و خوابیدم رو تخت
یه ۱۰ دقیقه گذشت دیدم پرستاره هی صدا میزنه اقای فلانی
منم صدا زدم اینجام
اومد زد زیرخنده گفت چرا اینجا خوابیدی؟گفتم برو اتاق تزریقات نه اتاق انتظار
برگشتم دیدم پشت سرم ۲۰ تا ادم رو صندلی نشستن و من ۱۰ دقیقه داشتم براشون نمایش میدادم
با اعتماد به نفس…گردنی صاف(ساف)…سری بالا…شلوارمو کشیدم بالا رفتم بیرون

عاقا من به خاطر شغلم که همیشه باید در دسترس باشم شبا گوشیم رو خاموش نمیکنم یکی از دوستامم که از این قضیه اطلاع داره یه شب که سر کار بود و مردم آزاریش گل کرده بود به خیال خودش میخواست حال من رو بگیره ۱۰دقیقه یه بار زنگ میزد ور که میداشتم قطع میکرد منم در کمال خونسردی و متانت خطم رو دایورت کردم روی خط خونه خودشون باباشم آدم اعصاب خراب؟؟؟
هیچی دیگه هفت هشت بار زنگ زده بود خونه خودشون شماره خودشم افتاده بو؟؟
الانم دقیق نمیدونم کدوم بیمارستان فردا برم عیادتش!!!
خدایا من و سایر انسانهای خبیس (خبیص،خبیث) را به کرمت ببخش

یه بار با یکی از دوستام بیرون بودم، این دوستم بدجوری هوس ساندویچ مغز کرده بود ولی من بهش گفتم از اینا نخور که مغز گوسفند نیست مغزه گاوه، اینم گیر داده بود نخیر مغزه گوسفنده خلاصه هیچ کدوم راضی نشدیم بعد این گفت اصلا من رفتم از خودش بپرسم و خودش رفت تو، بعد چند ثانیه دیدم مشتریای ساندویچی منفجر شدن، اینم بدو بدو اومده بیرون، بهش میگم بابا چی شد؟!!!
رفته از یارو پرسیده: آقا ببخشید مغز شما مغزه گاوه؟

با مامانم دارم اسم فامیل بازی میکنم با حرف (گ), قسمت شغل که رسید با اعتماد به نفس کامل میگه: گودال خالی کن…:-| مامانه اشتغال زاست داریم؟!
الهی فداش شم:-×

اعتراف میکنم ۶ سالم که بود با دخترخاله هام نقشه کشیدیم که مزاحم تلفنی بشیم
واسه همین مرغ همسایه رو قرض گرفتیم
زنگ میزدیم خونه مردم، میگفتیم ببخشید مرغ ما با شما کار داره بعد گوشی رو میگرفتیم جلو نوک این مرغه
اینقد دم و پر وبال این مرغه رو میکشیدیم و میزدیم تو سرش که صداش تا آسمون میرفت!
الان روح اون مرغه هرشب میاد به خوابم!

باورم نمیشد تحریم تا این حد میتونه تاثیر گذار باشه ولی باور کنید دیروز دوستم داشت تعریف میکرد که خواب دیده پراید دو تومن ارزون شده ینی وقتی اینو شنیدم به عمق فاجعه پی بردم حالا بگذریم ولی دوست و رفیق تخیلی ما داریم.@@@@

امسال هرکی میومد خونه ما عید دیدنی، بهش می گفتم واااااای چقد چاق شدی…
طرفم از همون خونه ما شروع می کرد به رژیم گرفتن…
کلی به اقتصاد خانواده کمک کردم

سرباز بودم یه شب افسر نگهبان اومد تو خوابگاهمون گفت خواموشی زدم هرکی صداش در بیاد همرو میبرم بیرون بشین پاشو میدم همه تونوهمه لال شدن صدای هیچ کسی در نمیومدافسر نگهبان داشت از خوابگاه بیرون میرفت یهو برگشت گفت خود کار سیاه کسی داره منم سریع گفتم بله من دارم…اون شب ۱۰۰۰تا بشین پاشو رفتیم سوتی بدی دادم

امروز داشتم وسایلامو تمیز میکردم، کارت کلاس زبان ۸ سال پیشم رو پیدا کردم! بعد به بابام گفتم نگاه کن بعد هشت سال هنوز اینو نگه داشتم!
بابام یه نگا بم کرد گفت پس من چی بگم بعد ۲۲ سال هنوز تورو نگه داشتم!!!؟؟؟
هیچی دیگه خودم از کادر خارج شدم … D:

ما پارسال از بانه یه عالمه شامپو خریدیم بعد که استفاده کردیم دیدیم این شامپوها قلابیه(غلابیه)اصن کف نمیکنه حالا چند روز پیش خیلی اتفاقی از یکیشون استفاده کردم کف کرد فکر کنم تاریخ مصرفشون گذشته دیگه فاسد شدن ولی یه حالی داد انگار که یه چیز جدید کشف کردم!!!

رفته بودیم محل خونه ی مادر بزرگه برق رفته بود ماهم که کلا حواس مواس نداریم رفتیم گوشیرو زدیم به برق (نخند خنده نداره)دیدم داره شارژ میشه منم؟!؟!؟!؟!؟!
رفتم TVرو روشن کنم که دیدم روشن نمیشه!!!ى!
تازه یادم اومد که برق رفته بعد چشمم به گوشیم افتاد که همین طور در حال شارژ شدن بود؟!؟!؟!؟ تو شیش وبش این بودم که چطوریاست یهو دیدم یه چی خورد پس کلم برگشتم چشتون روز بد نبینه مادر بزرگه بود بعدشم گفت زیاد به خودت فشار نیار برق ضعیف شده
بعدشم هر هر میخنده اخه عزیز من این چه وضعشه؟؟؟

باحالا!تاحالادقت کردین اگه واسه اعلام نمره ی درسی زیاد استرس داشته باشین
گند زده میشه به نمرت…امتحانیم که نتیجش مهم نباشه تووووووپ…
من برم فیزیک ۱رودوباره وردارم…خیلی دلم واسش شورمیزنه…فقط خداکنه ۲شنبه هاپرنشده باشه!!!

دیشب ساعت ۲ تشنم شد رفتم آب بخورم،لامپ آشپزخونه رو روشن کردم آب خوردم،اومدم بیرون که لامپ خاموش کنم،بابام یه چک خوابوند زیر گوشم دیدم رنگش شده مثه گچ. گفت:
.
.
.
.
.
.
.
عوضی فردا موهاتو کوتاه میکنی،نکردی از ارث محرومت میکنم..
رفتم تو آیینه خودمو دیدم ازترس نزدیک بود سکته کنم نصفه شبی:|

 

نوشته خاطرات خنده دار و طنز جدید اولین بار در بی کلک پدیدار شد.

بی کلک

عکس های جدید پولاد کیمیایی

پولاد کیمیایی متولد ۲۳ تیر ۱۳۵۹ در تهران، فرزند مسعود کیمیایی و مرحوم گیتی پاشایی (آهنگساز و خواننده) می باشد. وی فعالیت های سینمایی خود را از ۷ سالگی و با بازی در فیلم سرب به کارگردانی پدرش آغاز کرد. وی در سال ۱۳۸۷ در سریال مرگ تدریجی یک رویا به کارگردانی فریدون جیرانی به ایفای نقش پرداخت که این اولین تجربه ی پولاد کیمیایی در تلویزیون است.

بی کلک

اس ام اس های خنده دار جدید

اس ام اس های خنده دار جدید

بدترین شکستمو وقتی خوردم که…
با عشق و امید گره هندزفریمو باز کردم ولی…
دیدم گوشیم شارژ نداره…هنوز کمر راست نکردم!!!

میگن “ازدواج کنیــــــد تا بیشتـــــــر عمـــر کنید…!”
دانشمنـــــدان ثـــابت کردن که مجـــــردان دوبرابر متأهـــــلان در معرض مـــــرگ زود رس هستند…!
یکی نیست بهشون بگه خـــــب لامصبــــــا مــــــرگ زودرس بهتــــر از مــــرگ تــــــدریجیــه که…!

نی آدم ابزار یکدیگرند
در اسگل کردن ز هم برترند
چو عضوی به درد اورد روزگار
دگر عضوها را خنده و هار هار

رفیقم گوشی glx خریده
حالا گیر کرده تو جیبش در نمیاد
هیچی دیگه برد نمایندگی درستش کرد
الان مثل روز اول داره از جیبش در میاد

تو کلاس ما از دم همه رفتن ماشین حساب مهندسی گرفتن اندازه یه تبلت
بخدا هیشکدومشون یه سینوس صفر درجه رو نمیتونن حساب کنن(خودمم که هنوز تو بخش تقسیمش سردر گمم)
اما خدا برکت بده پشت ماشین حاسبو
جا برا تقلب نوشتن داره این هوا( )
فقط آخر امتحان باید بگردی ببینی ماشین حسابت تو کدوم قسمت جلسه اس و دست کیه

زنگ زدم به بابام میگم یه کارت شارژ بخر واسم نمیدونم چرا یهو آنتن گوشیش رفت
من هی میگفتم الوو الوو…بابام میگفت: هی الوو الوو نکن اصلا صدات نمیاد

شادی ها و تفریحات سالم ما تو کلاس اینه که با یه میخ صندلی استاد رو سوراخ سوراخ میکنیم
سپس یه سرنگ ترجیحن بزرگ را از آب(در صورت موجود آب سالم) پر کرده و به اسفنج داخل صندلی تزریق میکنیم
پس از نشستن شخص مربوطه رو صندلی دل بچه ها شاد و پای استاد خنک میشود
تبصره:
برای شادی بیشتر مجوز استفاده از سس قرمز ب جای آب نیز داده میشود

دخترایه مجرد تو عروسی ایرانی خودشونو جوری درست میکنن که داماد میگه عجب غلطی کردم اینارو ببین؟!!

بعضی شبها که خوابم نمیبره، یه‎ ‎جوری که مغزم بشنوه میگم: ” برم یه کتابی بیارم بخونم”.
هیچی دیگه؛
اصن بیهوش میشـم
روش خوب و امتحان شده ایه!

پسره با دوستش چت میکرده:
پسره: می‌شه یکم دیگه بمونی؟ من خیلی‌ دوست دارم بیشتر باهات حرف بزنم
دختر: نمیتونم، باید برم
پسر: PLZzZZz یکم دیگه بمون
دختر: نمی‌شه!!مامانم گفته اگه الان نرم بخوابم میاد پایین و سرمو میکوبه به کیبو فگئو تبخد آوعپقبسفدگ دجدو د دکسییدهد قکتو !

سر امتحان استاد ها سوالاتی میدن که ما تا حالا ندیدیم !
در عوض ما هم جواب هایی میدیم که اونا به عمرشون ندیدن !

یه سری هم هستن هنوز رو ماشین ها میان می نویسن :
” لطفا مرا بشویید”
اینا آخرین بازمانده های نسل دایناسورها هستن !

اومدم خونه میخواستم لباسامو عوض کنم دیدم شلوارم خیسه
به داداشم میگم آب ریخته روی شلوار من ؟؟
میگه نه پارچ آب ریخت روی زمین با شلوار تو خشک کردم

ﻣﻦ ﺁﺧﺮ ﺳﺮ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﻩ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺩﺭ نیاوردم:
ﻣﺘﻨﻔﺮﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺳﻨﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﭙﺮﺳﯽ ….
ﻭﻟﯽ ﭘﺪﺭﺗﻮ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺭﻥ ﺍﮔﻪ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺗﻮﻟﺪﺷﻮﻥ ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺮﻩ

رفتم یه رم واسه گوشیم بخرم به فروشنده میگم قیمتش چنده؟
میگه چون مشتری همیشگی هستی به شما پونزده تومن میدم
خوشحال شدم بهش گفتم به بقیه چقدر میدی؟
گفت دوازده تومن
من O_O
بقیه o_o
واحد بازرسی و نظارت O_o
دلار o_O
کارلوس کی روش o_o

یادش بخیر وقتی بچه بودیم میرفتیم عید دیدنی خونه فامیلامون آخرش که میخواستیم از اونجا
بیاییم منتظر عیدی بودیم اوناام نمیدادن،ما هم فکر میکردیم شاید یادشون رفته!
مجبور میشدیم دو سه بار بند کفشمونو باز و بسته کنیم تا شاید فرجی بشه…!

بعضی وقتا وقتی یکی میگه:”ببخشید،اشتباه کردم”!بهتره قبول کنید!!
چون”خوب کردم اشتباه کردم”آپشن بعدیه که بهتون ارائه میده!!!

یادتون میاد بچه بودیم بهمون یاد دادن چرا آمبولانس رو روی ماشیناش برعکس مینویسن؟
همه مونم تا یه آمبولانس میدیدیم زود میپریدم جلو آینه میخوندیم بعد با ذوق سرشار به بقیه میگفتیم
نگو نه ..

اطلاعیه جدید راهنمایی رانندگی:
پیرو مشکل آلودگی هوا، امروز تنها خودروهایی که سه رقم سمت راست پلاک آنها بر ۱۷ بخش‌ پذیر است اجازه‌ی تردد دارند!!!

درس خواندن چقدر دلگیر است / در اتاقی که از تو خسته شده
گوش دادن به تیک تاک زمان / زل زدن به کتاب بسته شده !

زندگی بدون عشق مانند شلوار بدون کشه عشق من کجایی ابرویم رفت

اگه دروغ بگم دماغ پینوکیو تو چشم
سال ۸۹ مجبور بودم ی مدرک خشک و خالی بگیرم (لیسانسم کجا بود بابا بیخیال همون دیپلمم واسم زیادیه)یادمه امتحان فیزیک داشتیم حالا بماند ک بنده اشتباهی فکر میکردم ک امتحان شیمی داریم.بگذریم چون واسم هیچ فرقی نداشت آخه هیچ چی بلد نبودم.قبل شروع امتحان ی پسری چن تا سوال با جواباشو داد دستم گفت اینا رو داشته باش تو امتحان حتما میاد دمش گرم.اونا رو کپی پست کردم آخرای امتحان بود دیدم بعد از اون همه تقلب و دید زدن اطرافیان بازم ۱۰ناقابل رو نمیتونم بگیرم با کمال پر رویی رو کردم ب مراقب و ازش کمک خواستم ولی در کمال ناباوری گفت ک بلد نیستم واقعا بلد نبود منم کم نیاوردم و گفتم از رو ورقه ی بچه ها ک دستش بود مینویسم ینی تو اون لحظه معنی تعاون و همکاری رو با تمام وجود حس کردم و تونستم با کمک بچه ها و ناظر مراقب ۱۲ بگیرم.ینی کمکی ک سر جلسه امتحان بهم کردن اگه ب زلزله زده ها شده بود الان هر کدوم ی ویلا داشتن
امتحان شیمی ک ب جاش فیزیک دادمO:
من|D
سایر عوامل و کمک رسانندگان:-\
اداره آموزش و پرورش:X

ما دهه شصتیها قبل ازاینکه به دنیا بیاییم همه مادرای ایران حامله بودن وقتی خواستیم به دنیا بیاییم بیمارستانهاپرازبچه شدوقتی خواستیم مدرسه بریم جاگیرومون نمی اومد وقتی خواستیم بریم دانشگاه اینقدرشلوغ بودیم که رتبه اخرما ازرتبه اول الان بالاتربود ولی بازم ظرفیت تکمیل شده بود.وقتی خواستیم بریم سربازی بازم سرباززیادبود بایدچندماه بعد خودمونو معرفی میکردیم وقتی خواستیم زن بگیریم چون تعدادمون زیاد بود زن گیر نمی اومد حالاهم اگه بخوای بچه داربشی احتمالا بچتم باتاخیربه دنیا می یاد.

♥ دانستنیها
.
.
.
.
آیا میدانستید کورش کبیر در زمانهایه قدیم میزیسته
آیا میدانستید پرنده ها پر دارن و اکثر آنها پرواز میکنن
آیا میدانستید جاندارن جان دارن
آیا میدانستید تخم مرغ از مرغ به وجود میاد
آیا میدانستید عمه فرزند داییتون همون مادره شماست
آیا میدانستید طول همان عرض نیست
آیا میدانستید داریوش و ابی با هم فامیل نیستند
آیا میدانستید زنو مرد را از جورابهایشان میتوان تشخیص داد
آیا میدانستید به کسی که دانشگاه میرود میگویند دانشجو
آیا میدانستید خودکار قرمز قرمز مینویسد و خودکار آبی ابی
آیا میدانستید خیلی بیکاری که نشستی داری اینارو میخونی
آیا میدانستید اگه لایک نکنی میرم به همه میگم که اینارو خوندی :دی

سلامتی
دلمون
جیبمون
یخچال خونمون
که هیچی تو هیچ کدومشون نیست!
خخخخخخخخخخخخخ

دلم میخواد بخندم، اما نمیتونم، چند روز پیش رفتم کفاشی ولی کفش نخریدم، صاحب مغازه گفت مبارک باشه، خواستم بخندم گفتم شاید مثل خودم خسته باشه، هواسش جای دیگست.
بهش گفتم ممنون و اومدم بیرون. گفتم شماها جای من بخندید منم که افسردگیم تموم شد جبران میکنم

دیروز با زن عموم رفته بودیم بیرون برگشته میگه:ااااااا اون دختررو نگا چه قدر
ژندرمنه(منظورش همون جنتل من خودمونه)



اخه شما بگید خدایی این زن عموهه که من دارم

حیف نون تو ژاپن راننده تاکسی میشه هرکسی براش دست تکون میده میگه: شوخی نکن تورو الان رسوندم

دلیل مشورت کردن من با مادرم ۲ چیزه…
۱٫اگه جوابش +بود با اطمینان بیشتری کار میکنم…
۲٫اگه – بود خودم رو یه جوری قانع میکنم و بازم انجامش میدم…
بکوب لایکو…

بابا این چه وضع خبر دادنه؟ نمیگی من شاید قلبم ضعیف باشه از دست برم؟ قبلش یه سرفه ای اهنی اوهونی .الان سرم به دست دارم براتون مینویسم. هدیه؟ اونم ده امتیاز؟ غافلگیر شدم …

دقت کردین جدیدا مد شده دخترا یه دونه دوست پسر هم ندارن . . . جاش شونصد تا داداش دارن )

عنی این شانسه ما داریم . . . .
تنها سودی که رشته ی تحصیلیم تا الان داشته این بوده که ؛ هر بار میرم تو اشپز خونه بابام میگه : مهندس یه ۲ تا چایی بیار بخوریم

آیا از خشکی پوست رنج می‌ برید ؟
خجالت نمی‌کشید ؟ اینم شد درد ؟

کم کم داریم میریم به استقبال ولنتاین و ما شاهد کات کردن خیلیا هستیم .

ایرانسلم دیگه ترکم کرد .
اس ام اس داده اگه دلت نمیخواد باهات باشم عدد ۲ را به ۵۰۰۵ ارسال کن !

آرزو به دل موندم تو جلسه امتحان یکی بهتر از خودم بشینه کنارم .
هر کی نشست شوت تر و املت تر از خودم بود !

فقط یه جوان ایرانی میتونه گوشی دو میلیونیش رو دو هزار تومان شارژ کنه .

همیشه میگن شکست مقدمه پیروزیه .
نمیدونم پس من کی از دور مقدماتی صعود میکنم !

ﺳﺮ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻫﺎ ﺳﻮﺍﻻﺗﯽ ﻣﯿﺪﻥ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﻧﺪﯾﺪﻩ
ﺑﻮﺩﻡ !
.
.
.
.
ﺩﺭ ﻋﻮﺽ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﻫﺎﯾﯽ ﺩﺍﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﻭﻧﺎ ﺗﻮ ﻋﻤﺮﺷﻮﻥ
ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻥ !=))

بالاخره حکمت “آی سی یو ” رو در بیمارستان دریافتم!
جمله ای حکیمانه از جناب عزراییل خطاب به بیمار
I See You

من نمیدونم این بچه خرخونا وقتی ازدواج کردن وبچه دارشدن
از چه افتخاراتی میخوان واسه بچه هاشون تعریف کنن ؟!
دِ آخه یه فرار از مدرسه ای،
یه کتک خوردن از ناظمی،
یه واحدهای پاس نشده ای
یه دعوا و بزن بزنی،
یه چیزی باید باشه که با هیجان تعریف کنن!!!
خوش به حال بچه های خودمــــــــون …

سه ساعته اومدم وبگردی
در اتاقمم بستم ک مثلا دارم درس میخونم
بابام اومده میگه دخترم داری چیکا میکنی؟
گفتم دارم درس میخونم بابا
میگه دختر گلم بیا کتابتم ببر که بهتر متوجه شی!!!!

شما یادتون نمی یاد
یه زمانی بود که فیس بوک و فتوشاپ و این چیزا نبود
دخدرا با شله زرد و آش نذری دلبری میکردن

 

بی کلک

اس ام اس های سرکاری جدید

اس ام اس های سرکاری جدید

سلام…خوبی ؟؟؟دیروز تو کوچه با اون دیدمت…
متاسفم برات ولی الان عکساتون تو کل شهر بخشه…
(ستاد یاد اوری کار های خاک بر سری)!!!

نمیدانم تا کدامین طلوع خواهم ماند…در کدامین غروب خواهم رفت…اما دوست دارم تا وقتی که زنده ام
.
.
.
.
تو رو سر کار بذارم!!!

گلم،خوشگلم،نازم،قشنگم،بانمکم،عزیزم،تازه با حالم هستم!

اگه کسی برای چهارمین بار چیزی رو تکرار کرد و شما بازم نفهمیدی چی داره می گه، یه لبخند ژکوند بزن، چند ثانیه نگاهش کن، حلّه، طرف خودش می فهمه تعطیلی

سرتو بذار روی شونه هام خوابت بگیره جا خالی می دم حالت بگیره

این اس ام اس رو به ۴ دلیل برات میفرستم:
۱)خیلی دوستت دارم
۲)خیلی باحالی
۳)به یادتم
۴)ارزش زنگ زدن نداری!!!

۳تا چیز هست که هیچ وقت هیچ آدمی نمی تونه فراموشش کنه
.
.
.صبحونه…ناهار…شام!

عاقا دماغ پینوکیو تو چشم اگه دوروغ بگم.
با مادر بزرگمینا رفته بودیم حنا بندونه دختر خالش،
تمام فکو فامیله داماد نوازنده بودن، ماام که اولین بار بود اینارو میدیدیم،
مادر عروس که خواهر مامان بزرگم میشه اومد از مامان بزرگم پرسید که
به نظرت خانواده ی داماد چجورین، ننه بزرگه ماام گفت خیلی خانواده شادین
باباش دنبک میزنه،
یعنی ملاک شناختت تو حلقم،
ننه بزرگی دارمااااا
والا با این نوناشون…!

اس ام اس سرکارى نصف شب:
می خواستم یه چیز مهم رو بگم پاهات از زیر لحاف اومده بیرون. یه وقت سرما نخوری!

اس ام اس سرکارى نصف شب:
اومدم ازت معذرت خواهی کنم . میدونم خیلی تعجب کردی که واسه چی؟ بعد وقتی میگم نمیفهمی ناراحت میشی. آخه الان مگه ساعت ? نصفه شب نیست. خب واسه اینکه نصفه شب بیدارت کردم اومدم ازت عذرخواهی کنم . میشه منو ببخشی !

اس بازی من و مخاطب خاصم
من :سلام
اون: دارم میخونم بای
من:اوکی فعلا بای بعد اس بده منتظرتم
چندساعت بعد
من:سلام تموم شد؟
اون
من منتظرم
من منتظر
من: نمیخای استراحت کنی
اون
من منتظر
ساعت ۱۱شب
اون :خابمه میخام بخابم
من:دوستدارم شب خوب و خوش
اون
من تا صبح منتظر جواب
بابا این امتحانای پایان ترم هم دردسرنا

اگر میخواهید در امتحانات موفق شوید : به نکات زیر توجه کنید

! کره خر به جای اینکه راه بیفتی دنبال من بیایی پایین بشین درستو بخون تا موفق بشی …:دى

این تو نبودی که مرا از خانه بیرونم کردی این جورابهای صاب مرده ات بود…

ای کـسـانـی‌ کـه از خـودتـون خـوشـتـون مـیــاد
سـعـی‌ کـنـیـد بـفـهـمـیـد کـه ایـن یـه حـس درونـیـه و بـه دیـگـران ربـطـی‌ نـداره…!

صفای ما پا برهنه ها می دونی چیه اینه که هیچ ریگی به کفشمون نیست

وقتی شب میشه میام پشت شیشه به ماه نگاه میکنم … اونوقت میبینم شکسته /… سوز و سرما هم میاد تو … اونوقت دوباره به ماه نگاه میکنم /… یبینم فته پشت ابر .. اونوقت بازم به ماه نگاه میکنم و یهو دستم خون میاد … تازه میفهمم که با رویای تو شیشه پنجرمونو شکستم و دارم به چراغ خیابون نگاه میکنم اونم ابر نیست و پردمونه که جلوشه و دستمم رو شیشه بوده بریده .. آخه اینم یاده تو داری .
والاه

فصل کابووووووووووسی امتحانا شروع شده ومن بکوب صب تاشب سرم تو کتابام خوااااااااااااااااااابه!
لامصب دست خودم نیست که.اقتضا میکنه!
والا دیگه شمارو نمیدونم!!

اون چیه که از گل بهتره، از حوری قشنگ تره، از دنیا با ارزش تره، از فرشته پاک تره؟
.
واقعا که!
تو هنوز منو نشناختی؟؟؟!!!

خیلی بی معرفتی!خیلی بدجنسی!خیلی نامردی!خیلی بی مرامی!آخه نالوطی! من از روی چی توز باید بفهمم که موتور خریدی؟

اسمس عاشقانه حیف نون:
اسمتو با ناخن رو سنگ حک مکینم.بعد اون سنگو میکوبم تو سرت تا بفهمی عشق چه دردی داره

یه سواله که خیلی وقته ذهن من و به خودش مشغول کرده
اونم اینه که وقتی کسی پولمون رو بالا کشید یه لیوان آبم روش بریم کلانتری بگیم کلاه کذاشتن سرمون یا کلاهمون رو برداشتین ؟!
من که حسابی گیج شدم !!!

ای بی وفا تورا زنم صدا هرروز میدهم ندا اگه داشتی حیا یدونه لایک میکردی گدا!

از یک تا ده یه عدد انتخاب کن؟؟
.
.
.
.
ضرب در دو کن؟؟
.
.
.
.
.
به اضافه سن خودت کن؟؟
.
.
.
.
.
منهای ۲ کن؟؟
.
.
.
.
حالا ضرب در ۳/۱۴ کن؟؟
.
.
.
اونو ولش کن خودت خوبی؟؟

خواسم ازت تشکر کنم و بگم به تو افتخار میکنم . چون تو تنها کسی هستی که هیچ وقت منو از سر کار گذاشتنت ناامید نمی کنی .

این پیام جهت دیدن نام قشنگ من روی گوشی شماست و ارزش دیگری ندارد

تو هدیه ای هستی برای سینه پردردم من عطر وجودت را برای شفایم می بویم ! ای شلغم شوخی کردم .

بدبخت ترین مومن کسی است که در ورودی بهشت بفهمد زنش هم بهشتی ست وحوری بی حوری !!!

از خدا می خوام موانع رو از سر راهت برداره …
آخه خر نمی تونه مثل اسب از موانع بپره!

می دونی نبات کیلویی چنده؟ نمی دونی؟
نقل چی؟ نمی دونی؟
.
..

…اشکال نداره از قدیم گفتن خر جه داند قیمت نقل ونبات!؟

چقدر دوست داشتن کسی سخت است وقتی از دور میشه و بهش دست رسی نداری اون لحضه دلت میخواد بمیری!
میدونی علتش چیه؟
نمیدونی؟
میخوای بدونی؟
چون که نمیتونی آمارشو بگیری و همش میخوای بدونی چی کار کرد الان چی کار میکنه به کی نگاه کرد با کی حرف زدو از این فکرا میکنی و اخرش از فوضولی میمیری ولی نمیمیری چون الان امتحان کردمش

ﻭﻗﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺩﻟﻢ ﺷﺪﯼ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﺮﺩﻡ ﺁﺗﺶ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺷﻌﻠﻪ
ﻭﺭ ﺷﺪ





ﺍﯼ ﻓﻠﻔﻞ!

امروز گوشیم گم شده بود.گفتم الان زنگ میزنم به گوشیم پیدامیشه.اما برای زنگ زدن به گوشیم,به گوشیم احتیاج داشتم.بنابراین گشتم دنبال گوشیم که پیداشه بعد زنگ بزنم بهش که صداش دربیاد بلکه پیداشه.ولی مگه میشه با ی گوشی به خود گوشی زنگ زد.اصلا بشه,فایده نداره آخه سایلنته! ای بابا پس من چجوری گوشیمو پیدا کنم?!

ﺑﻌﻀی ﻭﻗﺘﺎ ﻻﺯﻣﻪ ﮐﻪ ﺗﮑﻠیﻔﺘﻮ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻨی،
ﺭﻭﺩﺭﻭﺍیﺴی ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺬﺍﺭی ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺜﻪ یﻪ ﮐﻮﻩ ﻗﻮی ﺑﺎﺷی،
ﻗﺎﻃﻊ ﻭ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﺍﺯ ﺟﻠﻮی ﻟﭗ ﺗﺎﭖ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﺸی ﻭ ﺑﺮی ﺩﺳﺘﺸﻮیی

ﻫﺮ ﻭﺥ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﻣﯿﺮﻡ ﺳﺮ ﭘﯿﺎﻧﻮﻡ.
.
. ﺑﻌﺪﺵ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ ﭘﯿﺎﻧﻮ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻡ ﺭﻭ ﻣﯿﺰ ﺿﺮﺏ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ

چشمای تو مثل دریاست اجازه میدی جورابامو توش بشورم!؟؟؟

نسل میمون ها هم دیگه داره منقرض میشه .عزیزم بیشتر موازب خودت باش!

به مونالیزا بگید اگه چیزی هست بگه ما هم بخندیم …

یکی‌ از فانتزیام اینه که یکی‌ واسم یه جعبه بزرگ کادو بیاره و توش یه جعبه کوچکتر باشه و همین روند ادامه پیدا کنه و آخرش برسه به سویچ پورشه یامثلا لامبورگینی !

ویترین مغازمون خیلی خلوته میشه خواهش کنم بیای تو ویترین مغازمون بشینی؟
آخه ما عروسک فروشی داریم ولی عروسک میمون تو بازار کم شده

اونایی که دوس دارن معلماشونو ضایع کنن و بذارن سر کار فقط ی سوال از اونا بپرسن؛
این حبابهایی که از جوشیدن آب درست میشن از کجا میان؟
زور نزن نمیتونی بفهمی مخت پیچ تو پیچ میشه

بیخودی صدای گاو درنیار!!!
من و تو خیلی وقته دیگه “ما” نیستیم..

گلهای خوشبوی دنیارو هم به پات بریزم بازم کمه چون پاهات خیلی بو میده

نگاهت همچون باران است و قلبم همچون کویر… و می دانی که کویر بدون باران زنده است… پس برو بمیر

بیاامشب به بالینم که صبرم را سر آوردی
توهم آنقدر شیرینی که شورش را در آوردی

ساعته ۲ شب ارسال شود.سلام ببخشید این موقع ظهر مزاحم شدم میخواستم … چی شده مامان؟ای وای شرمنده ای ام: پی ام ساعته گوشیمو اشتباه زدم .فردا اس میدم.

 

بی کلک

چگونه ایده های جدید خلق کنیم؟

سازمان ها و ارگان ها در برخورد با چالش های پیچیده و مستمر، به این نتیجه رسیدند که داشتن تفکر خلاق برای پیشبرد اهداف سازمان، از اهمیت به سزایی برخوردار است.
این مسئله دلیل این امر است که ما در هر زمان نیازمند تولید ایده های جدید و تفکر خلاق هستیم. تقویت تفکر خلاق ما را در تصمیم گیری بهتر و حل مسئله کمک می کند و ما را از بن بستهای زندگی خارج می نماید، تفکر خلاق نه تنها شخص را قادر می سازد که از تجربیات قبلی خود استفاده نماید و آن را با موفقیت های تازه ارتباط دهد. بلکه قادر خواهد بود ارتباط بین چیزهایی که قبلاً با هم بی ارتباط بوده اند را پیدا کند که از نظر خود فرد تازه و معنادار می باشد همچنین می تواند از روش های غیر سنتی برای حل مسئله استفاده کند و فراتر از اطلاعات گام بردارد.

الگوهای فکری را بشکنید
همه ما گرایش داریم به الگوهای فکری مشخصی بچسبیم. شکستن این الگوهای تفکر به ما کمک می کند ذهن انعطاف پذیری داشته باشیم و به کمک آن بتوانیم ایده های جدید تولید کنیم. در ادامه چند روش برای شکستن الگوهای تفکر به شما معرفی می شود:

– فرض ها را به چالش بکشید: شما برای هر موقعیت گروهی از افکار و فرض های کلیدی دارید. به چالش کشیدن این فرض ها به شما یک دید کلی در مورد دیگر احتمالات موجود می دهد.
– مسئله را به شکل دیگری تعریف کنید: اغلب بیان مسئله به شیوه متفاوت منجر به تولید ایده های متفاوت می شود. برای بازتعریف مسئله از زاوایای متفاوتی موضوع را مورد بررسی قرار دهید.

” چرا ما نیاز داریم این مسئله را حل کنیم؟ “
” اگر ما این مسئله را حل نکنیم چه اتفاقی خواهد افتاد؟ “
” هم اکنون موانع چیست؟ “

این سوالات به شما بینش جدیدی ارائه خواهد داد و کمک خواهد کرد به ایده ها و راه حل های جدیدی دست پیدا کنید.
در اواسط سال ۱۹۵۰ ، کمپانی های کشتی سازی سرمایه زیادی را از دست دادند. آنها به این نتیجه رسیدند که باید بر ساخت کشتی های سریع تر و کارآمدتر تمرکز کنند. اما مشکل هم چنان ادامه داشت. سپس یک مشاور مسئله را به شکل متفاوتی تعریف کرد. او گفت که مشکل این صنعت را باید اینگونه در نظر گرفت: ” ما چگونه می توانیم هزینه ها را کاهش دهیم؟ ” بیان مسئله جدید ایده های جدیدی تولید کرد. تمام جنبه های کشتیرانی از قبیل ذخیره محموله و زمان باربری در نظر گرفته شد. نتیجه این نگاه متفاوت نتایج بهتر و بیشتر بود.

– وارونه فکر کنید: اگر احساس می کنید که چیز جدیدی به ذهنتان نمی رسد، موضوع را وارونه کنید. به جای آنکه فکر کنید که چطور می توانید مسئله را حل کنید ، عملیات را بهبود بخشید، محصول را ارتقا دهید ، در نظر بگیرید که چطور می توانید مسئله بسازید، عملیات را بدتر کنید، و محصول را تخریب کنید. حالا ایده هایتان را مرور و آنها را برعکس کنید. حتما راه حلی برای چالش اصلی خواهید یافت.
– خودتان را از طریق رسانه های متفاوت گسترش دهید: ما هوش های چندگانه داریم اما زمانی که با یک چالش مواجه می شویم تمایل داریم که فقط از توانایی استدلال کلامی خود استفاده کنیم. اما نظرتان درباره بیان چالش از طریق دیگر رسانه ها مثل موسیقی، بازی لغات مرتبط و نقاشی چیست؟ در این مرحله به دنبال راه حل نباشید. فقط چالش را ابراز کنید. ابراز متفاوت الگوهای فکری متفاوت خلق خواهد کرد.

بی ربط را ربط دهید
به نظر می رسد که بعضی از ایده ها بر اساس شانس رخ داده اند. مثلا نیوتون و سیب یا ارشمیدس در حمام مثال هایی از این اتفاق هستند.
چه اتفاقی می افتد؟ یک عنصر تصادفی ، محرک جدیدی را فراهم می کند و سیگنال های جدیدی به مغز ارسال می کند. شما می توانید با تلاش آگاهانه در ارتباط دادن غیرمرتبط ، روی این دانش سرمایه گذاری کنید.

به طور فعال در جستجوی محرک از فضاهای غیرمنتظره باشید و در صورت امکان آن را با موقعیت خود ارتباط دهید. برخی از تکنیک ها عبارتند از:

– داده ی تصادفی: یک واژه از واژه نامه انتخاب کنید و ارتباطات جدید بین واژه و مسئله مورد نظرتان را جستجو کنید.
– نقشه ذهنی: یک واژه یا عبارت کلیدی را در وسط یک صفحه یادداشت کنید. سپس هر چیز دیگری که به ذهنتان می آید در اطراف آن با شاخه ها یا فلش ها نشان دهید. سعی کنید ارتباطات جدیدی برقرار کنید.

یک تصویر انتخاب کنید: یک تصویر را بردارید و در نظر بگیرید که چگونه می توانید آن را به موقعیت خود ربط دهید.
چشم انداز خود را تغییر دهید

در طول سال های متمادی هر کدام از ما نوع مشخصی از دیدگاه ها و ایده ها را داشته ایم. اگر شما خواستار ایده های جدید هستید باید چشم انداز خود را تغییر دهید. برای این کار:
– دیدگاه های دیگران را جستجو کنید: از افراد مختلف بپرسید که اگر آنها با این چالش برخورد می کردند چگونه برخورد ی داشتند؟ شما می توانید از نظرات همسر، یک دوست که شغل دیگری دارد، یک کودک ۹ ساله، مشتری ها، کارفرماها، یا افرادی از فرهنگ های متفاوت و در واقع هرکسی که ممکن است دید متفاوتی داشته باشد، بهره مند شوید.

– بازی ” اگر من … بودم” را انجام دهید
از خود بپرسید ” اگر من … بودم” چطور با این مسئله برخورد می کردم؟ شما می توانید هرکسی باشید: یک میلیاردر، ببر یا هر کس دیگر.
فقط یادتان باشد که وقتی خودتان را جای دیگری می گذارید باید حالات و ویژگی های او را نیز تقلید کنید تا به خوبی بتوانید مسئله را از دید او بررسی کنید.
از عوامل کمکی استفاده کنید

کمک کننده ها در واقع فعالیت هایی هستند که به تولید ایده کمک می کنند. آنها یک جو مثبت به وجود می آورند. برخی از این کمک کننده ها عبارتند از:

– خودتان را باور کنید: باور داشته باشید که خلاق هستید و می توانید ایده های جدید خلق کنید. تقویت مثبت به شما کمک می کند که بهتر عمل کنید.

زمان استراحت قرار دهید: چرت زدن، پیاده روی، گوش دادن به موسیقی و بازی با کودکان. همه ی این فعالیت ها فضای رسمی تولید ایده را می شکند. ذهن شما نیاز به استراحت دارد و زمانی که تلاش نمی کند اغلب در آن ایده های جدید جرقه زده می شود.

– محیط را تغییر دهید: گاهی تغییر موقعیت الگوی ذهنی شما را نیز تغییر می دهد. گاهی اوقات برای فکر کردن فضای خود را تغییر دهید. مثلا برای دقایقی از پشت میزتان بلند شوید و به بالکن یا پشت پنجره بروید.

– طنز و شوخی: این عامل عنصر بسیار ضروری خصوصا در جلسات گروهی است.

نویسنده: میشل کانزاس | مترجم: فاطمه پوران
منبع: psychcentral.com

بی کلک

اسموتی؛ یک میان وعده ی جدید

اسموتی یک میان وعده ی خوش مزه و بسیار مغذی است که از ترکیب میوه های مختلف با
شیر یا ماست به دست می آید. یک اسموتی خوب باید غلیظ و چسبنده باشد.

اسموتی

بهتر است مخلوط کن را به کار بیندازیم! نگران نباشید! تنها با چند ماده ی مغذی
یک صبحانه و یا یک میان وعده ی کوچک بسیار خوشمزه و مقوی خواهید داشت!

کسی نمی تواند در مقابل این مخلوط میوه ی خنک مقاومت کند!

بچه ها هم به اندازه ی بزرگتر ها از آن استقبال خواهند کرد، فقط کافیست دکمه ی
مخلوط کن را فشار بدهید! به امتحانش می ارزد!

یک اسموتی خوب باید غلیظ و چسبنده باشد، بهتر است از میوه های یخ زده استفاده
کنیم. هر میوه ای که دوست دارید را می توانید انتخاب کنید این جا فقط ذائقه ی شما
فرمان را به دست می گیرد؛ موز، کیوی، پرتقال، آلبالو، طالبی، آناناس، هندوانه، هلو،
آلو، شلیل و هر میوه ی دیگری که دوست دارید.

میوه ها رو از قبل فریز کنید، سعی کنید آن ها را در قطعات کوچک منجمد کنید تا به
راحتی در مخلوط کن، مخلوط شود. کمپوت میوه را هم می توان فریز کرد.

پوست گیری میوه ها اجباری نیست، اگر دوست دارید میوه ای را با پوست، مخلوط کنید،
حتما از شستشوی خوب آن مطمئن باشید.
اسموتی

یک لیوان معمولی برای یک وعده کافی است مگر این که قصد زیاده روی داشته باشید.

حتی این کار را می توان با میوه هایی که کمی از شکل خودش خارج شده مثلا له شده
نیز انجام داد! این جوری از اسراف و دور ریختن میوه جلوگیری می شود!

حتما به ترکیب میوه ها دقت کنید، ترکیب جدید رو برای بچه ها امتحان نکنید؛ چون
ممکن است از این میان وعده ی سالم زده بشوند و دیگر نخورند!

کالری!؟

اگر به دنبال افزایش کالری دریافتی اتان هستید بهتر است از مواد پرچرب و پرکالری
استفاده کنید مثل بستنی، شیر پرچرب و خامه.

البته کره ی بادام زمینی هم بسیار فوق العاده است و پر از خاصیت. برای بیشتر
کردن کالری می توان از پودر چهارمغز، افزودن شیر خشک یا دانه های غلات هم استفاده
کرد. این مخلوط مناسب بیمارانی است که قادر به جویدن نیستند و از طرفی به کالری
زیادی احتیاج دارند تا از تحلیل بدن شان جلوگیری کنند.

یک اسموتی خوب باید غلیظ و چسبنده باشد، بهتر است از میوه های یخ

زده استفاده کنیم. هر میوه ای که دوست دارید را می توانید انتخاب کنید

این جا فقط ذائقه ی شما فرمان را به دست می گیرد

و اگر نمی خواهید کالری اضافی دریافت کنید کافی است از مواد کم کالری تر مانند
شیر کم چرب، و یا بدون چربی، ماست کم چرب، بستنی کم چرب یا رژیمی، آب میوه ی طبیعی
و شیر سویا استفاده کنید. کره ی بادام زمینی هم یا اضافه نکنید و یا کم مصرف کنید.

برای شرین کردن مخلوط می توان از عسل استفاده کرد.
اسموتی

فواید استفاده از ماست در اسموتی

ماست هم مخلوط ما را غلیظ می کند، هم پروتئین و کلسیم بیشتری در اختیار بدن قرار
می دهد و هم باعث رشد باکتری های مفید در روده ها می شود که سلامت معده و روده ها
را به دنبال داشته و سیستم ایمنی را ارتقا می دهد.

افزودن شیر سویا

شیر سویا علاوه بر افزایش پروتئین و کلسیم دریافتی، باعث کنترل کلسترول خون،
کاهش بیماری های قلب و عروق و یکسری سرطان ها، استحکام استخوان ها و بهبود علایم
یائسگی می شود.

سعی کنیم شیر سویا، ماست سویا و پنیر سویا را اگر در دسترس داریم بیشتر استفاده
کنیم.

خنک بودن اسموتی

خنک بودن اسموتی هم باعث افزایش اشتها و افزایش تمایل به خوردن می شود و هم
آرامش بخش است. بدین ترتیب در افرادی که تمایل کمی به خوردن دارند و یا فکر آشفته و
مشغولی دارند، بسیار کمک کننده است.
اسموتی

سعی کنید اگر بین زمان تهیه ی اسموتی و خوردن آن فاصله است مخلوط را در فریزر
نگهداری کنید تا شکل و قوام خود را از دست ندهد و اصطلاحا از دهان نیفتد، اگر مخلوط
دو فاز شود، دیگر تمایلی به خوردن آن نخواهید داشت.

اسموتی میان وعده ی خوبی برای بچه ها بعد از برگشتن به خانه است تا هر چه زودتر
و راحت تر تکالیف خودشان را انجام دهند، خصوصا اگر می خواهید به راحتی از خواب بعد
از ظهر بیدار شده و زودتر سراغ تکالیف شان بروند.

و در نهایت این که اگر در خانه نتوانستید آن را درست کنید از بیرون هم می توانید
آن را تهیه کنید، فقط از شستشو و مواد اولیه ی آن مطمئن باشید، یک تحقیق کوچک می
خواهد. هر چه باشد از میان وعده های چرب و چیلی دیگر بهتر، سالم تر و تازه تر است.
پس بهتر است اگر به دنبال چیزی هستیم که بیرون از خانه بخوریم، میان وعده های سالم
تر را انتخاب کنیم!


یاقوت

اس ام اس رمانتیک و جملات عاشقانه جدید

جملات عاشقانه و اس ام اس رمانتیک جدید

سلامتی دوستی که ازم پرسید”مگه عاشقی”؟گفتم آره،توقع داشتم بگه:عاشق کی؟که بهش بگم عاشق تو ولی بهم گفت:به “سلامتی”خواستم بگم:”با تو”گفتم:بگذریم،اون هم گفت:گذشتیم.”به همین سادگی”

خواستم چشمهایش را از پشت بگیرم…
دیدم طاقت اسمهایی که میگوید را ندارم

آمدی جانم به قربانت حالا هم دیر نیست …

کسی که توحرفاش زیاد میگه بیخیال
بیشتر از همه فکر و خیال داره
فقط دیگه حال و حوصله بحث و صحبت نداره !

.
.

قبول داری؟؟؟

بدترین چیز دنیا میدونی چیه؟
اینه که هر دوتاییتون عاشق هم باشین اما یه نفر ثالث همه چیز رو بهم بریزه

مــی تـوان تـنـهـــا بـه <حـــل جـــدولــی> پـرداخـــــت
مـــی تـوان چــون <صـفــــــــر> در <تـفــــــــریــق> و <جــمــــــــع> و <ضــــــــرب>
<حــــــــاصــلــی> پـیــوســتــــــــه <یــکــســــــــان> داشــــــــت…!

چــه فرامــوشـــی سنگـینـــی
سـیـبـــــی از شــاخه فـــرو مــی افـــتـد…!

اگر به خانه ی من آمدی، برای من ای مهربان چراغ بیار
و یکــ دریچــــه کـه از آن
بــــه ازدحــــام کوچـــه ی خــوشبخـــت
بنــگــــرم…!

دخـــــــــــتــــــــــرک خنــــــده کنان گفــت کــه چــیـســــت
راز ایـــن حـلــــقـه ی زر
راز ایـن حـلـــــقـه کـه انگشـــت مـــرا
ایـن چـنیـــــن تـنـــگ گـرفـتــــه اســـت بـبــــر
هـمـــه گـفـتـنـــــد: مـــبـــارک بـاشـــد
دخـتـــرک گـفــــت: دریـغــا کـه مــرا
بـاز در مـعــنـــی آن شـــــــــــــــــــک بـاشـــد…!!

در امتحان عاشقی ما بیست بودیم،دراین دنیای هستی نیست بودیم،درسته دم به دیقه درفیس بوکیم،ولی فقط دنبال یک کیس توپ بودیم…

کسی که واقعا شما را دوست دارد میبیند که چقدر می توانید نامنظم و بهم ریخته باشید چقد می توانید بد اخلاق باشید چقد سخت می توان با شما کنار امد اما هنوز هم می خواهد در زندگیش بمانید

بی هیچ اسمی میشه عاشق شد … جادوی این دلدادگی کم نیست … با عشق و بی تابی مدارا کن … حوای من تقصیره آدم نیست …

میگه عاشقتم ولی حاضر نیست ب خاطره من … هههههه… ی کوچه فاصلمونه … ولی ماهی ی بارم نمیبینمش … هر روزم جنگ و دعوا بعدم آشتی … فرداش دوباره همین روند تکرار میشه … همشم میگه چاره ای نیست منم این شرایط سختمه … من هرچی میگم باورش نمیشه … شما بگید بهش ک عزیزه من .. این عشق نییییییست…

بی تو دنیایم خالیست … مانده ام سخت حیران … مگر تو چند نفر بودی ؟؟؟

واحد اندازه گیریِ فاصله ” مــتــر ” نیست؛
” اشـــــــــــتـــیــــاق ” است …
مشتاقش که باشی، حتی یک قـدم هم فاصله ای دور است!

تو چه میفهمی از روزگارم…؟ از دلتنگی ام؟ گاهی به فقط بهخدا التماس میکنم خوابت را ببینم…فقط خوابت را… می فهمی؟

با دل هیشکی بازی نکن…درد داره بخدا

پلک هایم را که باز میکنم،تونیستی،این بی رحمانه ترین اتفاق هر روز من است…

تو رفتی و من شدم لحظه شمارت/دوقطره اشک مانده یادگارت/اگر برگشتی و من را ندیدی/بدان که مرده ام از انتظارت…

لنگر عشق زدم بر دل طوفانی تو،تکیه گاهم شده است ساحل بارانی تو،در گلستان وجودم گل زیبای منی،نازنینم چه بگویم که تو در قلب منی

هر جا دلت شکست خودت شکسته هاشو جمع کن،تا هیچ کس منت دست زخمیشو به رخت نکشه…

مرا در افق چشمانت جای بده،نگذار در حسرت دوریت به فراموشی سپرده شوم…

وقتی تبر به جنگل آمد، درختان فریاد زدند و گفتند:
نگاه کنید دسته اش از جنس ماست!

عشق، اگر عشق باشد، ناممکن ترین ها را امکان می بخشد، تنها برکه ای ست که می توانی در آن غرق شوی و اما نفس بکشی …

صبرکن…برگرد
چمدان هایمان اشتباه شده است…!!!!
قلبم را به جای خاطراتت بردی…

عمری با غم عشقت نشستم … به تو پیوستم واز خود گسستم … ولیکن سرنوشتم این سه حرف بود … تو را دیدم. پرستیدم. شکستم

اگر بودنتون به زندگی کسی معنا میده، زندگیش رو بی معنی نکنین …

 

بی کلک

گوجه زرد ایتالیایی،میوه جدید بازار عکس

این گوجه فرنگی‌های ریز زرد رنگ گلابی شکل که با بسته بندی در ظرف‌های کوچک در
مناطقی از شهر کرمانشاه دیده می‌شود، گوجه زرد ایتالیایی نامیده می‌شود.

آرش کریمی از تولیدکنندگان گوجه زرد ایتالیایی اظهار کرد: سال گذشته کشت این محصول
را به صورت محدود در منطقه ماهیدشت کرمانشاه انجام دادم که موفقیت آمیز بود و با
شرایط آب و هوایی منطقه سنخیت داشت و امسال کشت این محصول را به صورت گسترده‌تر
انجام دادم.

 

 

کریمی گفت: این گوجه سرشار از انواع ویتامین‌ها و از جمله ویتامین c، کلسیم و سایر
ریز مغذی‌هاست و برای انواع تزئینات سالاد، انواع خورش‌ها و نیز تهیه ترشی مورد
استفاده قرار می‌گیرد.

وی معتقد است، کشت این‌گونه محصولات می‌تواند نقش موثری در اشتغالزایی و درآمد زایی
برای کشاورزان داشته باشد. برای توسعه سطح زیر کشت این محصول تلاش خواهم کرد.

یاقوت