بایگانی برچسب: s

مصاحبه با حسین مهری، بازیگر نقش سینا در سریال زمانه

یک برادر دلسوز و دوست داشتنی. از آن برادرهایی که با این که کاری از دستشان برنمی آید و خودشان هم حال و روز خوشی ندارند، اما اشک های خواهرشان را می بینند و همراه او گریه می کنند. سینای سریال «زمانه» از همین برادرهاست که هیچ وقت پشت خواهرش ارغوان (پریناز ایزدیار) را خالی نکرد. حسین مهری، بازیگر نقش سیناست. او متولد ۲۳ آبان سال ۱۳۶۳ است. به گفته خودش سابقه ای ۱۸ ساله در عرصه تئاتر دارد و اولین بار در نقش عباس در سریال زیر هشت به مخاطبان تلویزیون معرفی شد و بعد از آن با سریال هایی «تا ثریا» و «پنجره» به تلویزیون آمد. حسین مهری تاکنون در سریال هایی مانند «پایتخت»، «نابرده رنج» و «زیرهشت» ایفای نقش کرده و استعداد خودش را بخوبی به نمایش گذاشته است. با او درباره سینا و فراز و فرودهای این شخصیت به گفت وگو نشستیم.

حسین مهری نقش سینا را چگونه طراحی و اجرا کرد و آیا از نوع بازی خود راضی است؟

وقتی بازیگری کارش را درست انجام می دهد مردم متوجه می شوند. من روی نقش سینا خیلی کار کردم. ابتدا نقش را خوب درک کردم بعد از آن هم به صورتی آن را بازی کردم که سینا به شخصیتی دوست داشتنی تبدیل شود و مردم با او ارتباط برقرار کنند. چراکه به اعتقاد من جدای از مثبت یا منفی بودن یا حتی شخصیت اصلی بودن یا نبودن یک نقش باید آن را خوب بازی کرد. مثلا آل پاچینو در فیلم «پدرخوانده» یک شخصیت منفی واقعی و قاتلی بالفطره است، اما او آنقدر این نقش را خوب بازی می کند که همه دوستش دارند. او یک ضدقهرمان جذاب است. من هم هنگام بازی در نقش سینا سعی کردم به نوعی این نقش را بازی کنم که مردم سینا را دوست داشته باشند. درست است که سینا اشتباهات زیادی را مرتکب می شود و شاید از راه درست منحرف شده، اما من دوستش دارم و امیدوارم مردم هم دوستش داشته باشد.

شما در سریال زمانه با کارگردانی همکاری کردید که در نوع خود بی نظیر است. از تجربه همکاری با حسن فتحی بگویید.

فتحی کارگردانی است که مستقیم در کار بازیگر دخالت نمی کند، اما بازیگر را هدایت می کند و اجازه می دهد بازیگر هر چه در چنته دارد به نمایش بگذارد. به نظر من کمتر کسی مثل آقای فتحی شسته رفته کار می کند.

با این حساب شما از بازی در نقش سینا خیلی رضایت دارید؟

از دیدگاه خودم سینا باید بهتر از این می شد. البته من نهایت سعی و تلاشم را کردم. این ماهیت انسان است که دوست دارد هر کاری را در حد کمال انجام دهد و خب من هم همیشه از خودم انتظارات زیادی دارم. به نظر من آل پاچینو در تمام کارهایش عالی ظاهر می شود. وقتی فیلم های او را می بینی به این نتیجه می رسی که بهتر از این نمی شود.

این طور که معلوم است علاقه زیادی به آل پاچینو دارید.

بله. خب به هر حال در حرفه ما باید ایده آل ها و بهترین ها هم در نظر گرفته شود. ایده آل من هم آل پاچینوست.

از بین بازیگران ایرانی کدام یک برای شما ایده آل است؟

محسن تنابنده و حمید فرخ نژاد به نظر من عالی هستند.

یعنی سعی می کنید هنگام بازی از این افراد الگوبرداری کنید؟

الگوی من حسین مهری است. من با شیوه خودم بازی می کنم و قرار نیست از کسی کپی برداری کنم یا ادای کسی را در بیاورم.

سینا برادر شخصیت اصلی داستان است؛ کسی که شاید نقش اول نباشد، اما شخصیت شیرین و دلنشینی دارد. تا چه حد به تاثیرگذاری نقش در بازی تان اهمیت می دهید؟

سینا شاید در طول سریال نقش زیادی نداشته باشد، اما عرض زیادی دارد. شاید به اندازه شخصیت اصلی داستان تاثیری در روند قصه نداشته باشد، اما من سعی کردم حجم بازی خودم را افزایش دهم و سعی کنم سینا دیده شود. ابتدا سینا را تحلیل کردم. یکی از مهم ترین شیوه های بازیگری این است که یک بازیگر از لحاظ تکنیکی بتواند موقعیت های حسی را درست درک کند. این که فضای صحنه چیست. زمانی صحنه بالای یک قبر در یک قبرستان است و زمانی هم وسط یک مهمانی و شادی بزرگ. یک بازیگر توانا باید بتواند در لحظه حس آن صحنه خاص را بگیرد و درکی را که از نقش دارد با همان لحظه تلفیق و آن را در خود ایجاد کند. این درک برای این است که نقش درست از کار درآید. همچنین یک بازیگر توانا باید بتواند برای یک شخصیت دراماتیک نقشه راه بکشد. در ذهن خودش آن را ترسیم کند و حد بازی خودش را بداند تا اجرای او از نقش بیرون نزند. چیدمان یک نقش باید درست باشد. مثلا فریبرز عرب نیا در فیلم «شیفته» همین قدر خوب و کامل بود. شاید صددرصد کامل نبود و جاهایی بازی اش بالا و پایین داشت، اما در کل نقشی بود که می توان بعد از این همه سال به آن اشاره کرد.

من فکر می کنم این مواردی که به آن اشاره می کنید در مورد سینا به وجود آمده است. چراکه سینا خیلی خوب در نقش جا افتاده و گاهی بیننده حس می کند سینا یک آدم واقعی است و حسین مهری کمرنگ شده است، اما موضوعی در نقش سینا کمی آزاردهنده است. او زیادی گریه می کند و غصه می خورد.

بازیگر لایه های زیادی برای یک شخصیت ترسیم می کند. این که یک شخصیت در چه شرایط بومی جغرافیایی و با چه طرز تفکری به وجود آمده و زندگی می کند در بازی یک بازیگر تاثیر زیادی دارد. همه اینها را باید در نظر بگیریم تا نقش خودش را نشان دهد. سینا هم یک آدم معتاد است. آدم های معتاد، ضعیف تر از بقیه هستند. او احساسات خود را خیلی زود بروز می دهد. آنها با کوچک ترین اتفاقی گریه می کنند یا می خندند. تعادل رفتاری آنها با یک اتفاق به هم می ریزد و گاهی رفتارهای غیرمنطقی انجام می دهند. در ضمن زمانه یک ملودرام اجتماعی است. البته شرایطی که به سینا تحمیل شده اعم از مرگ مادر و جدا شدن خواهر از همسر و… نیز روی احساسات او تاثیر مستقیم گذاشته است.

اما در قسمت های ابتدایی سریال این اتفاق منطقی تر بود؟

در قسمت های ابتدایی خواستیم سینا را طوری نشان دهیم که بیننده متوجه شود او ذات خوبی دارد و شوخ و شنگ است. اوایل این آدم کمتر مواد مصرف و جاهایی با اعضای خانواده خیلی شوخی می کرد. روحیه شادتری داشت، اما به مرور موضوعات زیادی روی روحیه و منش او تاثیر گذاشت.

چند قسمت قبل سینا کاری انجام داد که کمی از شخصیتش دور بود. افشا کردن ازدواج بهزاد و ارغوان پیش عموی بهزاد. این رفتار با محافظه کاری شخصیت سینا نمی خواند… .

آدم یک جایی می بُرد. بهزاد و شوهر خواهرش، همه زندگی ارغوان را به هم ریختند. رفتارهایی که در قبال خواهرش انجام دادند جوری بود که سینا به سیم آخر زد و پیش خودش گفت دیگی که برای خواهرش نمی جوشد برای هیچ کس دیگری هم نباید بجوشد. اگر تا به حال هم چیزی نمی گفت به خاطر این بود که خواهرش احساس خوشبختی می کرد. ما باید در نظر بگیریم سینا هنوز خیلی جوان است و با خودش فکر می کرد کارش درست است.

در جایی گفته بودید دوست دارید در بازیگری صاحب سبک شوید. فکر می کنید سینا نقشی بود که بتواند سبک شما را در بازیگری به نمایش بگذارد؟

فکر می کنم برای ایجاد سبک کمی زود است. اگر زمانش برسد و به تجربه و آگاهی کافی برسم، حتما سبک بازیگری ام را هم به نمایش خواهم گذاشت. سینا به نظر من شخصیتی دلنشین بود که سعی کردم تبدیل به تیپ تبدیل نشود.

چرا از تیپ شدن سینا پرهیز داشتید؟

یک شخصیت اگر خیلی خوب اجرا شود، بخوبی در ذهن ها و خاطره ها می ماند. من آدم بازی در نقش های تیپیکال نیستم؛ چون اکثر نقش هایی که بازی می کنم واقعی هستند و نباید از موقعیت نقش دور شوم.

سینا و ارغوان در بازی چگونه به این هماهنگی سازنده رسیدند؟

احساس خواهر و برادری وقتی خوب منتقل می شود که دو بازیگر با نقش هایشان احساس صمیمیت کنند و بتوانند واقعا احساس خواهر و برادری کنند تا بتوانند آن را به مخاطبان هم منتقل کنند.

آیا حسین مهری را در آثار طنز هم خواهیم دید؟

اگر کاری که طنز موقعیت است، پیشنهاد شود می پذیرم چون در زندگی واقعی هم در کنار لحظه های سخت، لحظه های شیرینی هم وجود دارد و شاید یک انسان جدی هم گاهی شوخ شود و طنازی کند، مثل طنزی که رضا عطاران دارد، معقول و دوست داشتنی. در کل اگر نقشی شیرین باشد و دوست داشتنی حتی اگر طنز هم باشد آن را قبول می کنم.

 

منبع: جام جم

نوشته مصاحبه با حسین مهری، بازیگر نقش سینا در سریال زمانه اولین بار در بی کلک پدیدار شد.

بی کلک

افشای راز ازدواج تام کروز با یک خانم بازیگر ایرانی الاصلی ! تصاویر

به تازگی یکی از اسرار زندگی شخصی «تام کروز» بازیگر مشهور هالیوود افشا
شده است. این راز درباره ازدواج این بازیگر سینما با یک بازیگر ایرانی الاصلی است.

به تازگی یکی از اسرار زندگی شخصی «تام کروز» بازیگر مشهور هالیوود توسط مجله
Vanity Fair افشا شده است. این راز درباره ازدواج این بازیگر سینما است. تام کروز
که در سالهای اخیر عضو فرقه ای با نام ساینتولوژیست بوده، مدتهاست تحت تعالیم
کلیسایی مختص همین فرقه قرار دارد و اتفاقا همین فرقه کاملا فانتزی بوده که اسباب
دردسرهایی برای تام کروز را ایجاد کرده است.
ماجرا زمانی رقم خورده که کروز از همسر سابقش «نیکول کیدمن» جدا شده و برای جلب حسن
نیت کلیسای ساینتولوژیستها از اعضای رده بالای این کلیسا میخواهد که آنها برای وی
همسری انتخاب کنند.
این کلیسا هم با پیدا کردن یک سری کاندیدای ازدواج با تام کروز شرایطی را برای تست
گرفتن از آنها و سپس انتخاب یکی درنظر گرفته است. عمده کاندیداهای کلیسا هم از میان
هنرپیشه های هالیوودی انتخاب شده اند اما وجه ناراحت کننده قضیه زمانی رخ داده که
کلیسا به هیچ کدام از کاندیداها نگفته که برای چه منظور انتخاب شده اند. البته شرط
اصلی درباره تمامی کاندیداها آن است که عضو فرقه ساینتولوژیستها باشند.
کلیسا به کاندیداها گفته بنا بر آن است که فیلمی درباره کلیسای ساینتولوژیستها
ساخته شود و بر این اساس باید از تعدادی بازیگر تست گرفته شود. جالب اینجاست که یکی
از سوالات این تست، «نظر کاندیدا درباره تام کروز» بوده است.

بر طبق اطلاعات ارائه شده توسط Vanity Fair نازنین بنیادی بازیگر ایرانی الاصل
ساکن در بریتانیا اولین گزینه ای بوده که توسط کلیسا برای ازدواج با تام کروز به وی
معرفی شده و خطاب به بنیادی گفته شده او بناست ماموریتی مهم برای کلیسا انجام دهد و
نکته عجیب ماجرا آنجاست که از این بازیگر زن خواسته شده که پیش از اولین دیدار با
تام کروز تمام رازهای زندگی شخصی خویش و حتی فهرست دوستان نزدیکش را در اختیار
کلیسا قرار دهد!!!
بنیادی سپس توسط کلیسا به آمریکا آورده شده و در فاصله زمانی نوامبر ۲۰۰۴ تا ژانویه
۲۰۰۵ با تام کروز معاشرت کرده است اما رابطه آنها به دلیل اختلاف نظراتی که در
موضوعات مختلف داشتند زودتر از حد تصور به تیرگی می گراید. یکی از اصلی ترین موارد
اختلاف اعطای «مدال شجاعت» کلیسای ساینتولوژیست ها به تام کروز بوده که این مساله
آن طور که کروز فکر می کرده اسباب خوشحالی بنیادی را فراهم نیاورده است.

نازنین بنیادی

بعد از بالا گرفتن اختلافات و جدایی تام کروز از بنیادی وی به کلیسا فراخوانده
شده و از وی خواسته می شود درباره این اتفاق با هیچ کس صحبت نکند و جالب اینکه
بعدتر که وی درباره ارتباطش با کروز با یکی از دوستان نزدیکش صحبت می کند، کلیسا به
خاطر این کار او را تنبیه میکند؛ نوع تنبیه بنیادی هم کاملا مضحک است چراکه بنیادی
مجبور بوده به دفعات به شستشوی سرویسهای بهداشتی بپردازد!
بدتر اینکه کلیسای ساینتولوژیستها ادعاهای بنیادی را تکذیب کرده و گفته است:«کلیسا
کسی را تنبیه نمی کند آن هم به شیوه ای که بنیادی ادعا کرده!» در صورتی که کسی که
خود عضو یک فرقه است بعید است درباره آنچه به واسطه عضویت در آن فرقه بر سرش رفته
دروغ بگوید.

یاقوت

خانم بازیگر ایرانی در سریال ترکیه ای؟! عکس

 

سامیه لک بازیگر خوب کشورمان که با بازی در مجموعه تلویزیونی «‌مرگ تدریجی یک
رویا» خود را در حد یک پدیده معرفی کرد و بعد با بازی خوب خود در « قلب یخی» جایگاه
خود را اثبات نمود، به منظور مذاکره برای بازی در یک سریال ترکیه ای عازم این کشور
شد. این سریال که « هزار سال محتشم» نام دارد این در یکی از شبکه های مطرح ترکیه در
حال پخش است و به طور همزمان از تلویزیون امارات با نام « حریم سلطان» پخش می شود.

این مجموعه تلویزیونی در ترکیه و امارات به شدت مورد استقبال واقع شده است و طبق
پیش بینی عوامل سازنده، فیلمبرداری آن سه سال به طول خواهد انجامید. این سریال که
در زمره سریال های تاریخی قرار دارد، تاریخ مربوط به دوران عثمانی را به تصویر می
کشد. طبق شنیده های ما هنوز حضور سامیه لک در این مجموعه تلویزیونی قطعی نشده است و
او بعد از مذاکره با عوامل سازنده این سریال و البته مشورت با مسولین فرهنگی کشور،
تصمیم نهایی خود را خواهد گرفت.

یاقوت

گفتگو با بهنام تشکر، بازیگر سریال دزد و پلیس

بهنام تشکر پس از یک دهه فعالیت مستمر در تئاتر، با حضوری قدرتمند به عرصه تلویزیون آمد. او در نقش نیما افشار، روان شناس محبوب سریال «ساختمان پزشکان» توانست در دل بسیاری از بینندگان جا باز کند و به یکی از طنازترین شخصیت های تلویزیونی تبدیل شود. حالا او و هومن برق نورد به زوج دوست داشتنی این شب های تلویزیون تبدیل شده اند که شخصیت های اصلی سریال «دزد و پلیس» را بازی می کنند. تشکر با بازی در این دو مجموعه تلویزیونی میان مخاطبان به چهره ای شناخته شده تبدیل شد. او توانست خیلی زود نظر مخاطب را به جنس خاص بازی اش جلب کند. با او به گفت وگو نشستیم تا درباره چند و چون نقش ها و نحوه آمدنش به تلویزیون برایمان بگوید.

آقای تشکر! طی سال های اخیر بازیگران زیادی از تئاتر به تلویزیون آمده اند. این اتفاق عده ای را به این فکر انداخته است که شاید این بازیگران برای دیده شدن، به تصویر روی می آورند یا کارگردانان به دلیل اختصاص دستمزد کمتر، از این بازیگران دعوت به کار می کنند.

طرح این موضوع کمی بی انصافی است. من قصد ندارم بگویم هیچ کس شهرت را دوست ندارد، چرا که حرف درستی نیست. چون با این توجیه بسیاری از بازیگران تئاتر اصلا نباید به سمت حرفه بازیگری می رفتند، چون بازیگری در نفس خود شهرت هم به دنبال دارد. من به شخصه ۱۵ سال خاک صحنه خوردم و بدون هیچ چشمداشتی برای دلم کار کردم. اگر قصد مشهور شدن یا عقده دیده شدن داشتم در این ۱۵ سال از این دفتر به آن دفتر می رفتم و به آنها التماس می کردم در سریال ها و فیلم هایش به من نقشی بدهند. کاری که من هیچ وقت صرفا با توجیه مشهور و محبوب شدن حاضر به انجام آن نشدم و نخواهم شد.

پس دلیل این تغییر محیط از سوی بازیگران تئاتر چیست؟

فرهنگ تلویزیون با فرهنگ تئاتر بسیار فرق می کند. مخاطبان تلویزیون، مردمی نیستند که به سالن تئاتر می آیند. بنابراین به محض این که بازیگری، فضای کاری و موقعیت خود را عوض می کند باید فرهنگ خود را نیز عوض کند تا بتواند متناسب با موقعیت جدید نقش هایش را بازی کند، چون در تلویزیون ما به خانه همه مردم می رویم و تعداد کسانی که ما را می شناسند به نسبت بیشتر است. پس اتفاقا کارمان حساس تر و سخت تر می شود. در مورد خود من هم به این صورت بود. من اصلا فکر نمی کردم بخواهم بازیگری را در تلویزیون و سینما ادامه دهم. من بازیگر تئاتر بوده و هستم و همیشه به دنبال یادگیری در تئاترم و معتقدم هنوز چیزی یاد نگرفته ام. هیچ ادعایی هم ندارم، اما فکر می کنم بازیگری را باید در تئاتر یاد گرفت. بازیگری که از تئاتر به تلویزیون می آید ابزارش فرق می کند و همه بازیگرانی که از تئاتر به تلویزیون می آیند حتما موفق نمی شوند، چون دوربین با همه بازیگران رفیق نمی شود و آنها را برنمی تابد. کسانی هستند که در تئاتر بسیار موفق اند، اما به محض ورود به تلویزیون موفقیت خود را از دست می دهند. البته موارد عکس این موضوع هم بشدت زیاد است. برخی بازیگران سینما که شهرت زیادی هم دارند و اتفاقا قواعد بازی کردن مقابل دوربین را هم خوب بلدند، وقتی وارد تئاتر می شوند اصلا خوب بازی نمی کنند و حتی گاهی از روی صحنه آمدن هم خجالت می کشند.

فکر می کنم یکی از این نمونه هایی که می گویید علی سرابی است که از تئاتر به تلویزیون آمد. به نظرم در تجربه اولش در سریال «سهمی برای دوست» به اندازه بازی های تئاترشان خوب ظاهر نشد، یعنی آن علی سرابی تئاتر نبود…

شاید به دلیل این است که به زمان بیشتری برای اثبات خود احتیاج دارد.

شاید به دلیل نقشی است که می پذیرد…

به هر حال وقتی یک بازیگر، حوزه تخصص و موقعیت خود را عوض می کند باید روی نقش هایی که به محض ورود می پذیرد بیشتر وسواس نشان دهد. یعنی دقت نظر زیادی روی کارگردان و نویسنده و حتی بازیگران آن داشته باشد.

شما این دقت نظر را داشتید؟

من، هم در سریال ساختمان پزشکان و هم دزد و پلیس خیلی خوش شانس بودم چون یکی از نقش های اصلی فیلمنامه برادران قاسمخانی را بازی کرده ام و سریال هایی که سعید آقاخانی و سروش صحت آنها را کارگردانی کرده اند. این عوامل همه دست به دست هم داد تا در اولین حضور جدی ام در تلویزیون موفق عمل کنم. از طرف دیگر، هومن برق نورد نقش مقابل مرا داشت و این موضوع شاید مهم ترین انگیزه برای انتخاب این نقش توسط من بود. من و هومن اندازه بازی های همدیگر را می دانیم. ما وقت عمل و عکس العمل را می دانیم. آنقدر در زمان بازی با هم راحتیم که ناخودآگاه باعث یک ریتم خوب و بجا در کار می شویم.

این هماهنگی که می گویید بین شما و شقایق دهقان هم هست؟

بله. خانم دهقان خیلی قوی بازی می کند و به دلیل نوع نگاه و صداقتی که در بازی دارد، خوب در نقش خود جا خوش می کند. او پاسکاری های خوبی در دیالوگ دارد و هنگام بازی خیلی خوب جایش را پیدا می کند. انشا و قلم همسرش، مهراب را هم بخوبی می شناسد و مهراب نیز متقابلا با جنس بازی دهقان آشناست. به همین دلیل فکر می کنم کسی که اولین تجربه خود را با این گروه آغاز کند مطمئنا کارش تضمین شده است.

آقای تشکر! اما من هنوز پاسخ سوالم را نگرفتم. چه شد شما تصمیم گرفتید به تلویزیون بیایید؟

برای من ورود به تلویزیون دغدغه نبود و اصلا فکر نمی کردم روزی بخواهم وارد عرصه تصویر شوم، اما وقتی وارد تلویزیون می شوی خود به خود تلویزیون برای انسان دغدغه می آورد و حضور همه جانبه در خانه های مردم را به تو تحمیل می کند. طوری که دیگر یک بازیگر تئاتر، آن بازیگر گوشه گیر و عزلت نشین نیست که مخاطب خاص خودش را دارد. من پیش از ورودم می دانستم تصویر شوخی بردار نیست و بشدت زیر ذره بین هستم و به اندازه تمام مردم ایران، چشم دنبالم است و دیگر نمی توانم هر جلف بازی را به نام طنز انجام دهم.

از مفهوم جلف بازی دقیقا چه تعریفی دارید؟

اصلا نمی خواهم جلف بازی را تعریف کنم. مردم خودشان می دانند جلف بازی چیست. ادا و اطوار درآوردن که تعریف نمی خواهد. فقط می توانم بگویم آقای بازیگری که از جلف بازی هایت پول هم درمی آوری به نظر من تو شیرین کاری نه بازیگر! نمی دانم چرا یک بازیگر فکر می کند اگر پیژامه بپوشد و بنشیند سر سفره و دهنش را پر از لقمه کند و همین جور از دهنش غذا بیرون بریزد و در حین حرف زدن توی سر نقش مقابلش بزند، یعنی این که مردم را خندانده است. همین اداها سطح سلیقه عمومی افراد جامعه را پایین می آورد و بچه ها هم یاد می گیرند و در مدرسه و خانواده هم به خودشان اجازه می دهند به همشاگردی ها، دوستان، برادرشان و … نیز پس گردنی بزنند و خیال کنند خیلی طنازند.

شما در بدو ورود به عرصه بازیگری در یک کار طنز حضور پیدا کردید. چه تدبیری اندیشیدید که نقشتان به سمت همین جلف بازی و شیرین کاری هایی که می گویید نرود؟

اولین چیزی که در ساختمان پزشکان به سروش صحت گفتم این بود که من مثل سایر بازیگران از این ادا و اصول ها، چشم نازککردن ها، اردنگی زدن ها و تو سر هم زدن ها بلد نیستم و اصلا از من انتظار نداشته باش این مسائل را اجرا کنم. گفت ما اصلا نمی خواهیم وارد این قضیه شویم و وقتی متن را خواندم به این نتیجه رسیدم که اتفاقا فیلمنامه هم به بازیگر کمک می کند به سمت جلف بازی نرود.

آیا به نقش تان جزئیاتی هم اضافه کردید؟

من بشدت به متن وابسته هستم و سعی می کنم زیاد بداهه کار نکنم. البته فیلمنامه های قاسمخانی نیز این آزادی را به بازیگران می دهد که چیزهایی را به نقش اضافه کنند؛ مثلا هومن برق نورد از آن دسته بازیگرانی است که هنگام بازی ظرایفی را به نقشش می افزاید. این کار او، هم به من به عنوان بازیگر مقابل، هم به کارگردان و هم به نویسنده کمک زیادی می کند. جزئیات بازی برق نورد منجر به یکسری عکس العمل ها از سوی من می شد و در نهایت به یک پاسکاری منطقی و جذاب از سوی ما تبدیل می شد یا حتی به نویسنده کمک می کرد متن را باز نویسی کند و کارگردان نیز میزانسن متفاوت تری بچیند.

شما که دست بردن در نقش را مثبت ارزیابی می کنید چرا خودتان از آن در بازی هایتان استفاده نمی کنید؟

من معمولا زیاد کار خاصی انجام نمی دهم و سعی می کنم چیزی را که کارگردان و نویسنده از من می خواهند درست انجام دهم و فکر می کنم همین موضوع تاثیر خوبی روی بازی می گذارد. فیلمنامه دزد و پلیس به نوعی نوشته شده که بار اصلی طنز بر دوش برق نورد است و او ناگزیر است برای جذاب تر شدن نقش، چیزهایی را هم به آن اضافه کند. اما سعی می کنم نقشم را در چارچوب فیلمنامه انجام دهم، چون جنس طنز و بازی ای که برق نورد انتخاب کرده با من خیلی فرق می کند. خیلی پیش آمده با برق نورد راجع به جزئیاتی که می خواهد اضافه یا کم کند، حرف می زنیم و با هم تصمیم به انجام آن می گیریم. در دزد و پلیس، بار داستانی کار به عهده من است. به همین دلیل سعی می کنم از نقش فراتر نروم تا با همکاری برق نورد بتوانیم داستانی جذاب و دیدنی را به تصویر بکشیم و مکمل هم باشیم.

من با این حرف شما مخالفم. به نظر من بار اصلی طنز بر دوش هر دوی شماست. شاید حتی برخی مواقع شما بیشتر این وظیفه را دارید. مثلا در برخی مواقع بیننده از صدای تودماغی برق نورد خسته یا گاهی شخصیت و شوخی هایش برای او تکراری می شود…

هومن از همان ابتدا نیز قرار بود شخصیت کاریکاتوری داشته باشد. همان طور که دهقان در ساختمان پزشکان این شخصیت را داشت. به نظر من این نقش کاریکاتوری باعث جذابیت کار شده و اصلا تکراری نیست.

اما فانتزی بودن خانم شیرزاد با داوود قابل مقایسه نیست…

شاید هم تعامل میان من و برق نورد است که باعث به وجود آمدن موقعیت های خنده می شود. به عنوان مثال من اگر واکنشی در قبال برق نورد داشته باشم حتی اگر این واکنش یک نگاه ساده باشد، شاید موقعیت خنده آوری را به وجود بیاورد. اما مسلما داوود باعث به وجود آمدن این موقعیت شده است. می خواهم بگویم ما کنار هم بیننده را می خندانیم و اگر یکی از ما نباشیم کار بشدت می لنگد. همان طور که در قسمت های آخر سریال که ما زیاد کنار هم نیستیم و هر کدام در فضای دیگری بازی می کنیم آنقدر موقعیت خنده به وجود نمی آید. هر کدام از ما شاید کارمان را خیلی هم درست انجام دهیم، اما چون مقابل هم نیستیم موقعیت کمدی شکل نمی گیرد. شاید شما باورتان نشود، ولی من به عنوان یک بازیگر در این سریال گاهی آنقدر از دست برق نورد (داوود) می خندیدم که گاهی تصویربرداری از یک سکانس به ۱۴ برداشت می رسید.

با این توضیحات می توان گفت شما، هومن برق نورد و شقایق دهقان به یک گروه طناز تبدیل شده اید. آیا بیننده از این به بعد هم شما سه نفر را در دیگر آثار نمایشی و کمدی کنار هم خواهد دید؟

به نظرم این سوال را باید از برادران قاسمخانی بپرسید. ما در دزد و پلیس و ساختمان پزشکان تعامل خیلی خوبی با هم داشتیم و بازی هایمان با هم هماهنگ بود. بازی های همدیگر را می شناسیم و اندازه بازی هم را می دانیم و تمام تلاش مان را هم کردیم که در این دو سریال متفاوت بازی کنیم و فکر می کنم در دزد و پلیس حتی برای یک لحظه هم جنس بازی ها، ساختمان پزشکان را در ذهن بیننده تداعی نمی کند. مثلا برق نورد در نگاه اول شبیه ناصر ساختمان پزشکان بود اما هومن آنقدر رندانه و هوشمندانه شخصیت داوود را بسط و گسترش داد که شخصیت خود در سریال ساختمان پزشکان را از ذهن مخاطبان پاک کرد.

من فکر می کنم اگر تا چند سال قبل بازیگرانی مانند جواد رضویان، رضا عطاران و … بار اصلی طنز تلویزیون را به دوش می کشیدند امروز این طنازی به عهده شما افتاده است و با توالی این دو سریال متوجه شدیم شما سه نفر تکراری نشده اید.

بله، شاید همین طور باشد.

البته من نقد هایی هم به دزد و پلیس دارم…

خوشحال می شوم بشنوم.

مثلا در مورد نقش شما می توان گفت بعد از مدتی جدیت نقش بیرون زده است؛ یعنی مخاطب از ناصر انتظار دارد اینقدر عصا قورت داده نباشد و تا حدی خودش را در نقش رها کند…

من نقد شما را تا حدی قبول میکنم. اما برایش پاسخ دارم. من وقتی بخشی از فیلمنامه را خواندم متوجه شدم این آدم در انتها یک پلیس از کار درمی آید. تعادل برقرار کردن بین این موضوع و خلافکار بودن او مقداری برای بازیگر سخت است. بازی باید به سمت و سویی می رفت که هم بُعد خنده و کمدی بودن موقعیت را تقویت می کرد و هم به سمت خنده و شوخی و کمدی زیاد میل پیدا نمی کرد. تا اینجای کار البته من نقد شما را قبول دارم که می شد توازن بهتری بین این دو حالت برقرار کرد و بیشتر به آن پرداخت. مثلا می شد نقش در عین جدی بودن، شیرین تر باشد، اما من کمربند را خیلی سفت بسته بودم. باید مقداری آن را شل تر می کردم، اما نه این که به آن اجازه دهم به سمت بازی برق نورد پیش برود، بلکه امکان داشت در همان جنس خود و قالب خودش کمی آزادتر باشد. اما مشاور انتظامی ما هم به این خاطر که ناصر یک سروان پلیس است کمی بیشتر مراقب رفتارهای من بود.

خب چه اشکال دارد یک سروان کمی شوخی کند و طناز باشد؟

شما کی سروانی را در تلویزیون دیده اید که شوخ طبع باشد و موقعیت کمدی ایجاد کند؟

خب این موضوع دلیل نمی شود حکم صادر کنیم که همه سروان ها جدی و عبوس هستند.

اما ما در بازنمایی تصویر پلیس در تلویزیون محدودیت داریم. ما در سکانس هایی که می گرفتیم مثلا در صحنه های اکشن یا هر چیزی که به نوعی اقتدار یک سروان را نشان می داد بشدت مورد تشویق مشاور انتظامی قرار می گرفتیم، اما وقتی مقداری موقعیت طنز از حد خودش فراتر می رفت با عکس العمل های جالبی مواجه نمی شدیم. این موضوع حتی دست نویسنده را هم بسته بود.

اما به نظر من این موضوع نباید منجر به قلب واقعیت باشد. در واقعیت همه نوع پلیس با اخلاق های متفاوت داریم که اتفاقا در این بین افرادی هستند که خیلی هم بشاش هستند و خیلی هم پولدار. مثلا در سریال «دیوار» آتیلا پسیانی در نقش یک سردار خوش اخلاق پولدار و موفق ظاهر شد. این موضوع باعث می شود بیننده احساس راحتی کند و به سریال اعتماد کند.

بله، دقیقا. چرا ما فکر می کنیم پلیس ها همه پایین شهر زندگی می کنند و هیچ کدام وضع مالی خوبی ندارند؟ بیننده نمی داند فلان نویسنده یا فلان بازیگر ما به خاطر رعایت برخی مسائل، نقشی را خشک بازی می کند و همه تقصیر متوجه بازیگر می شود. به نظر من نیروهای خدوم انتظامی هم از بدنه جامعه هستند و مثل بقیه آدم ها زندگی می کنند. تنها فرقشان این است که شغلشان نظم دهی است. یکبار یکی از دوستانم می پرسید چرا لباس نیروی انتظامی را مقدس می دانیم. لباس نیروی انتظامی محترم است چون نظم دهنده است و خیلی زحمت می کشد پس باید به آن احترام گذاشت.

شما در سریال «ساخت ایران» نیز نقش آدمی را بازی کردید که فراموشی گرفته بود. فکر نمی کردید بازی در دزد و پلیس باعث تکرار نقشتان شود؟

این فراموشی کجا و آن کجا؟ البته من راجع به ساخت ایران هیچ حرفی نمی زنم.

چرا؟

من یکبار درباره این سریال اظهار نظری کردم و عوامل با من برخورد کردند که شما هیچ حرفی نزنید! و من از آن به بعد دیگر نظری راجع به این سریال نمی دهم.

تجربه بازی در تله فیلم «تاکسی پلیس» به چه صورت بود؟

تاکسی پلیس، کار خیلی خوبی نشد و کمی ضعیف بود. همه گروه از ابتدا با این تصور که قرار است در یک تله فیلم بازی کنند وارد کار شدند. اما بعدها در کمال تعجب این فیلم به یک مینی سریال تبدیل شد.

نگاهی به دو سریال تلویزیونی که شما در آنها بازی کردید، نشان می دهد برای متن و کارگردان یک کار ارزش زیادی قائلید و با حساسیت و وسواس آن را می پذیرید. چه شد بازی در این تله فیلم را پذیرفتید؟

همان طور که گفتم تاکسی پلیس قرار بود یک تله فیلم باشد، نه سریال و این دو با هم خیلی فرق می کند. تله فیلم ۹۰ دقیقه است. تمام می شود و خیلی ها ممکن است آن را ببینند و خیلی ها نبینند. من اگر می دانستم این کار قرار است سریال شود مسلما جور دیگری آن را بازی می کردم.

یعنی نفس بازیگری برای شما مهم نیست و تنها دیده شدن برایتان اهمیت دارد؟

مسلما دیده شدن برای یک بازیگر بسیار مهم است. خوب دیده شدن البته مهم تر است. من می گویم اگر می دانستم این تله قرار است سریال شود، یا آن نقش را قبول نمی کردم یا جور دیگری آن را بازی می کردم.

اما شما به گفته خودتان ۱۵ سال در تئاتر بازی کردید و دیده نشدید، اما خیلی خوب در این عرصه ظاهر شدید.

اندازه بازی من برای یک تله فیلم با اندازه بازی برای یک سریال فرق دارد. باید برای بازی در یک سریال انرژی بیشتری بگذارم. من انرژی تله فیلم را روی تاکسی پلیس گذاشتم. وقتی به عنوان یک بازیگر به شما می گویند قرار است در یک تله بازی کنید نقش متفاوتی در ذهن شما تصویر می شود. می خواهم بگویم من در تاکسی پلیس تکلیف خودم را ندانستم. وقتی تله فیلم را مثل کش می کشند همه چیز کش می آید و از قیافه می افتد، حتی بازی ها.

اما یک بازیگر مثل نویسنده چیزی را خلق می کند. نویسنده هیچ وقت هنگام نوشتن یک داستان کوتاه انرژی کمتری از نوشتن رمان نمی گذارد و لزوما رمان هایش از داستان کوتاه ها قوی تر نوشته نمی شود.

مثال شما کاملا با این موضوع متفاوت است. بحث اصلی من بر سر تله فیلم شدن و تغییر سیاست ها و شکل کلی یک اثر است که معادلات بازیگر را به هم می زند.

آیا نقش ناصر از ابتدا برای شما نوشته شده بود؟

بله. وقتی خلاصه اولیه فیلمنامه را خواندم بعضی مواقع مقابل دیالوگ شخصیت من نوشته بود بهنام و این نشان می دهد خود مهراب هم زمان نوشتن فیلمنامه به من فکر کرده است.

تجربه کار با آقاخانی چگونه بود؟

آقاخانی کارگردان خوشفکری است. از آن کارگردانان طنازی است که بسیار هوشمند است.

از چه لحاظ هوشمند است؟

آقاخانی نکات ظریفی را حین کار به من تذکر می داد که رفتارم شأن پلیس را پایین نیاورد. او با بازیگرانش دوست می شود و نمی گذارد آب توی دلشان تکان بخورد. کارش را هم خوب بلد است. گاهی بعد از ۱۸ ساعت کار که همه عوامل به خانه می رفتند او تازه به لوکیشن روز بعد سر می زد تا زمان را از دست ندهد. معلوم است در کار طنز استخوان ترکانده است.

البته این کار آقاخانی نسبت به سریال های قبلی او خیلی پیشرفت کرده است…

شاید به خاطر متن یا بازیگران متفاوت است. البته به این معنا نیست که متن یا بازیگران قبلی او ضعیف بودند. همین تغییر فضا و موقعیت است که نشان می دهد او هوشمند است. البته آقاخانی روی متن هم خیلی سختگیری می کرد و این تعامل بین نویسنده و کارگردان باعث شد خروجی کار خوب شود.

یعنی می خواهید بگویید آقاخانی خود واقعی اش را در این سریال پیدا کرد؟

خود واقعی اش را که نه. او همیشه خودش است.

اما این سریال بیشتر از سایر سریال هایش به دل نشست…

شاید این گونه نتیجه بگیریم که آقاخانی این هوشمندی را دارد که کار خوب بسازد، چرا که سواد طنز و تصویر را خوب می شناسد.

تفاوت کارگردانی آقاخانی با صحت چیست؟

اعتماد دوطرفه مهم ترین چیزی بود که میان من و هر دوی این کارگردانان شکل گرفت. ما با هم رفیق هستیم و این موضوع در کار خودش را نشان می دهد. با خیال راحت با آنها کار می کنم. اما به نظر من صحت در ساختمان پزشکان کار آپارتمانی خیلی خوبی ارائه داد و آقاخانی در ساخت سریال اکشن و پر لوکیشن خیلی خوب بود.

شما صدای خوبی هم دارید. آیا از صدایتان استفاده جدی می کنید؟

راوی دو کار مستند راجع به پیدایش خورشید در شبکه مستند بودم. در شبکه نمایش رادیو هم شنبه شبها برنامه زنده ای راجع به تئاتر اجرا می کنم. به دوبله هم علاقه زیادی دارم، اما تا امروز وقتش را نداشته ام که در این زمینه فعالیت کنم.

با این که ظاهری جدی دارید، اما به نظر من صدای شما بیشتر نمایشی است تا مستند یعنی فکر می کنم در روایت یک رمان یا نمایش بیشتر موفق خواهید بود.

اگر فرصت آن پیش بیاید و بدانم در آن موفق می شوم، دوست دارم این کار را ادامه دهم و به صورت حرفه ای کار کنم.

در سینما نیز حضور جدی داشته اید؟

بله، در چند فیلم سینمایی از جمله «بچگی را فراموش نکن» در کنار اکبر عبدی افتخار بازی داشتم. نقش کوچکی هم در فیلم «استرداد» داشتم و یک فیلم دیگر که ترجیح می دهم از آن نامی نبرم.

چرا؟ در مورد این فیلم هم گفته اند حرفی نزنید یا جنس کار را دوست نداشتید؟

نه، اتفاقا کار و کارگردان را خیلی دوست داشتم، اما از عوامل تولید و تهیه کننده آن دل خوشی ندارم.

یعنی به لحاظ مالی با هم کنار نیامدید؟

خیر، من در این فیلم دچار سانحه دیسک کمر شدم و تا آخر عمر باید این درد را تحمل کنم. من به این علت حتی نتوانستم زمان به دنیا آمدن بچه ام او را بغل کنم. در طول بازی از اسب به زمین افتادم و چند بار اسب روی من افتاد. عوامل تولید هم به جای این که مرا به بیمارستان منتقل کنند تا زودتر مورد مداوا قرار بگیرم، داخل آمبولانس گذاشتند و به هتل فرستاند و من ده روز این درد را تحمل کردم و به بازی ام ادامه دادم و اینها همه به این دلیل بود که تهیه کننده فکر می کرد من آسیب جدی ندیده ام و تظاهر به درد شدید می کنم. من بعد از آن اتفاق از تهیه کننده خواهش کردم اسم من را در تیتراژ نگذارد. اما بشدت به آقای درویش، کارگردان خوب این فیلم احترام می گذارم.

بی کلک

اتلیه بازیگر معروف سینما کمند امیر سلیمانی در دبی

«کمند امیرسلیمانی» یا «زری» عروس سرسخت و لجباز سریال «پدر سالار» را قطعا به یاد دارید؛ او این روزها علاوه بر فعالیت و مشغله بازیگری‌اش

بیشتر توان و وقتش را صرف آتلیه عکاسی که در آن از خانم‌ها عکاسی می‌کند

بقیه گزارش در ادامه مطلب

می‌گذراند. البته بازیگر پرانرژی در وهله اول وظیفه مادر بودن را به دوش دارد و برنامه‌ریزی زندگی‌اش به قدری دقیق است که در کنار حرفه بازیگری‌اش می‌تواند آتلیه عکاسی‌اش در دبی را هم بچرخاند و… اما از این که بگذریم، امیرسلیمانی در سریال «شاید برای شما اتفاق بیفتد» به کارگردانی «احمد موذنی» بدون خواندن فیلمنامه ایفای نقش کرده که علت این کار را اعتماد به گروه بیان می‌کند.

این بازیگر معروف تلویزیون برای اولین بار در نقش مادری که پسر ۲۰ساله‌ای دارد ایفای نقش می‌کند. این سریال قرار است ماه مبارک رمضان از شبکه تهران پخش شود. در خلاصه داستان مجموعه آمده: دنیا‌ دار مکافات است و این بار عروس لجباز «پدر سالار» درگیر لجبازی‌ها و تضاد اعتقادی با پسر ۲۰ ساله‌اش در فیلم است! «کمند امیرسلیمانی» تحصیلات آکادمی‌اش را در رشته بازیگری گذرانده و حرفه عکاسی‌اش را به‌صورت تجربی در کنار همسرش ورقا عامری آموخت و به‌علت علاقه‌ای که به این حرفه دارد عکاسی را شغل خود می‌داند. او از این تجربه کاری راضی است و می‌گوید: «هیچ‌وقت در حرفه بازیگری‌ام متوجه نشدم احساس خوبی که بین من و مردم هست به‌دلیل خودم و شخصیت روحی‌ام پیش آمده یا به دلیل حرفه بازیگری! اما این احساس رضایت و تعامل روحی که بین مشتریان خانم دارم به دلیل نوع کار و موقعیت عکاس بودنم است نه بازیگری! قرار است در سری جدید «هوش سیاه‌۲» بازی کنم اما هنوز کار فیلمبرداری قسمت‌هایی که در آن ایفای نقش می‌کنم شروع نشده است.»

تک ترین سایت ایرانی |دانلود اهنگ | دانلود فیلم | اخبار ایران و جهان | خبر ورزشی | عکس بازیگران | عکس فوتبالیست ها | اپدیت نود۳۲ |فال حافظ |استخاره | قیمت روز خودرو ها

عکس های جدید از بازیگر محبوب بهنوش طباطبایی

عکس های جدید بهنوش طباطبایی بازیگر محبوب سینما

بقیه در ادامه مطلب

تک ترین سایت ایرانی |دانلود اهنگ | دانلود فیلم | اخبار ایران و جهان | خبر ورزشی | عکس بازیگران | عکس فوتبالیست ها | اپدیت نود۳۲ |فال حافظ |استخاره |

عکس های جدید از بازیگر محبوب سینما مهناز افشار

عکس های جدید از مهناز افشار

بفیه در ادامه مطلب

عکس های مهناز افشار

تک ترین سایت ایرانی |دانلود اهنگ | دانلود فیلم | اخبار ایران و جهان | خبر ورزشی | عکس بازیگران | عکس فوتبالیست ها | اپدیت نود۳۲ |فال حافظ |استخاره |

منتظر یک پدیده در مستند دفاع‌مقدس باشید/ تعجب محسن رضایی از تشابه بازیگر شهید باقری

خبرگزاری فارس: مدیر گروه حماسه و دفاع شبکه اول گفت:ما در این مستند براساس صداهای جنگ صحنه‌های جنگ را بازسازی کردیم. چهره‌ها بازسازی و صداها، واقعی‌ هستند. وقتی آقای محسن رضایی آمدند و بازیگر نقش خودش و شهید باقری را دید تعجب کرد.
Fars News Agency

دستگیری بازیگر معروف صدا و سیما به دلیل بدحجابی

یک مقام آگاه با اشاره به برگزاری کنسرتی در برج میلاد گفت: یکی از بازیگران زن مشهور صداوسیما با نام «ل – الف» به دلیل بدحجابی دستگیر شد.

بقیه در ادامه مطلب

به گزارش  فارس این مقام مسئول در معاونت اجتماعی پلیس فاتب اظهار داشت:‌ کنسرتی در برج میلاد در حال برگزاری است که پلیس امنیت اخلاقی مأموریت برخورد با بدپوشان این کنسرت را برعهده دارد.

 

وی اذعان داشت: یکی از افراد دستگیر شده «ل – الف» یکی از مشهورترین بازیگران زن صداوسیما است که هم‌اکنون به مقر پلیس انتقال داده شده است.

تک ترین سایت ایرانی

بیوگرافی نرگس فخری زیباترین مدل امریکایی و بازیگر با لیوود + تصاویر

نرگس فخری “یکی  از زیباترین مدلهای  آمریکا  ” و همچنین یک بازیگر زن بالیوود است. “نرگس فخری” در کویینز، نیویورک، ایالات متحده آمریکا در تاریخ ۲۰ اکتبر سال ۱۹۷۹ به دنیا آمد، او کمی چکی و کمی پاکستانی است زیرا مادرش به نام “ماری فخری”   اهل چکوسلواکی و پدرش به نام“محمد احمد فخری” پاکستان است.

  در سن شش سالگی والدین نرگس از هم طلاق گرفتند و هر یک از پدر و مادر او جدا از هم زندگی میکردند موقعی که او تقریبا شش یا هفت ساله بود.

نام

نرگس فخری

پدر

محمد A. فخری به (پاکستان)

مادر

ماری فخری (چکها)

جنس

زن

تاریخ تولد

۲۰-اکتبر-۷۹

محل تولد

نیویورک

رنگ مو

قهوهای

رنگ چشم

قهوهای

ارتفاع

۵ فوت و ۹ اینچ (۱٫۷۵ متر)

ملیت

امریکایی

اشغال

مدل و بازیگر

زیباترین خاطره بیاد ماندنی برای او

“زیباترین مدل آمریکایی سال ۲۰۰۴″، 

        “راک استار بشم”

“نرگس فخری” برای  اولین بار بعنوان یک  دختر زیبا ی چشم قهوه ای بر روی صفحه نمایش “زیباترین مدل امریکایی فصل ۲ و ۳ در سال ۲۰۰۴″ ظاهر شد و در این نماش او برنده دور سوم مسابقه شد. در سال ۲۰۱۱ او برای اولین بار با رانبیر کاپور در پرفروش ترین و تکان دهنده ترین فیلم بالیوود ، فیلم « راک استار» که در تاریخ ۱۱ نوامبر ۲۰۱۱ به کارگردانی امتیاز علی منتشر شد، ظاهر شد. در سال ۲۰۰۹ نرگس در شو جهانی بیز در هندوستان شرکت کرد و طولی نگذشت که تصویر او بر روی تقویم ها،مایوی  شنا و خوراک ماهیها برجسته شد.

مدل سازی زندگی نرگس فخری

مدل های فورد – نسخه قابل چاپ، نیویورک، ایالات متحده

مدل های ستاره بخت، بمبئی، هند

مدل های رقیق، لندن، انگلستان

CESD – تلویزیون، نیویورک، ایالات متحده

مجله خبری

مریل استریپ، یک بازیگر متفاوت با زیبایی مهیب درون

برنده شده جایزه اسکار بهترین هنرمند زن برای سومین بار در طول فعالیت حرفه ای، به غیر از او تنها هنرمند زن دیگری که این افتخار سه بار نصیبش شده است اینگرید برگمن است، مریل استریپ با ۱۷ بار نامزدی رکورد بیشترین نامزدی برای جایزه اسکار را هم در اختیار دارد. بازی های فوق العاده و تیپ سازی ای که او برای اجرای هر نقشی که انجام می دهد، باعث شده تا بینندگان فیلم هایش هر بار با مریل استریپ متفاوتی روبرو شوند و کاملاً بازی های قدرت مند او را در نقش های دیگر فراموش کنند.

توانایی ویژه او در صدا سازی و اجرای لهجه های مختلف

مریل استریپ به قدرت و توانایی در صدا سازی و اجرای لهجه های مختلف مشهور است؛ لهجه دانمارکی در فیلم «خارج از آفریقا» ، ته لهجه ایتالیایی در فیلم «پل های مدیسون کانتی» و لهجه استرالیایی در فیلم «گریه در تاریکی» فقط بعضی از انواع لهجه هایی است که او برای نقش هایش که بازی می کند به کار برده است.

مریل استریپ سخنگو و سفیر افتخاری موزه ی ملی تاریخ زنان است. او تا کنون مبالغ بسیار زیادی به این موزه هدیه داده است از جمله تمام دستمزدی که برای فیلم «بانوی آهنین» دریافت کرد. وی همچنین به یک بنیاد خیریه که به زنان جنگ زده در سومالی و سودان کمک می کند مبلغ فراوانی اهدا کرده است. مریل استریپ همچنین یکی از اعضای افتخاری هیئت مدیره دانشگاه سینمایی میشیگان است که به این دانشگاه هم کمک های مالی می کند.

ساده، راحت و بی تکلف

در تمام دوران بازیگری اش، مریل استریپ هیچ گاه هنرمند زیبایی محسوب نمی شد، در تمام مراسم سینمایی که شرکت کرده است همیشه لباسی را انتخاب کرده که به گفته ی طراحان مد، لباسی سنگین و مناسبی محسوب می شده است. زیبایی مریل استریپ، به دلیل چشم های خندان و شوخش و راحتی ای بوده که جلوی دوربین های عکاسان داشته.

زندگی خانوادگی بی نقص

رابطه مریل استریپ و همسرش را می توان از حرف هایش هنگام دریافت اسکار متوجه شد؛ معمولاً برندگان جایزه آخر از همه از همسرشان تشکر می کنند اما استریپ این کار را زودتر انجام داد. مریل استریپ در مورد خانواده اش می گوید: «ما خیلی خوش شانسیم که یکدیگر را داریم، خودمان هم این را می دانیم، زندگی زناشویی ما و زندگی چهار فرزندمان، همه آن چیزی است که به تصمیماتمان جهت می دهد.

منبع : نشریه تپش

مجله خبری