بایگانی ماهیانه: فوریه 2013

۱۰ ترفند برای افزایش امنیت سیستم عامل لینوکس

 بدون شک یک کامپیوتر رومیزی با لینوکس بسیار امن‌تر از همان کامپیوتر با
سایر سیستم‌عامل ها خواهد بود. نکته مهم این است که همیشه برای رسیدن به یک سطح خوب
امنیتی حتما لازم نیست از نرم‌افزارهای امنیتی و تکنیک‌های خاص استفاده کنید. گاهی
اوقات آسان‌‌ترین را‌ه‌ها برای کسب امنیت، آنهایی هستند که به آسانی فراموش
می‌شوند. ممکن است احساس کنید این موارد بسیار عادی هستند اما شاید در همین نکات
عادی راه‌کارهای امنیتی‌ای بیابید که تاکنون نمی‌دانستید. اگر یک کاربر تازه‌کار
لینوکس هستید، ۱۰ ترفندی که در ادامه معرفی خواهیم کرد محل خوبی برای شروع است. در
نتیجه مطمئن باشید تجربه‌ خوبی از لینوکس خواهید داشت.

۱- قفل کردن صفحه‌ نمایش (Screen Lock) و خروج از سیستم (Log Out) مهم هستند. بیشتر
کاربران فراموش می‌کنند که لینوکس محیطی چندکاربره دارد. به همین خاطر، شما
می‌توانید از سیستم خارج شوید و سایرین وارد سیستم شوند (Log In). این هم بدین معنی
است که دیگران هم می‌توانند به سیستم شما دسترسی داشته باشند، و هم بدین معنی که
شما نیز می‌توانید و باید هنگامی که کارتان تمام می‌شود از سیستم خارج شوید. البته
خروج از سیستم تنها گزینه‌ مقابل روی شما نیست.
اگر تنها کاربر سیستمتان هستید، می‌توانید به جای خروج، صفحه را قفل کنید. قفل کردن
صفحه به سادگی صورت می‌گیرد و به این معنی است که هنگام بازگشت به سیستم یک پسورد
از شما خواسته می‌شود. فرقی که قفل کردن با خروج از سیستم دارد اینست که می‌توانید
برنامه‌ها را در حال اجرا رها کنید و صفحه را قفل نمایید. وقتی که با وارد کردن
پسورد سیستم را باز می‌کنید همان برنامه‌ها کماکان در حال اجرا هستند.

۲- پنهان کردن فایل‌ها و پوشه‌ها یک محکم کاری سریع است. در لینوکس فایل‌ها و
پوشه‌ها با اضافه کردن یک نقطه “.” به ابتدای اسمشان پنهان (Hidden) می‌شوند.
بنابراین برای مثال فایل “Test” در یک مرورگر فایل نمایش داده می‌شود اما “Test.”
نه. اکثر کاربران نمی‌دانند که اجرای دستور “ls – a” فایل‌ها و پوشه‌های پنهان را
نمایش خواهد داد. در حالت گرافیکی هم با زدن همزمان دکمه‌های “Ctrl H” می‌توانید
فایل‌ها و پوشه‌های پنهان را ببینید. بنابراین اگر فایل و پوشه‌هایی دارید که
نمی‌خواهید همکارانتان آنها را ببینند، به راحتی می‌توانید یک نقطه به ابتدای نام
آنها بیافزایید. از خط فرمان هم می‌توانید با اجرای این دستور این کار یعنی mv test
.test از آن استفاده کنید.

۳- فراموش نکنید همواره یک پسورد خوب ضروری است. کلید طلایی شما برای امنیت در یک
کامپیوتر لینوکس، پسوردتان است. اگر پسوردتان را به دیگران بگویید یا یک پسورد ضعیف
و قابل حدس زدن داشته باشید گویی که کلید طلایی‌یتان را به دیگران داده‌اید. اگر
برای مثال از توزیعی مانند اوبونتو استفاده می‌کنید، یک پسورد نسبت به فدورا به
کاربران اختیارات بیشتری می‌دهد. پس باید مطمئن باشید که یک پسورد قوی انتخاب
کرده‌اید. برنامه‌های تولیدکننده‌ پسورد نیز وجود دارند که می‌توانند کمکتان کنند.
برای مثال Automated Password Generator گزینه خوبی است.

۴- نصب کردن نرم‌افزارهای اشتراک فایل یک سرازیری لغزنده است. بسیاری از کاربران
لینوکس تمایل زیادی به اشتراک فایل دارند. اگر می‌خواهید این ریسک را در خانه انجام
دهید، اشکالی ندارد. اما وقتی سر کار هستید، نه تنها راه را برای یک دعوا و مرافعه
توسط شرکت با خودتان باز کرده‌اید، بلکه راه را برای کاربران دیگر نیز باز
می‌گذارید که ممکن است به اطلاعات حساسی روی کامپیوترتان دسترسی داشته باشند. پس،
به عنوان یک قانون، نرم‌افزارهای اشتراک فایل را نصب نکنید.

۵- به روز رسانی سیستم به طور مرتب، یک کار عاقلانه است. لینوکس ویندوز نیست. در
ویندوز شما به روز رسانی‌های امنیتی را هنگامی دریافت می‌کنید که مایکروسافت آنها
را منتشر کند؛ که می‌تواند چندین ماه بعد باشد. در لینوکس یک به روز رسانی امنیتی
ممکن است چند دقیقه یا چند ساعت بعد از شناسایی یک حفره‌ امنیتی منتشر شود. هم در
KDE و هم در Gnome نرم‌افزارهای به روز رسانی از اینترنت وجود دارند. اگر همیشه
آنها را در حال اجرا داشته باشید می‌توانید از انتشار موقع یک به روز رسانی مطلع
شوید. بی‌خیال به روز رسانی‌ها نشوید! حتما دلیلی وجود دارد که آنها منتشر می‌شوند.

۶- نصب یک ویروس‌یاب واقعا در لینوکس مفید است. نمی‌دانم باور می‌کنید یا نه. ضد
ویروس‌ها در لینوکس هم جای خودشان را دارند. درست است که امکان ایجاد یک مشکل در
لینوکس که دلیلش یک ویروس باشد بسیار کم و در حد صفر است؛ اما آن ایمیل‌هایی که
برایتان می‌آید و شما به دوستان ویندوزی‌یتان فوروارد می‌کنید می‌تواند مشکل‌ساز
باشد. با یک ضدویروس خوب، مثل ClamAV می‌توانید مطمئن شوید ایمیل‌هایی که از
کامپیوتر شما ارسال می‌شود هیچ چیز مخربی همراه ندارند که بتواند برای شما یا
شرکت‌تان مشکل ایجاد کند.

۷- وجود SELinux کاربردهایی دارد. SELinux یا (Security-Enhanced Linux) به وسیله‌
موسسه‌ ملی امنیت آمریکا ایجاد شده‌است و به قفل کردن دسترسی به کنترل نرم‌افزارها
کمک می‌کند. و این کار را بسیار خوب انجام می‌دهد. مطمئنا SELinux گاهی اوقات
می‌تواند یک مزاحم باشد. در بعضی موارد ممکن است مقدار کمی کارآیی سیستم را کاهش
دهد. یا اینکه ممکن است برخی نرم‌افزارها با وجود SELinux برای نصب دچار مشکل
بشوند. به هر حال امنیتی که با نصب SELinux یا AppArmor شرکت Novell به دست
می‌آورید به نکات منفی‌اش می‌ارزد. در هنگام نصب فدورا امکان فعال کردن SELinux را
دارید.

۸- ایجاد پوشه‌ home در یک پارتیشن جداگانه امن‌تر است. نصب پیش‌فرض لینوکس پوشه‌
home را که حاوی اطلاعات شخصی کاربران است درست در root سیستم قرار می‌دهد. این خوب
است اما اولا حالت استاندارد است و هر کسی به کامپیوتر شما دسترسی داشته باشد دقیقا
می‌داند که اطلاعات‌تان در کجا قرار دارد. ثانیا اگر سیستمتان به دلیلی دچار مشکل
شود و سیستم‌عامل قابل دسترسی نباشد ممکن است اطلاعاتتان از بین برود. برای حل این
مشکل می‌توانید home را در یک پارتیشن جداگانه قرار دهید. اگر از دست‌ دادن
اطلاعاتتان بسیار نگرانتان می‌کند می‌توانید این کار با ارزش را انجام دهید.

۹- استفاده از یک محیط کاربری غیر متعارف به همان اندازه طلا می‌ارزد! محیط‌های
کاربری جایگزین برای KDE و Gnome شامل Enlightenment, Blackbox, Fluxbox و غیره به
کامپیوترتان یک احساس و جلوه‌ جدید می‌بخشد و یک راه ساده جلوی پایتان می‌گذارد که
جلوی چشم‌های فضول را بگیرید! من از Fluxbox بر روی کامپیوتری استفاده کردم؛ وقتی
می‌خواستم فقط یک کار انجام دهد: مرور در شبکه. این به راحتی قابل دستیابی است. یک
منو برای موس برای نرم‌افزاری که می‌خواهید استفاده کنید ایجاد کنید. دیگران قادر
به اجرای هیچ نرم‌افزاری نیستند به جز آن چیزی که توسط شما ارائه شده است. به هر
حال اکثر کاربران هیچ ایده‌ای برای گشت‌وگذار در این محیط‌ها ندارند.

۱۰- متوقف کردن سرویس‌ها بهترین کار است. این یک کامپیوتر میزکار است. یک سرور
نیست. پس چرا سرویس‌هایی مانند httpd, ftpd و sshd را اجرا می‌کنید؟ شما نباید به
آنها نیاز داشته باشید و آنها فقط یک گاف برای امنیت کامپیوترتان هستند. اگر
نمی‌دانید چگونه آنها را متوقف کنید، اجرایشان نکنید. فایل /etc/inetd.conf را چک
کنید و مطمئن شوید که تمام سرویس‌های غیر لازم کامنت شده‌اند (اگر اول یک خط # قرار
بگیرد آن خط یک کامنت یا توضیح به حساب می‌آید و اجرا نمی‌شود) ؛ این کار ساده ولی
مؤثر است.
 

یاقوت

چرا برخی متأهل ها به همسر خود خیانت می کنند؟!

                     

در اکثر پرونده‌های بزهکاری و جنایی و حتی
جرایم یقه‌سفیدها مشاهده می‌شود که مجرمین روابط جنسی بی‌قاعده را تجربه می‌کرده‌اند
و در صورت تأهل روابط عاطفی مستحکمی بین زن و شوهر حاکم نبوده است.

تنها علل همزیستی احتمالی هم “نیاز مالی به هم” و” نداشتن سرپناه مستقل” و یا “بی‌سرپرست
شدن فرزندان” و “فرار از حرف مردم” بوده است.

زندگی بدین شکل انسان را در یک سه راهی قرار می‌دهد که یا باید” بسوزد و بسازد”
و یا “طلاق و رهایی” را با تمام هزینه هایش برگزیند و یا خدای ناکرده در ظاهر
نمایش ساختن بدهد و در باطن “خیانت” پیشه کند.

بحث امروز ما آسیب شناسی طلاق یا سوختن و ساختن نیست بلکه می‌خواهیم به‌صورت
گذرا به مقوله “خیانت” از باب خاستگاه آن بپردازیم.

 

 


برای این منظور باید ازدواج سالم را به دو برهه زمانی تقسیم کرد. مرحله اول در
انتخاب همسر است که بسیار گفته شده و شنیده‌ام و احادیث و روایات زنان جلوه‌گر
آلوده را به “گلی در میان گنداب “تشبیه کرده‌اند که طالب چیدن آن در کثافات غرق
خواهد شد.

قرآن کریم نیز به صراحت مؤمنان را از ازدواج با زنان مشرک زناکار بعد از فتح
مکه منع کرد (مگر آن‌که توبه واقعی آنان پذیرفته شود.) البته انتخاب همسر مناسب،
خود یک باب مفصل است که مورد نظر این یادداشت نمی‌باشد.

اما سؤال اصلی این است که روابط زناشویی بعد از تشکیل خانواده چرا به سمت فساد
میل می‌کند؟

این سؤال را باید از دو منظر متفاوت پاسخ داد. جمع بندی پاسخ این سؤال‌ها از یک
خانم، برابر سوابق و تجربیات به احتمال قوی این‌گونه خواهد بود:
«همسرم به
احساسات من توجه نداشت. او به بهانه مشکلات اقتصادی همواره سه کلمه را تکرار می‌کرد
خسته ام، حوصله ندارم و اعصابم خرد است و من مجبور شدم به منظور خروج از تنهایی
به دوستانی که شرایط بدتری از من را تجربه کرده بودند پناه ببرم.
بی‌تفاوتی شوهر و اتلاف وقت من در خانه دوستان، آرایشگاه‌ها و پای برنامه‌های
ماهواره‌ای به تدریج قبح بسیاری از مسائل را برایم ریخت تا بالاخره جوانی که به‌واسطه
یکی از دوستانم با من آشنا شده بود و خود را بر خلاف شوهرم ستایشگر و فدایی من
نشان می‌داد در شرایط غیرعادی مرا تسلیم امیال خود کرد و بعد هم زیر تمام قول
هایش زد.
ابتدا افسرده شده بودم ولی حالا قربانی دیروز، خود تبدیل به شکارچی دیگران شده
است.»

البته می‌توان این داستان را بسته به موقعیت‌های مختلف مقداری هم تغییر داد.
حال اگر این سؤال را از یک مرد متأهل که مرتکب خیانت به همسرش می‌شود بپرسید
احتمالاً چنین پاسخی را خواهید شنید:
«همسرم به هیچ عنوان شرایط مرا درک نمی‌کرد. هرگاه بر اساس نیازهای جنسی سعی می‌کردم
به او نزدیک شوم تازه عقده‌های او فوران می‌کرد و غر زدن و تحقیر و لجاجت‌ها
شروع می‌شد و من که به اندازه کافی مشکلات بیرون را تحمل کرده بودم برای فرار
از این‌ همه فشار روحی ابتدا به انزوا و قهر کردن روی می‌آوردم تا این‌که یک
روز یکی از دوستانم که در ظاهر روابط خوبی با همسرش داشت و با زنان دیگر هم سر
و سری داشت به من گفت که اینقدر حرص و جوش نخور، اگر نمی‌خواهی زندگی‌ات از هم
بپاشد او را تحمل کن و هرچه می‌گوید بگو چشم یا بر عکس بایکوتش کن و چیزی که
زیاده زن! فقط باید حواست جمع باشد! »

البته این داستان را هم می‌توانید بر اساس مشاهدات خود مقداری تغییر دهید. اما
به راستی برای حل این مسئله چه می‌توان کرد؟

روانشناسان معتقدند که خیانت از چهار مرحله عبور می‌کند:
۱- ذهنی
۲- قلبی
۳- کلامی
۴- عملی
حال باید ببینیم خیانت طرف یا طرفین در کدام مرحله است تا از پیشرفت آن جلوگیری
و نسبت به درمان آن که توبه و استعانت از عقل و توکل به خداست اقدام نماییم.

قرآن کریم مردان را تکیه گاه زنان نامیده است و زنان را به مثابه لباس مردان
دانسته است. در آیه ۵ سوره مؤمنون می‌فرماید« مؤمنان موحد آنانی‌اند که دامان
خویش را از بی‌عفتی و اعمال حرام پاکیزه نگه می‌دارند.»

به این کلید واژه‌ها توجه کنید: آیا زنانی که مرتکب خیانت شده‌اند واقعاً
شوهرانشان «قوامون علی النساء» بوده‌اند و وظیفه استواری و تکیه گاهی را در
خانواده خود ایفا کرده‌اند؟

امروز متأسفانه با طرح مباحث به اصطلاح مدرن، غیرت سنتی در بخشی از طبقات
اجتماعی به مدد سریال‌های چندش آور ماهواره‌ای در حال رخت بربستن است و به
بهانه حریم شخصی تعدادی جرأت کوچکترین سؤال از اهل و عیال و اظهار نظر را از
دست داده‌اند و نقش همسری و پدری به انجام امور رفاهی خانواده محدود شده است.

آیا مردانی که دچار خیانت شده‌اند همسرانشان نقش لباس آنها مثلاً برای پوشش
نیازهای شرعی‌شان را به نحو شایسته انجام داده‌اند یا همسر گرسنه خود را در
میان فست فود‌های(!) اجتماع رها کرده‌اند.

آیه‌ای که بدان اشاره شد مؤمنان را افرادی دانسته که فروج خود را از گناه باز
می‌دارند و این یعنی این‌که لازمه خیانت ابتدا کم رنگ شدن ایمان به آخرت و
نظارت الهی است هرچند برای مدتی باشد! و باید به خاطر سپرد که راه بازگشت از هر
خطایی از در توبه بی‌بازگشت می‌گذرد.

یاقوت

این کار والدین، کودکان را لجباز می کند

نیک صالحی : والدین هنگام دعوای بین فرزندان اعتماد به نفس خود را حفظ کرده و به هیچ عنوان وارد درگیری بین کودکان نشوند و حتی از فرزندان طرفداری نکنند چرا که این مهم…

لجبازی بیشتر در فرزندان اول شایع تر است، این مهم به این دلیل است که مادر می‌خواهد فرزندش را در بهترین شرایط ممکن تربیت کند و کنترل بیشتری بر رفتارهای وی داشته باشد که در نتیجه موجب بروز لجبازی در کودک می‌شود.

به منظور کاهش لجبازی فرزندان، والدین از بکن و نکن های بی مورد در حضور فرزندان بپرهیزند چرا که وسواس مادر و بکن نکن های شدید به بروز مشکلات عصبی و پرخاشگری کودک می‌شود.

والدین هنگان بروز رفتار با فرزندان باید با همدیگر هماهنگ باشند، همچنین سعی کنند نظارت ها را در محیط داخل منزل بر روی کودک کاهش دهند و به کودک خود آزادی عمل بیشتری بدهند.

والدین هنگام دعوای بین فرزندان اعتماد به نفس خود را حفظ کرده و به هیچ عنوان وارد درگیری بین کودکان نشوند و حتی از فرزندان طرفداری نکنند چرا که این مهم موجب احساس برتری طلبی والدین بین فرزندان خواهدشد.

والدین هنگام انجام رفتار سازنده و خوب فرزندان نیز فرزند را تشویق کنند و با آموزش رفتار سازنده و منطقی سعی کنند جهت کاهش رفتارهای بد از سوی فرزندان برآیند.

دفترچه یادداشت آنلاین یک پسر تنها

دانلود آهنگ هفته عشق – بنیامین بهادری

دانلود آهنگ جدید بنیامین بهادری با نام هفته عشق
(عشق ایرانی، سپندارمذگان)
ترانه : فرید احمدی | آهنگ: بنیامین بهادری | تنظیم، میکس و مسترینگ: نیما وارسته
گیتار الکتریک: آلن بارسخیان | بونگو کاخن: علیرضا میرآقا

 

دانلود آهنگ – ۹٫۴۴ مگابایت (کیفیت اصلی) | لینک کمکی اول – دوم
این آهنگ از طریق سایت رسمی صاحب اثر منتشر گردید و حقوق آن رعایت شده است.

 

نوشته دانلود آهنگ هفته عشق – بنیامین بهادری اولین بار در بی کلک پدیدار شد.

بی کلک

عکس های اختتامیه سی و یکمین جشنواره بین المللی فیلم فجر

عکس های اختتامیه جشنواره فیلم فجر؛ مراسم اختتامیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر با معرفی برگزیدگان بخش های مختلف برگزار شد.

پوران درخشنده کارگردان فیلم هیس دخترها فریاد نمی زنند برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران

هانیه توسلی برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن برای فیلم دهلیز

آتوسا قلمفرسایی برنده سیمرغ بلورین بهترین طراحی صحنه و لباس برای فیلم حوض نقاشی

سعید راد و حمید فرخ نژاد برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد برای فیلم استرداد

محسن علی اکبری برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم برای فیلم استرداد

هانیه توسلی برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن برای فیلم دهلیز

حمید فرخ نژاد برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد برای فیلم استرداد

هومن بهمنش برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلمبردای برای فیلم دربند

اصغر شاهوردی و همسرش در مراسم اختتامیه سی و یکمین جشنواره بین المللی فیلم فجر

محسن روزبهانی برنده سیمرغ بلورین بهترین جلوه های ویژه میدانی برای فیلم استرداد

اهدای سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول به سیدمحمود رضوی تهیه کننده فیلم دهلیز

سعید راد و حمید فرخ نژاد برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد برای فیلم استرداد

هانیه توسلی برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن برای فیلم دهلیز

اهداء سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن به هانیه توسلی برای فیلم دهلیز

پگاه آهنگرانی برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای فیلم دربند

علیرضا و زهرا داوودنژاد در مراسم اختتامیه سی و یکمین جشنواره بین المللی فیلم فجر

علیرضا داوودنژاد کارگردان فیلم کلاس هنرپیشگی برنده جایزه ویژه هیئت داوران

پرویز شهبازی برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی برای فیلم دربند

اهداء سیمرغ بلورین بهترین تدوین به بهرام دهقان برای فیلمهای استرداد و آسمان زرد کم عمق توسط حسین زندباف

علیرضا و زهرا داوودنژاد در مراسم اختتامیه سی و یکمین جشنواره بین المللی فیلم فجر

محمود کلاری در مراسم اختتامیه سی و یکمین جشنواره بین المللی فیلم فجر

امیر جعفری در مراسم اختتامیه سی و یکمین جشنواره بین المللی فیلم فجر

رضا عطاران و بهروز شعیبی در مراسم اختتامیه سی و یکمین جشنواره بین المللی فیلم فجر

پوران درخشنده کارگردان فیلم هیس دخترها فریاد نمی زنند برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران

علیرضا و زهرا داوودنژاد در مراسم اختتامیه سی و یکمین جشنواره بین المللی فیلم فجر

هادی مقدم دوست کارگردان فیلم سر به مهر برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی

بهنام بهزادی برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه برای فیلم قاعده تصادف

نوشته عکس های اختتامیه سی و یکمین جشنواره بین المللی فیلم فجر اولین بار در بی کلک پدیدار شد.

بی کلک

موقع سوختگی چه باید کرد؟

                                             

سوختگی بر مبنای دلایل به وجود آمدنش چهار نوع است: تشعشعی (مثل آفتاب ‌سوختگی)،
الکتریکی (برق ‌گرفتگی)، شیمیایی (پاشیده شدن اسید) و یا حرارتی (قابلمه داغ).

در بیمارستان نیز سوختگی بر مبنای میزان آسیب به انواع درجه یک تا چهار و نیز
سطحی، متوسط و عمیق طبقه‌بندی می‌شود.

سوختگی پوست دست

سوختگی‌های شدید

هنگام سوختگی شدید، در نخستین اقدام با آتش‌نشانی و اورژانس تماس بگیرید. فرد در
حال سوختن را از دویدن بازدارید، زیرا سبب شعله‌ورتر شدن آتش می‌شود.

 

همین قانون برای اجسام صادق است، برای خاموش کردن، آنها را در هوا تکان ندهید.
روی اجسام شعله‌ور را با شن و ماسه یا حوله خیس و افراد را با پتو طوری بپوشانید که
نرسیدن هوا سبب خاموش شدن آتش شود.

 

از غلتیدن افراد در حال سوختن جلوگیری کنید تا آسیب بیشتری نبینند. لباس یا
پارچه چسبیده به بدن و پوست را جدا نکنید. درمان این سوختگی‌ها باید فقط در
بیمارستان و زیر نظر کادرهای پرستاری و پزشکی متخصص صورت گیرد.

 

اگر سوختگی زیاد بود، باید فورا نزد پزشک بروید تا اقدام‌های تخصصی لازم انجام
شوند.

 

سوختگی‌های کم

قسمت سوخته‌شده را بلافاصله زیر آب سرد بگیرید. با این کار، سوختگی ناشی از مواد
شیمیایی سبب قلیایی شدن اسید و کاهش تخریب می‌شود و سوختگی ناشی از تماس با جسم داغ
تسکین می‌یابد. روی محل سوختگی، یخ (غیرمستقیم و درون کیسه) یا بطری آب سرد بگذارید.
در صورت مشاهده تاول به هیچ وجه آن را نکنید. این کار از ترمیم سریع‌تر آن جلوگیری
کرده و سبب افزایش احتمال عفونی شدن بافت زیر تاول می‌شود

تاول‌های ناشی از سوختگی، جنبه محافظتی برای پوست دارند و از عفونت پوست آسیب
دیده و آلودگی خارجی آن جلوگیری می‌کند.

 

تاول‌های ناشی از سوختگی را نباید پاره کرد، بلکه باید صبر کرد تا به‌ مرور زمان
و به تدریج فروکش کند و بهبود یابد.

 

روی تاول‌های کوچک، پس از شستشو با آب و صابون، گاز استریل غیر پلاستیکی بگذارید.

 

از بتادین، الکل و محلول‌های یددار استفاده نکنید. بانداژ را خیلی سفت و محکم
نبندید.

 

هر روز پانسمان را تعویض و وضع آن را بررسی کنید.

اگر تاول کمتر از یک هفته خوب نشد یا درد و سوزش همچنان ادامه داشت، همچنین در
صورت مشاهده عفونت و ورم سریعا به پزشک یا مراکز اورژانس مراجعه کنید.

 

برخی پزشکان معتقدند آب زیر تاول‌های بزرگ‌تر باید تخلیه شود. انجام این کار را
فقط به آنها بسپارید.

 

تحمل تاول‌های بزرگ‌تر را با گذاشتن بالشتک‌های نمدی یا اسفنجی قابل خرید از
داروخانه‌ها بهتر کنید.

 

پوست تاول‌زده‌ای را که در آستانه جدا شدگی است، پس از ضدعفونی کردن ناحیه سوخته،
دوباره روی تاول برگردانید تا بافت آسیب‌دیده زودتر، بهتر و به دور از عفونت
بازسازی شود.

 

تاول پوست

در صورتی که تاول بر اثر برخورد با سطح تیزی پاره شود، اگر پزشک صلاح بداند آن
را تخلیه می‌کند و اگر قرار باشد از پماد استفاده شود آن را مستقیما روی محل آسیب
دیده نمی‌گذارد، معمولا قسمت‌هایی از ناحیه تاول زده را خشک می‌کند و به تدریج موجب
ترمیم آن می‌شود.

 

اگر در اثر سوختگی پوستتان تاول زد، سعی کنید مقدار کافی آب بنوشید و در صورت
لزوم منابع سدیم بدنتان را تامین کنید. اگر دیابت دارید و پوستتان تاول زده، حتما
باید زیر نظر پزشک باشید.

 

خیلی از موادی که در منزل برای سوختگی استفاده می‌شود مثل سیب زمینی، ممکن است
موجب تسکین موقت بشود، ولی در بیشتر موارد چون خود پوست آسیب‌دیده و آزرده است، بدن
به آن مواد واکنش نشان می‌دهد و مشکل را حادتر می‌کند و چون آلوده هستند، موجب
عفونی شدن زخم سوختگی می‌شوند.

 

بسته بودن زخم، طبق دستور پزشک هم پوست را از آلودگی‌های محیطی محافظت می‌کند و
هم موجب تسریع در روند بهبود می‌شود، زیرا در مواردی خشک شدن زخم، روند ترمیم را به
تاخیر می‌اندازد.

 

پیش از قرار گرفتن زیر اشعه آفتاب، از کرم‌های مناسب و ضداشعه استفاده کنید.
اگر تاول کمتر از یک هفته خوب نشد یا درد و سوزش همچنان ادامه داشت، همچنین در صورت
مشاهده عفونت و ورم سریعا به پزشک یا مراکز اورژانس مراجعه کنید

لازم به یادآوری است که بافت مرده و دلمه ناشی از سوختگی مانع ترمیم زخم
می‌شوند، اما با مصرف پماد و شستشوی مکرر در صورتی که سوختگی سطحی باشد، دلمه و
بافت مرده از بین می‌روند و بهبود صورت می‌گیرد. بنابراین اگر بافت مرده یا دلمه
روی زخم پایدار ماند باید به پزشک مراجعه کنید.

 

در پایان متذکر می‌شوم برای پیشگیری از ماندگاری اسکار روش شناخته شده یا درمان
دارویی و موضعی نداریم.

احتمال ماندن یا نماندن جای سوختگی هم به شدت سوختگی، عامل ایجادکننده سوختگی و
محل سوختگی بستگی دارد؛ مثلا پوست پشت دست‌ها، بازوها و قفسه سینه به مراتب
حساس‌ترند، اما با مراقبت صحیح تا حد زیادی می‌توان احتمال ماندن جای سوختگی را
کاهش داد.

 

چه موقع باید فورا به پزشک مراجعه کرد؟

در شرایط اضطراری زیر باید فورا اورژانس را خبر کنید:

– سوختگی که سطح وسیعی از دست‌ها، پاها یا صورت یا سطح یک مفصل بزرگ را فرا
گرفته باشد.

– سوختگی درجه دو به وسعت بیشتر از اندازه یک کف دست

سوختگی درجه ۳ یا ۴

– مشکل در تنفس یا سوختگی مجاری تنفسی

– استنشاق دود

– ایجاد ضعف، بی‌حالی یا درد غیرقابل‌کنترل به‌دنبال سوختگی

 

یادآوری می‌کنم که سوختگی درجه دو معمولا با تاول همراه است؛ البته گاهی
به‌دنبال سوختگی درجه یک نیز تاول ایجاد می‌شود. اما در سوختگی‌های عمیق و خیلی
سطحی، محل آسیب تاول نمی‌زند.

یاقوت

طرز تهیه جوجه چینی ، بسیار لذیذ و خوشمزه عکس

 

مواد لازم:

۱٫ ۳۰۰ گرم سینه مرغ

۲٫ سیخ کباب پزی فلزی

۳٫ ۱۰۰ میلی لیترلیموترش، پوست لیموترش و سس سویا

۴٫ ۱۰۰ میلی لیتر

۵٫ یک عدد فلفل چیلی قرمز بلند خرد شده

۶٫ یک عدد فلفل چیلی سبز بلند خرد شده

۷٫ ۳ عدد پیاز خرد شده

۸٫ ۱ قاشق چای خوری سیر له شده

۹٫ ۱ قاشق سوپ خوری روغن کنجد

۱۰٫ ۴۰۰ میلی لیتر روغن نارگیل

طرز تهیه:

۱٫ تمام افزودنیها را با فلفل چیلی، پیاز و سیر مخلوط کرده و سپس با روغن کنجد
ترکیب نمایید.

۲٫ سینه مرغ را در ابعاد مساوی حدود ۲ سانتی متر خرد کرده و در مواد افزودنی که
قبلا آماده کرده‌اید قرار دهید.

۳٫ مرغ را حدود ۱ ساعت در مواد افزودنی و در یخچال قرار دهید.

۴٫ قطعات مرغ را سیخ کرده و برای ۳ تا ۵ دقیقه روی حرارت زیاد کباب کنید.
سپس آنرا چرخانده و طرف دیگر را کباب کنید.

۵٫ باقی مانده افزودنی های تهیه شده در مراحل قبل را در ظرفی ریخته، سپس ۴۰۰
میلی لیتر روغن نارگیل به آن اضافه کرده، سپس مخلوط را حرارت داده تا ۵ دقیقه بجوشد.

۶٫ حال می‌توانید برنج را با سس نارگیل و کباب سرو کنید.


یاقوت

خاطرات خنده دار و طنز جدید

خاطرات طنز و خنده دار جدید
ارشیو اس ام اس های جوک

عاقا تا حالا(هالا) دقت(دقط) کردین همه طرح(تره،طره،ترح) بانکا اسم دختره!مثلا طرح شاپرک یا طرح شبنم!
چرا اسم پسر نمیزارن مثلا طرح حمید یا طرح اشکان؟

یه بار ورداشتم یه آهنگ گوگولی شیش هشت از ساسی مانکن دانلود کردم جو گیر بودم ۱۰-۲۰ باری گوش کردم . ورد زبونم شد. صبش رفتم مدرسه زنگ اول به خیر خوشی تموم شد زنگ تفریح خورد دویدم تو حیاط با جفت چشام دیدم معلم رفت دفتر بعد ۵ دیقه بعد هوس کردم برم تو کلاس بلند بلند میخوندم میقریدم رفتم دیدم ۲ تا از بچه ها دم کلاسن آقا من داشتم میخوندم بلند فا اون دختله که خلی نایسه یه لگد بد خوابوندم تو در رفتم تو دیدم معلم فکش افتاده پایین به من زل زده سریع در بستم اون دوتا که دم کلاس بودن داشتن موزاییکا کف سالنو میجویدن . من سریع در کلاسو وا کردم معلم گفت محمد از تو انتظار ندارم. خداییش دمش گرم خیلی مرد بود هر معلم دیگه ای بود یه کای به سرم میورد . فقط یه تذکر دادو رفت ولی اون رو اصن روم نشد تو چشاش نیگاه کنم دو سه بار که اتفاقی بش نیگاه کردم یه لبخند معنا داری زد ذوب شدم . ولی دمش گرم خیلی مرد بود
به افتخار همه معلما باحال که مث بعضیا با آدم دعوا ندارن بکوب لایکو

اقا یه چیزی که همیشه خدا فکر منو مشغول می کنه اینه که چرا وقتی سوار اتوبوس یا مترو می شم همه اونایی که رو صندلی نشستن یا تو همون ایستگاهی که من قراره پیاده شم پیاده میشن یا ایستگاهای بعدترش…
امکان نداره محض رضای خدا یکیشون زودتر بلند شه بره یه ذره هم من بشینم…
شمام همین حسو دارین ایا؟

من کلاسای تیزهوشان میرم (فهمیدید من تیزهوشم!!؟؟) اسم رفیقم کیامهر بعد رفت پای تخته تا مسله حل کنه بعد معلمه با اسم کوچیک صدا میزنه بچه هارو بهش گفت کیمیا!
آقا خودش داشت زمین گاز میزد

یه روز تو بی کلک بودم داشتم جک میخوندم و همین جور میخندیدم مامانم اومده میگه نخند دیوونه میشی اقتصاد دنیا خرابه نکن
من:)))))))))))
اقتصاد دنیاo-O
مامانم:((((((((((((

بمیگم همه ی مامانا اینجورین یا فقط مامان من.
میگه برو از اونجا اونو برام بیار منم اینجوری نگاش میکنمo_O میگه عقل که نداری زیر همون چیز گذاشتم تازه اونم بادعوا اخرش خودش میره میاره کلی هم به من فحش میده.
من:((((((
داداشم:)))))))
مامانم:(((((((
اخرشم میگه عقل نداری دیگه همین

آقا تورو خدااااااا رسیدگی کنین!!!برنامه ی همه ی شبکه ها غیر شبکه۴ ۱نیمچه جذابیتی دارن…هیچی دیگه نشسته بودم پای بی کلک حواسم ب گوشیم نبو ک مخاطب خاص منو ترور اس ام اس کرده!یهووو ک متوجه شدم بنده خدا۱۰۰تا اس داده و ۱۰۰۰تامیس کال انداخته دیدم یهووو اس داد نوشت:وقتی اینجوری بم توجه نمیکنیااااااااا حسه شبکه۴ بودن بم دس میده!!!
خو من چی بگم ب این اخههههههههههههه؟!!!
اون:((((((((((
من؟؟
مدیرشبکه %%
صداوسیما _________نگم بهتره!

استاد روانشناسیمون بهمون گفته هر وخت اعصاب مصاب نداشتین برین توالت رو بشورین اینجوری هم انرژی منفی تون تخلیه میشه هم سرویس بهداشتیتون تمیز میشه
خلاصه به لطف مخاصب بیخاصیتمون توالت خونمون همیشه برق میزنه (شومام امتحان کنین)

سر کلاس بودیم یه معلم جدیم سرمون بود وسط درس اومد جوک گفت
حالا جوک گوش کونید
یه روز از یه نفر می پرسن جنگلو دیدی میگه نه هر چی نگا کردم درخت بود جنگلو ندیدم
بعد ما موندیم چیکار کنیم از بیمزگی بخندیم خودمونو قلقلک بدیم نخندیم که یدفه یکی از بچه ها بلند زد زیر خنده
قیافه ما:)
قیافه معتم:(

دیروز رفتم خونه عمو اینا.. پسر عموم تو سالن خوابیده بود
عاغا گوشیشو ورداشتمو رفتم توآشپزخونه یواشکی توشو بگردم
یهو بیدار شد رنگم پرید گوشیو انداختم بالای یخچال..
رفت تالار اندیشه(wc)..منم اومدم گوشیو وردارم بذارم سر جاش
یهو یه سکته ناقص زدم آخه کی عسل میذاره بالای یخچال:|
هیچی دیگه با سرعت نور شستمش خشکش کردم گذاشتم سرجاش بعدم زدم بیرون:|
هرلحظه منتظرم یکی بیاد تو خونه خفتم کنه خعلی استرس دارم:|

مهمون داشتیم این مهمونامون یه گودزیلا از این دهه هشتادیا داشت از اون لحظه که اومده بودن این گودزیلا یه سر رو مخم راه میرفت ومیگفت من مداد رنگی میخوام اون لحظه تنها کاری که به ذهنم رسید این بود بهش گفتم بیا تو اتاق تا بهت بدم منم گردنشو گرفتو با کله کردمش تو سطل اشغاله اتاق از اوون روز به بعد هر سری که میان از کناره مامانش تکون نمی خوره!!!یه همچین ادمی هستماااااا!!!

عاقا یه پسره هی ازجلوی کلاسمون رد میشد بعد به دخطره که جلوی کلاس بود تیکه مینداخت استاد بهش گفت مشکل داری هی رد میشی پسره گفت نه دفترمون جا مونده من گفتم دفترت چند برگه اقا پسر استاد رفت رو هوا بچه ها که هیچ فکر کنم پسره رفت ترک تحصیل کنه

دستبرد مدرسه
عاقا کمد جوایز دوران مدرسه رو یادتونه منو دوستم بهش دستبرد زدیم الان میگم چه جوری تو این کمد جوایز یه توپ چهل تیکه بایه سری مدادو دفتربود منو دوستم نقشه کشیدیم توپو سرقت کنیم اول یکی از کلاسهای طبقه اول رو توری هاشو تو چند روز پاره کردیم بعدش شیفت ظهر که تموم شد ازدیوار مدرسه بالا رفتیم از لوله گاز رفتیم پایین بعد ازاون پنجره ایی که توری هاشو کنده بودیم رفتیم تو پنجره رو ازقبل یه مقدار باز گذاشته بودیم من با خودم یه سنگ برداشته بودم رفتیم تو مدرسه تعطیل شده بود رسیدیم به کمد جوایز من باسنگ زدم شیشه کمدو شکوندم داشتم سکته میکردم صداش پیچیده بود داخل سالون نمیدونستیم کدوم وری فرار کنیم بعد که ترسمون ریخت رفتیم سراغ کمد توپ رو با مداد پازل خلاصه هرچی بود خالی کردیم ولی با کمد جوایز شیفت صبح کاری نداشتیم بعد رفتیم بیرون خیلی خوشحال بودیم فرداش تو مدرسه همه میگفتن دزد اومده مدرسه کمد جوایزو خالی کرده ماکه خر کیف شده بودیم هیچکس تا الان نفهمیده کار ما دوتا بوده حالا برسیم به توپ بادش کردیم بعد از چند ساعت بادش خالی میشد درش ادامس سنگ چسب زخم هرچی گذاشتیم درست نشد تازه چند بارهم توپ رو مدرسه بردیم البته با اسپری رنگ کرده بودیم هیچکی نفهمید. همچین سارقایی بودیما

نمیدونم بشر میخاد به کجا برسه؟
اولین موبایلا اندازه کفش بودن بعد با پیشرفت علم هی کوچیک و کوچیکو کوچیکتر شدن اندازه قوطی کبریت حالا باز دارن بزرگو بزرگ میشن دو روز دیگه ملت تلویزیون میچسبونن به گوششون والللا!

خواهرزاده ۲ساله ام برگشته بهم میگه:
kiss me???
یعنی رسما فکم افتاد زمین.یادمه تازه اول راهنمایی a.b.c یاد گرفتم!

خسته و کوفته برگشتم خونه دریخچال “پر از خالی” خونمونو باز کردم در کمال تعجب یه پاکت آب پرتقال دیدم اولش شک کردم به موجودیتش تکونش دادم دیدم نه مثکه پره!!شگفت زده از این معجزه چپو راستو نگاه کردم کسی نباشه همونجوری با چشم بسته ریختم تو حلقم تا ته معدم سوخت آخه مادر من قوطی آب پرتقال جای عرق نعناس؟؟؟
یعنی زمینو زمان عاششششق منن.

حالم خیلی بده ینی از شکست عشقی هم بدتر.
عاقا امروز یکی از بچه ها بی کلک رو دیدم فک کردم الان از خوشحالی تو پوستش جا نمیشه ولی اصلا تحویلمم نگرفت خو اخه نمیگی من سکته کنم از این همه توجه .البته میدونم شما اینجوری نیستید ولی واسه اطمینان لایکو بزنین من از این ناراحتی درام.

عاقا یادمه اون زمان که مدرسه میرفتم گفتن واسه کتاب باس ۳هزار تومن بدین منم به بابا گفتم اونم چک داد برداشتم بردم تو دفتر به اون شلوغی و دادمش به ناظم…
گفت: اخه واسه ۳ تومن چک اوردی؟؟؟!!!؟؟؟
منم هول کردم گفتم: “اخه کسی خونه نبود”
ناظم::|
من::((
حضار در دفتر: =))
وزارت خونه::|
بانک: OoOoOoO
بابام::دیییییی

امروز جمعه .. ما رفتیم نماز جمعه (به همراه خانواده ) .. پدرم سرش درد میکرد نیومد ..آقا نماز تموم شد و ما اومدیم خونه… دیدم تو خونه صدا الله اکبر و مرگ بر شاه میآد .. من زودتر از بقیه اومدم تو خونه .. دیدم پدرم نشسته پای تلویزیون و صداشم تا ته زیاد کرده… اصن نفهمید من اومد تو خونه … بعد یهو با یه حرکته نینجایی پریدم پیشش و گفتم دستا بالا…بی حرکت .. من یه ساواکی أم …
آقا بابایه مارو میگی .. جو گیر شد بدجور … با فریاد مرگ بر شاه با یه گوشت کوبی تو دستش دنبال من گذاشت .. تو یه جای خونه خفتم کرد .. گفت اگه مردی بیا جلو تا با همین گوشت کوبی بفرستمت تو افق…
یهو مامانم اومد تو حال .. فکر کرد بابام میخواد منو واقعا بزنه ..
مث این فیلم هندیا خودشو پرت کرد جلوم .. و با فریاد گفت .. ( نه ه ه ه – نمیذارم بکشیش.. آآآآ ).. بعد که فهمید ماجرا چیه ..سه تایی کلی خندیدیما ..
+
و در همین حین ناکازاکی تو ژاپن ترکید …

عاغا ی برنامه کودک بود یادتونه ردپای آبی،ی پسره با لباس سبز راه راه با سگش آبی معما حل میکردن.چقد حرص میدادن منو،وسیله رو میز بود پسره انگار کوره نمیدید یا سگه میدید یا سطل و صابون و جارو،ینی آدم انقد گیج.ولی من همیشه اداشو درمیاوردم،بعد خرکیف میشدم!
هعععی

گفتم دیشب رادیو گوش میدادما عاقا دیگه دیدم اون برنامه خیلی خنکه زدم یه شبکه دیگه درباره کنکور بود مثلن میخاست به کنکوریا انرژی مثبت بده به خدا یه چیزایی گفت لرزه افتاد به تنم دیگه تصمیم گرفتم از شنبه شروع کنم به درس خوندن دوتا فوشم گذاشتم برا خودم اگه درس نخوندم.”حالا تازه مجریه هی میگفت من خیلی خوشحالم که دارم به شما کنکوریا انرژی مثبت میدم”
از دیشب تا حالا یه انرژی مثبتی گرفتم که نگو%%%

گفتم دیشب رادیو گوش میدادم فردا صبحش اومدم مثلن با هزارتا امید وارزو برا بابام تعریف کنم.
بابام:باز این چرت وپرتا چیه داری میگی؟
حالا رفتم برا داداشم تعریف کنم.
داداشم:نمخاد تعریف کنی میخام بخابم.
“عاخه من چیکار کنم خو دیشب اون عاقاهه تو رادیو هی تعریف میکرد و هی میخندید”%%%

گفتم دیشب رادیو گوش میدادما عاقا این مجریه بعد یه ساعت ونیم برگشته میگه امشب خیلی واسمون پیامک دادین الان حدود ۲۰ تا پیامک بهمون رسیده عاخی خیلی دلم براشون سوخت فک کنم بقیه روزا اصلن بهشون پیام نمی دادن”مردونه خود مجریه تو حلقم اگه دروغ بگم”%%%

عاقا ما دیشب خوابمون نمی برد گفتیم یکم رادیو گوش کنیم شاید خوابمون ببره خلاصه از یه برنامه خوشمون اومد موضوعش صبر بود مردونه مثلن دختره زنگ زده بود میگفت من خیلی صبورم عاخه خواهر من این چه حرفیه که تو زنگ میزنی تو رادیو میگی یا مثلن یکی دیگه از دخترا زنگ زده بود میگفت من اصلن صبور نیستم ولی وقتی عصبانی میشم میرم بیرون یکم پیاده روی میکنم تا خوب شم%%%

یکی از فانتزی، آرزو، هرچی هام اینه که درس بخونم با مخاطب آینده یه دانشگاه پزشکی قبول شیم [ فهمیدین که هم من هم مخاطب آینده درس خونیم ] بعد یه رمان از زندگی و داستان عاشقانه ی خودمون بنویسیم بعد اسم کتابه این باشه: سری جدید فرهاد و شرین از دیار عاشق پرور کرمانشاه
یعنی میشه.

اوناییکه فکرمیکنن سرراهی هستن شماهم مثل من هروقت عصرزود میایدخونه باباتون دعوامیکنه ومیگه بازچه گندی بالااوردی زوداومدی؟؟
هرکی توخونه اشتباه میکنه خرابکاری میکنه منو دعوامیکنن یااینکه موقع نصیحت کردن نگاشون به طرف منه هرچندکه همه کارای خونه وبیرون گردن منه بازم چشم دیدنموندارن
یبارم اومدم توخونه سلام کردم هیشکی جواب نداد وباتعجب نگاه میکنن دوباره باصدای بلند سلام یهوبابام گفت سلام گرگ بی طمع نیست کارتو بگوچی میخوای؟؟
کم کم دارم اززندگی هم قطع امیدمیکنم

بعد چندین ساعت از پای لب تاپ پاشدم، میگم سردرد گرفتم، مامانم میگه کم بشین پای او کوفتی سردرد نگیری (خدایی راستم میگفت)
فرداش…
پا لپ تاپ بی کلک میخوندم،به مامانم گفتم امروز بدجوری بدجوری دلپیچه گرفتم، میگه: کم بشین پای او کفتی دل پیچه نگیری…!!!
من…:-|
لپ تاپ…:-O

عاغا تو فکرم یه شب که مجری برنامه هفت گفت دوربینتونو به سمته ما بچرخونین خر شم با جفت پا برم تو تلویزیون بعد خونواده بیان بگن چرا این کارو کردی؟ مگه دیوونه شدی؟ بعد یهو من به خودم بیام از کارم شرمنده شم سریع برم که خودمو محو کنم .. تو راه گیج شم!حالا کجا خودمو محو کنم؟؟!! افق؟مورب؟عمود؟کجا؟… آخر برم تو همون افق بعد اونجا بر و بچه های چار جوکو ببینم اونام دسته جمعی لایکو بکوبن تو سرم .منم اشک شوق تو چشام مثلث بزنه که اونا را دیدمشون . آخرشم بهشون قول بدم دیگه از این غلطا نمی کنم اگه کردم گاوم…

ما یه کبابی کنار خونمون هست منم مشتری سفتوسختش بودم دیروز به دلیل استفاده از گوشت خر تعتیل شد |:

یادش بخیر قدیما حسابی رو عیدی فک و فامیل حساب باز میکردیم امسال خیلى لطف کنن ماچ میکنن!

باورکنید من دوتادوست دارم که خیلی خلن صدرحمت به پت ومت یباردوتایی رفته بودن پخله بخورن پخله روسفارش دادن وقتی گارسونه پخله رواورد تارفت ظرف بیاره تاپوستشونو بریزن توی اون برگشت دیدهمه دارن به این دوتا نگاه میکنن اومدجلوتر دید دوکاسه پخله روباپوست خوردن که چی بگم بلعیدن میگه پس پوستشونو چیکارکردین اونام دیدن کل جمع دارن میزهاروبا دندوناشون متراژ میکنن فهمیدن چه سوتی مارک داری دادن خواستن زیاد ظایع نشن یکیشون گفته مگه نمیدونستید خاصیت پوستش زیاده واسه بینایی هم مفیده آقاهه هم برگشته میگه وقتی خاصیتشو دلتون شب تاصبح واستون تعریف کرداونوقت میگم خاصیتشونمیدنستم


واسم خواستگار اومده،مامانه گل پسر برگشته میگه ما کلا خانواده ی صادق و راستگویی هستیم بعد اینکه صداشو صاف کرد گفت:پسر من دانشجوه… (خوب تا اینجا اشکال نداره،دانشجو دیگه جرم که نکرده حتما بقیه شرایط رو داره،صادق هم هستن دیگه…)بعد میگه عرضه نداره!یه کم دست و پا چلفتیه! سربازی نرفته!!! شغل هم نداره!!!(خو این چی داره؟؟؟اعتماد به نفس که نیست،اعتماد به سقفه،سن هم که نداره طفلی ۲۰سالشه چه عجله ای بود حاااالا؟… والا)بعد میگه ولی باباش پولداره و کلی هواشو داره،باباش خیلی سرشناسه،مرد خوبیه،شغلش آبرو داره…دیگه داشتم از حرص خودمو نیشگون میگرفتم.. اولین فانتزییه عمرم اونجا شکل گرفت( خدا خیرش هم بده..) شدلم میخواست با یه اعتماد به نفسی و بدون توجه به اخم های مامانم به مامانه پسره بگم به به چه پدر خوبی،چه شرایط ایده آلی..میخوای واسه اون برو خواستگاری؟…ولی نشد و نگفتم.. کاش میگفتم هنوز که هنوزه دارم از اینکه نگفتم ناخونامو میجوم..خدایی شوما خونه رویاهاتونو با همچین پسری میساختین عایا؟؟؟

باورکنیدعقده ای یاعصبی بودن معلم یوقتاییم به سودتونه ها من خودم توباشگاه بدنسازی کمک مربی هستم وقتیم مربی نیست همه کاره هستم وقتی عصبی میشم حرصمویا عقدمو سربچه ها خالی میکنم وبهشون تمرینات خیلی سختی میدم طاقت فرساترینارو ولی باورکنیداونایی که زیردستم هستم یه هیکلی دارن که تیکه بندی شده عرض چندماه واسه خودشون یه پاآرنولد میشن خدایی باورنمیکنید امتحان کنید توباشگاه بشدت وبدون استراحت بیش ازیک دقیقه بین ستهاکارکنید اونوقت میبینید غوغاکردید دیگه

یادمه کلاس اول ابتدایی که بودم معلممون شغل پدرامونو میپرسید شغل بابام یچیزدیگه بود پولدارم بود ولی درست همون روزبابام توخونه داشت باچندتاکارگر چاه توالت میکندند معلم رسیدبمن ازم پرسید بابات چیکارمیکنه پسرگلم منم قیافم اول ابتدایی خیلی مظلومانه بود بااون چهره مظلومم گفتم چاه میکنه این معلمم احساساتی دستی روسرم کشیدوناراحت ازکنارم رد شد اومدم همه داستانوتو خونه تعریف کردم یه عالمم مهمون داشتیم بعدگاززدن فرشامون یکیشون به بابام گفت عجب پسرسیاستمداری داری اینطورگفته تاازتون دم به دقیقه کمک مردمی نخوان

مامان بابام هر چیزی یادشون بره دسته ماهیتابه ای که من سوزوندم رو یادشون نمیره؟!
چرا؟!

رفته بودیم خونه یکی از فامیلامون مهمونی.دیدید تو یه جمع همه دارن حرف میزنن بعد یهو جمع ساکت میشه؟!
این فامیلمون اومد جلو بهم دست داد اومد بگه سلام گفت بسم الله الرحمن الرحیم. دقیقا همون وقتی بود که همه ساکت شده بودن
یعنی کل جمع ترکید.بیچاره سرخ شد یه چند دقیقه ای نشست بعدش پا شد رفت اتاقش.فقط موقع شام و موقع خدافظی دیدمش.روش نشد دیگه بیاد بیچاره

آغایی که شما باشی توی اتوبوس بودم . مثه همیشه پکر که …
یه پیرمردی با یه طوطی اومد تو و یکی جاشو بهش داد ( بازی جوانمردانه )
دو تا پسر بغلش وایساده بودن منم پشتشون که یکیشون به بغلیش گفت ول کن یکم تفریح کنیم
با یه لحن عاقل اندر سفیه به پیرمرده گفت: حاجی میخونه دیگه …
یعنی پیره مرده نه گذاشت نه برداشت گفت: آره کلاس دومه
یعنی اتوبوس داشت منجر میشد و رفیق پسره یه قدم ازش فاصله گرفت یعنی با زبان بیزبانی می خواست بگه من با این نیستم.

دختره رو دیوار فیسبوکش نوشته گند زدم به دیوار رفت!
پسره کامنت گذاشته دیوارتیم!!!
من::|
مارک::|
دختره::-/
پسره:<3

بعد یه بارون توپ خواهرم گیر داد که علی هوا خوبه،هوا صافه، هوا ابیه، هوا… خلاصه داشت رو اعصاب ما گِل لگد میکرد که بیا با ماشین بریم دور دور…
منم فهمیدم اونجاس که باس خودمو بگیرم گفتمش ن کار دارم وقت نمیکنم!!!ین آجی ماهم رفت بابامو گفت اقا بابام اومدو نه گذاشت نه برداشت یکی خوابوند زیر گوشم که چرا دل خواهرتو میشکونی سریع میری ماشینو روشن میکنی منو مامانتم میایم …
خلاصه هر جور شد رفتیم!!! هِی هی هی
تو راه آقام گفت بزن کنار من اینجا کار دارم رفتو اومد دیدم رفته بزرگترین سایز پفکو خریده بهش گفتم اخه پدر من همه اینو میخوایم چیکار؟؟
خیلی شیکو مجلسی برگشته میگه خونه دیگه شام نداریم بخور پسرم بخور خدارو هم شکر کن خیلیا همینم ندارن بخورن
چی بگم الان من؟؟؟
آقا من نخوام برم بیرون کیو باس ببینم؟؟؟
عجب!!!

اقا تو یه شرکتی کار میکردم . که لامثب نمی تونستی یه کلمه حرف بزنی همه متمرکز که یه سوتی ازت بگیرن و بیچارت کنن در این آشفته بازار یه روز یه دستگاهی ساخته بویم که یه LCD بزرگ هم داشت دو نفر غریبه که فقط اسم کامپیوتر رو شنیده بودن . من و ریس شرکت سر دستگاه بودیم که هر کی یه نظر میداد منم که آبم نبود نونم نبود و اظهار نظرم دیگه چی بود نطقی کردم در حد NHL (لیگ اسکی روی یخ امریکا ) ( دیگه دیگه )
نطق اینجانب: آغا خیلی خوب شده فقط کاش ال سی دیش فول اسکرین بود!!!
اغا یعنی در و دیوار داشت فوشم میداد
یه ثانیه بعد فهمیدم چه خیانتی به خودم کردم خدارو شکر بچه ها اونجا نبودن داشتم محل جنایت رو ترک میکردم که رئیسمون سرش رو آورد بالا گفت حمید اون تاچ پنله!!!
چیه آغا بشر ممکن السوتیه دیگه .

خواهرم گوشیشو رو کابینت خونمون جا گذاشته بود مامانم میگه عرفان به خواهرت خبر بده گوشیش اینجاست که دنبالش نگرده.
منم یه پیام نوشتم که آبجی گوشیت رو خونه ما جاگذاشتی وقت کردی بیا ببرش و فرستادم.
یه دفعه از آشپزخونه صدای اس ام اس اومد,بلند شدم رفتم ببینم کیه/
باورتون نمیشه وقتی اسم خودمو دیدم که برای گوشی آبجیم اس فرستادم که بیاد گوشیشو ببره به مغز پربار خودم آفرین میگم…

این اولین پستمه
خاطره واسه چند سال پیش که داداشم کوچیک بود این داداش ما بعد از دیدن فیلم (از این فیلم فارسی های خز) توی فیلم دیده بوده طرف عصبانیه با لباس میره زیر دوش اینم یه تصمیم میگیره اونم تصمیم کبرا پیش خودش فکر میکنه که با لباس بره زیر دوش و میره که این تصمیم شگفت انگیزه شو به مرحله اجرا بزاره داداش باهوش ما با یه زیر پیرهن و بلوز یقه اسکی و شلوار گرم کن تشریف میبره زیره دوش آب اولاش همه چیز به خوبی و خوشی پیش میره آما (با لهجه بخونید) یهو میبینه یه چیزی اینجا درست پیش نمیره لباساش داشتن کم کم سنگین میشدن و ایشون به مرحله خفگی دست پیدا میکرده یه کم میمونه میبینه نه دارم به دیاره باقی میرم شروع میکنه گریه کردن و جیغ و داد و مثل چی از کرده خودش پشیمون میشه در این لحظه مامانم مثل سوپر من میره که نجاتش بده حالا مامانم از این ور بکش داداشم از اونور بکش خلاصه این لباسارو در میارن و دادشم از بس زور زده بود شد عین چغندر …
نتیجه اخلاقی:و این چنین بود که داداشم با دو چشم خویش دید که جو گرفتی همانند گاز گرفتی انسان را به مرحله دیدار با حق تعالی میبرد…
ما بعد از فهمیدن حرکت هوشمندانه داداشم:)
داداشم پس از اجرای نقشه:|
فیلم فارسی خز۸{)

این فوتوشاپم زودتر تحریم کنن , ما بفهمیم بعضیا چه شکلین …

بچه ها یادتونه میرفتیم تو کوچه فوتبال بازی میکردیم موقع هایی که میدیدیم به توپ نمیرسیم لنگه کفشمو نو پرتاب میکردیم گل نخوریم؟
یااااااااااااااااااااااااااااااااااااادش بخیر عجب دورانی بود.

خواهرم عکس بچش رو گذاشته رو والش یکی از دوستاش که از نظر آبجیم چشاش شوره گفته ماشالا چه تٌپٌلٍ! خواهرم بلافاصله عکس اسپند و آتیش گذاشته بود رو وال!:)

یه روز حوصلم سررفته بود میخواستم سربه سر یکی بذارم که بابام گفت رضا پسر گلم یه چایی تازه برام بیارکه یهو یه فکر شوم اومد تو سرم.عاقا رفتم یه چایی خوشرنگ ریختم ودو قاشق نمک اضافه کردم ومنتظر شدم بابام چاییو بخوره یه قلپ ودومی…اغا پدرگرامی چنان فریادی کشید که…این چنین شد که بنده هم یکی از شهروندان افق شدم

آقا من باورم نمیشد تحریمها اثر کرده باشند تا اینکه یه روز با دوستم (دیجی حشمت) داشتیم تو خیابون پیاده روی میکردیم که یه موتورسوار ناشی در حالی که داشت رانندگی میکرد و همزمان با یکی که اونور خیابون وایستاده بود صحبت میکرد! از پشت این دوست بیچاره مارو زیر گرفت طوری که تایر جلویی موتر تا فرمونش رفت توی حلق دوستم! بعد از اینکه دوستم که از خنده داشت آسفالتو گاز میگرفت رو بلند کردیم یارو برگشته میگه آقا شما چرا حواستون به جلوتون نیست همین شماها هستین که تصادفات رو بوجود میارین . که من و دوستم دیگه از خنده بیهوش شدیم . هیییی خدا همرو شفا بده …

دیشب خونه خاله دعوت بودیم.ناگهان پسرخاله,طفلک عضوچارجوکه فرمود:محمدمهدی, یکی توسایت چارجوکه هم اسمته,تونیستی؟من:نه.چارجوک چیه؟چی میگی؟(زدم به اون در)
مامان وبابا:محمد مهدی مااهل این کارانیست(چقد آدم خوبی ام من)
پسرخاله:یکی ازون جوکای که توچارجوک نوشتم برا همگی تعریف میکرد
وماهمچنان مثل مدادرنگی رنگ عوض میکردیم(میترسیدم چون بابام معجزه بلده میتونه آدموتوافق محوکنه)
آقا ازون اصرار وازما انکار.سرانجام مارا ول کرد.آخه خسته شده بود.الان که اینومینویسم خداکنه بخونه وبدونه آبروی منوجلوی مامانی نبره چون منم جوکای اونوجلوی همگی میگم زیراجوکای اون واقعا >…بازم خداشکرهیچکی نفهمید من عضو چارجوکم حتی شما

یه روز رفته بودیم خونه ی مادربزرگم شبم اونجا موندیم . مادرم آلارم گوشیش رو تنظیم کرد که صبح واسه نماز صبح بیدار شه. ولی واسه نماز زود تر بیدار شد . در حالی که داشت نماز میخوند آلارم گوشی زنگید . حالا گفته های مادربزرگم رو بعد از زنگیدن:
این وقت صبی کیه؟ خدا به خیر کنه حتما اتفاقی بدی افتاده یعنی کی میتونه باشه؟ خدایا خودت به خیرش کن …
من زیر پتو: «@@» در حال جویدن بالش
دیگه مامانم رو نگو از خنده نمازش رو ول کرد.

یه باررفته بودم کافی نت یاروسرش شلوغ بودمتوجه نشدمنم کلموانداختم پایین رفتم پشت سیستم بعدیه ربع اومدم گفتم حسابمون چن شد؟طرف گفت هزاروپونصدمن:۰ ۰ حالامن میگم نه اون میگه آره طرفم هیکلی دیگه به زورازم گرفتومنم توبه کردم دیگه کافی نتی که صاحبش هیکلیه نرم(تصمیم کبری)
من
صاب کافی نت
باشگاه بدنسازی
شما
هزاروپونصدتومن

یکی از سخخخختی های زندگیم تو زمستون نظیم کردن آب دوش حموم!!

گفتم بهتون که سرکار میرم.سرکار داشتیم با این دخترا حرف میزدیم.دختره گفت خرگوشم مرد.منم گفتم عب نداره برو عوضش یه سگ بگیر هم خشگل هم با وفا و…بعد دختره برگشت گفت اگه سگ بگیرم بابام خونه رام نمیده باید برم یه لانچیکو بگیرم با سگم بریم توش زندگی کنیم.من یه ربع تو شوک بودم داشتم رو معنی حرفش فکر میکردم.آخر سر ازش پرسیدم گفتم معنی حرفتو نفهمیدم.برگشته میگه مگه اون ضرب المثل رو نشنیدی که میگن: سگ رو با لانچیکو بزنی تو این هوا نمیاد بیرون.من هنوز تو شوک بودم.حالا شما حدس بزنید منظورش از لانچیکو چی بود.آخرش ازش پرسیدم معنیشو بهم گفت:یعنی لونه ی سگ.تا یه ساعت فقط داشتم زمینو گاز میزدم.

اعتراف می کنم با بابام تو بیمارستان بودم
یه هم اتاقی داشت ازش میخواستم بپرسم بیماریش چیه
گفتم حاجی بیماریتون چیه به سلامتی:d
هیچی دیگه اتاق رفت رو هوا

رفتم دست پدر و مادر م و ببوسم
پدرم گفت اول مادرت
مادرم گفت نه اول پدرت احترامش واجبه
پدرم گفت نه خانوم اول شما که بهشت زیر پاته
مادرم گفت نه اول شما که مهربونی
بعله همینجوری پدرم گفت مادرم گفت
الانم هنوز تصمیم نگرفتن اول کدوم اگه اینجور پیش بره باید خودم دست به کار بشم
به سلامتی پدر و مادرامون که اینقد به هم احترام میزارن واقعا اینا عشقن

یه روز یکی از دخترخاله هام بهم زنگ زد گف میخوام برای مادرم یه چرخ گوشت بگیرم باهام میای (ریا نباشه چندتا آشنا دارم؟)
خلاصه ماهم نیست آخر بچه مثبتیم باهاش رفتیم چرخ گوشت براش گرفتم توپ گذلشم صندلی عقب پراید(چیه؟حتما باید قسم بخورم؟به ما نمیاد پراید داشته باشیم؟)
راه افتادیم بریم خونه توی پمپ بنزین پیاده شدم داشتم بنزین میزدم دیدم دختر خاله توی ماشین برعکس نشسته داره یه چیزی رو به شدت بررسی میکنه؟
میگم چیه؟چیکار میکنی برگشته میگه این چرخ گوشته که گرفتیم دکمه روشن و خاموش داره!!!
تازه داره واسه کنکورم درس میخونه!؟!؟
الانم من توی افقم دوستان مسئول همین الان اعلام کردن ظریفیت تکمیل شده هرکی میخوا محو بشه بره عمود

نمیدونم راهنمایی بودم یا دبیرستان! با تاکسی میومدم خونه یه آن دست کردم تو کیفم دیدم ای دل غافل یه دوزاریم توش نیست! هی فکر کردم چی کار کنم چی کار نکنم؟ سر کوچمون دیدم بهترین کار فراره!! حالا نگو راننده از این قاتیاس(غاطیاس) آقا تا وایساد من الفرار اونم نامردی نکرد دستیو کشید پیاده شد د بدو دنبال من … من بدو اون بدو که رفتم سینه به سینه بابام که با اور کت و کروات شیک و مجلسی داشت خرمان خرمان میرفت خونه!!! گفتم بابا بابا پول یارو رو ندادم در رفتم بابامم با اون پرستیژش دست کرد جیبش پول یارو رو داد که ۲۰۰ تومنم نمیشد یارو هم با کلی بوووووووووق فراوان و بدو بیراه گذاشت رفت سمت ماشینش که وسط خیابون ولش کرده بود حالا من بدو دنبالم بابام با او پرستیژش بدو…دوییدن بابام یادم میوفته زمین گاز میزنم!!:)))))

دیروز رفتم دستشویی پارک. طرف رو در دستشویی نوشته بود:
لطفا جملات خود را به طور مختصر و با قلم شماره ۱۰ یادداشتت کنید.همچنین فقط از فونت نازنین استفاده کنید.
جالبه همه رعایت کرده بودن

زمستون مریض بودم بد رقم رفتم امپول بزنم، پرستاره گفت برو بخواب رو تخت، شلوارت رو بکش پایین تا بیام
منم دیدم یه تخت تو اتاق خالی هست سرمو انداختم پایین رفتم شلوارمو کشیدم پایین و خوابیدم رو تخت
یه ۱۰ دقیقه گذشت دیدم پرستاره هی صدا میزنه اقای فلانی
منم صدا زدم اینجام
اومد زد زیرخنده گفت چرا اینجا خوابیدی؟گفتم برو اتاق تزریقات نه اتاق انتظار
برگشتم دیدم پشت سرم ۲۰ تا ادم رو صندلی نشستن و من ۱۰ دقیقه داشتم براشون نمایش میدادم
با اعتماد به نفس…گردنی صاف(ساف)…سری بالا…شلوارمو کشیدم بالا رفتم بیرون

عاقا من به خاطر شغلم که همیشه باید در دسترس باشم شبا گوشیم رو خاموش نمیکنم یکی از دوستامم که از این قضیه اطلاع داره یه شب که سر کار بود و مردم آزاریش گل کرده بود به خیال خودش میخواست حال من رو بگیره ۱۰دقیقه یه بار زنگ میزد ور که میداشتم قطع میکرد منم در کمال خونسردی و متانت خطم رو دایورت کردم روی خط خونه خودشون باباشم آدم اعصاب خراب؟؟؟
هیچی دیگه هفت هشت بار زنگ زده بود خونه خودشون شماره خودشم افتاده بو؟؟
الانم دقیق نمیدونم کدوم بیمارستان فردا برم عیادتش!!!
خدایا من و سایر انسانهای خبیس (خبیص،خبیث) را به کرمت ببخش

یه بار با یکی از دوستام بیرون بودم، این دوستم بدجوری هوس ساندویچ مغز کرده بود ولی من بهش گفتم از اینا نخور که مغز گوسفند نیست مغزه گاوه، اینم گیر داده بود نخیر مغزه گوسفنده خلاصه هیچ کدوم راضی نشدیم بعد این گفت اصلا من رفتم از خودش بپرسم و خودش رفت تو، بعد چند ثانیه دیدم مشتریای ساندویچی منفجر شدن، اینم بدو بدو اومده بیرون، بهش میگم بابا چی شد؟!!!
رفته از یارو پرسیده: آقا ببخشید مغز شما مغزه گاوه؟

با مامانم دارم اسم فامیل بازی میکنم با حرف (گ), قسمت شغل که رسید با اعتماد به نفس کامل میگه: گودال خالی کن…:-| مامانه اشتغال زاست داریم؟!
الهی فداش شم:-×

اعتراف میکنم ۶ سالم که بود با دخترخاله هام نقشه کشیدیم که مزاحم تلفنی بشیم
واسه همین مرغ همسایه رو قرض گرفتیم
زنگ میزدیم خونه مردم، میگفتیم ببخشید مرغ ما با شما کار داره بعد گوشی رو میگرفتیم جلو نوک این مرغه
اینقد دم و پر وبال این مرغه رو میکشیدیم و میزدیم تو سرش که صداش تا آسمون میرفت!
الان روح اون مرغه هرشب میاد به خوابم!

باورم نمیشد تحریم تا این حد میتونه تاثیر گذار باشه ولی باور کنید دیروز دوستم داشت تعریف میکرد که خواب دیده پراید دو تومن ارزون شده ینی وقتی اینو شنیدم به عمق فاجعه پی بردم حالا بگذریم ولی دوست و رفیق تخیلی ما داریم.@@@@

امسال هرکی میومد خونه ما عید دیدنی، بهش می گفتم واااااای چقد چاق شدی…
طرفم از همون خونه ما شروع می کرد به رژیم گرفتن…
کلی به اقتصاد خانواده کمک کردم

سرباز بودم یه شب افسر نگهبان اومد تو خوابگاهمون گفت خواموشی زدم هرکی صداش در بیاد همرو میبرم بیرون بشین پاشو میدم همه تونوهمه لال شدن صدای هیچ کسی در نمیومدافسر نگهبان داشت از خوابگاه بیرون میرفت یهو برگشت گفت خود کار سیاه کسی داره منم سریع گفتم بله من دارم…اون شب ۱۰۰۰تا بشین پاشو رفتیم سوتی بدی دادم

امروز داشتم وسایلامو تمیز میکردم، کارت کلاس زبان ۸ سال پیشم رو پیدا کردم! بعد به بابام گفتم نگاه کن بعد هشت سال هنوز اینو نگه داشتم!
بابام یه نگا بم کرد گفت پس من چی بگم بعد ۲۲ سال هنوز تورو نگه داشتم!!!؟؟؟
هیچی دیگه خودم از کادر خارج شدم … D:

ما پارسال از بانه یه عالمه شامپو خریدیم بعد که استفاده کردیم دیدیم این شامپوها قلابیه(غلابیه)اصن کف نمیکنه حالا چند روز پیش خیلی اتفاقی از یکیشون استفاده کردم کف کرد فکر کنم تاریخ مصرفشون گذشته دیگه فاسد شدن ولی یه حالی داد انگار که یه چیز جدید کشف کردم!!!

رفته بودیم محل خونه ی مادر بزرگه برق رفته بود ماهم که کلا حواس مواس نداریم رفتیم گوشیرو زدیم به برق (نخند خنده نداره)دیدم داره شارژ میشه منم؟!؟!؟!؟!؟!
رفتم TVرو روشن کنم که دیدم روشن نمیشه!!!ى!
تازه یادم اومد که برق رفته بعد چشمم به گوشیم افتاد که همین طور در حال شارژ شدن بود؟!؟!؟!؟ تو شیش وبش این بودم که چطوریاست یهو دیدم یه چی خورد پس کلم برگشتم چشتون روز بد نبینه مادر بزرگه بود بعدشم گفت زیاد به خودت فشار نیار برق ضعیف شده
بعدشم هر هر میخنده اخه عزیز من این چه وضعشه؟؟؟

باحالا!تاحالادقت کردین اگه واسه اعلام نمره ی درسی زیاد استرس داشته باشین
گند زده میشه به نمرت…امتحانیم که نتیجش مهم نباشه تووووووپ…
من برم فیزیک ۱رودوباره وردارم…خیلی دلم واسش شورمیزنه…فقط خداکنه ۲شنبه هاپرنشده باشه!!!

دیشب ساعت ۲ تشنم شد رفتم آب بخورم،لامپ آشپزخونه رو روشن کردم آب خوردم،اومدم بیرون که لامپ خاموش کنم،بابام یه چک خوابوند زیر گوشم دیدم رنگش شده مثه گچ. گفت:
.
.
.
.
.
.
.
عوضی فردا موهاتو کوتاه میکنی،نکردی از ارث محرومت میکنم..
رفتم تو آیینه خودمو دیدم ازترس نزدیک بود سکته کنم نصفه شبی:|

 

نوشته خاطرات خنده دار و طنز جدید اولین بار در بی کلک پدیدار شد.

بی کلک