اگر می خواهید برای مدتی نابینا شوید به اینجا بروید( عکس)

 
نابینایان چگونه با جهان پیرامون خود رابطه برقرار می‌کنند؟ کمتر انسان
بینائی است که این پرسش را بارها با خود مطرح نکرده باشد. موزه‌ای در
فرانکفورت آلمان، کمک می‌کند که این پاسخ را در تاریکی مطلق بیابیم.

وارد دالان می‌شوید و آرام آرام از شدت نور کاسته می‌شود. سرتاپایتان کنترل
می‌شود تا مبادا منبع نوری حتی ناچیز به همراه داشته باشید. کمی قبل از این‌که
در اول پشت سرتان بسته ‌شود، تنها چیزی که می‌بینید تاریکی است و بس.

عصای سفیدی در دست‌تان، می‌شود چشمان شما و صدای شخصی در فاصله چند قدمی‌تان
که مدام با شما صحبت می‌کند، می‌شود راهنمای شما. گروه به دنبال صدا به راه
می‌افتد و بدین ترتیب سفری کوتاه به دنیای نابینایان آغاز می‌شود. سفری که
در ابتدای آن و در عرض چشم بر‌هم‌زدنی حس شنوایی تماما جایگزین حس بینایی‌تان‌می‌شود.
تا به خودتان بیایید و بفهمید چه اتفاقی در حال رخ دادن است صدای آب و
پرندگان آوازخوان نظر شما را به خود جلب می‌کند. زمین نرم و پوشیده از چمن
را زیر پایتان حس می‌کنید و نسیم خنکی به صورتتان می‌وزد.

اینجا موزه‌ای در شهر فرانکفورت آلمان است. موزه ای که در آن چیزی نمی‌بینید
اما با شوق و ذوق تمام و البته شاید کمی دلهره پا به درون آن می‌گذارید.

سفری کوتاه به دنیای تاریکی مطلق

در پی برگزاری نمایشگاهی با عنوان گفتگو در تاریکی در سال ‌۱۹۸۸، آندریاس
هاینکه ایده جالب خود را به اجرا درآورد. او که برای انجمن نابینایان
فرانکفورت کار می‌کرد، نمایشگاهی در تاریکی مطلق و با به‌کارگیری عناصری
نظیر بو‌، صدا ‌و بافت‌های مختلف ترتیب داد. هدف او ایجاد فضایی شبیه زندگی
روزمره اما بدون نور بود تا بازدیدکنندگان برای ساعاتی هرچند کوتاه‌، با
دنیای نابینایان آشنا شوند و در کنار آن حس‌های دیگری به غیر از بینایی را
تقویت کنند. او به بازدیدکنندگان این امکان را می‌داد تا در فضاهایی همچون
پارک‌، خیابان ‌و رستوران قرار گیرند. با این ایده‌ی جالب او، افراد در
گروه‌های کوچک چند نفره به جهان تاریک قدم می‌گذاشتند و تلاش می‌کردند با
قوه تخیل، دنیای پیرامون خود را کشف کنند.

پس از استقبال گسترده مردم از این نمایشگاه و تکرار آن در شهرها و کشورهای
مختلف‌، آندریاس هاینکه در سال ۲۰۰۵ موزه‌ای با عنوانی مشابه در شهر
فرانکفورت بازگشایی کرد. بیش از ۱۰ سال است که موزه گفت‌وگو Dialog
Museumِ در یکی از خیابان‌های شرق فرانکفورت، روزانه پذیرای تعداد زیادی
بازدیدکننده از سنین مختلف است.

پروژه گفت‌وگو در تاریکی متشکل از ۳ بخش است که هر کدام تجربه متفاوتی از
دنیای پر رمز و راز تاریکی را به افراد ارائه می‌دهند: موزه، کازینو و
رستورانی با نام “طعم تاریکی.

موزه‌ای که در آن هیچ چیزی برای دیدن وجود
ندارد

در این موزه می شنوید، می‌بوئید، می‌چشید و لمس می‌کنید. هرچه چشم‌هایتان
را بیش‌تر باز کنید کمتر می‌بینید. پس بعد از چند دقیقه ترجیح می‌دهید چشم‌ها
را ببندید و به دیگرقوای پنجگانه خود اعتماد کنید. برخلاف آن‌چه که در
زندگی روزمره معمول است‌، دراین موزه این نابینایان هستند که بازدید‌کنندگان
بینا را راهنمایی می‌کنند. در طول مسیر شخص راهنما با صحبت‌های مداوم خود
شما را به فضاهای مختلف هدایت می‌کند. یکی از آن‌ها پسر نابینایی به نام
اندی است. او بیش از ۳ سال است که در این موزه کار می‌کند و از ۱۰ سالگی‌،
بعد از یک عمل جراحی که روی چشم‌هایش صورت گرفته قدرت بینایی خود را از دست
داده است. اندی می‌گوید که عکس‌العمل‌های افراد در تاریکی خیلی جالب است.
مثلا بیش‌تر کسانی‌که به تاریکی قدم می‌گذارند محتاط می‌شوند و به کندی
حرکت می‌کنند. بعضی از آن‌ها مدام سوالاتی مطرح می‌کنند و می‌خواهند مطمئن
شوند که در مسیر درست حرکت می‌کنند.

زودتر از آنچه که فکرش را می‌کنید چشم‌هایتان به تاریکی عادت می‌‌کند. اما
به گفته مسئولان موزه، گاهی هم اتفاق افتاده است که بازدیدکننده‌ای بعد از
مدتی کوتاه حالش بد شده و قادر به ادامه مسیر در تاریکی نبوده و او را از
محیط خارج کرده‌اند. جالب توجه این‌جاست که بچه‌ها راحت تر و سریع‌تر از
بزرگ‌سالان خود را با محیط وفق می‌دهند، چون برای آن‌ها مفاهیمی مثل ترس و
احتیاط کمرنگ‌تر است.

بدون این‌که چشم‌هایتان چیزی ببیند در پارک قدم می‌زنید، روی نیمکتی می‌نشینید‌،
درختان و گیاهان را لمس می‌کنید و بعد از آن از خیابان‌های شلوغ و پر سر
وصدا عبور می‌کنید. در فروشگاه کمی میوه می‌خرید و در انتها به کافی‌شاپ می‌روید
تا یک نوشیدنی که نه رنگش و نه شکلش را می‌بینید، بنوشید.

یک ساعت گذشته و حالا دیگر این سفر کوتاه در دنیای تاریکی تمام شده است. در
همان تاریکی از راهنما خداحافظی می‌کنید و از در خروجی وارد دالان نیمه
تاریک می‌شوید. شاید دیگر هیچ‌وقت چهره اندی یا همکاران او را نبینید اما
صدایشان تا مدت‌ها در ذهنتان می‌ماند.

تجربه تیم و جینی

تیم و جینی، پسر و دختر جوانی که به توصیه یکی از دوستان خود به موزه آمده‌اند،
دقایقی بعد از خارج شدن از موزه در گفت‌وگویی با دویچه وله از تجربیات خود
می‌گویند. آن‌ها آشنایی و لمس دنیای نابینایان را بسیار جالب می‌دانند.
جینی می‌گوید: «وقتی چیزی نمی‌بینی تازه به این فکر می‌افتی که نابینایان
چطور زندگی می‌کنند و چطور هر روز به این طرف و آن طرف می‌روند. در تاریکی
همه چیز عمیق‌تر و تاثیرگذارتر است به خصوص صداها.»

تیم هم با دنیای نابینایان بیش‌تر آشنا شده و می‌داند که چطور می‌شود با به‌کارگیری
و تقویت دیگر ارگان‌های بدن، کمبود چشم‌ها را جبران کرد. هر دوی آن‌ها حالا
احترام بیشتری برای نابینایان قا‌‌‌ئلند.

رستورانی که طعم تاریکی را دو چندان می‌کند

موزه گفت‌وگو رستورانی هم دارد که چند قدم بالاتر در ساختمانی مجزا از موزه
واقع شده‌اند. این محل روزهای خاصی درهفته درهایش را به روی مشتریانی باز
می‌کند که می‌خواهند طعم‌غذاها را در تاریکی تجربه کنند. برنامه طوری تنظیم
شده تا افراد قبل از ورود به رستوران در همان طبقه با یکدیگر بازی کنند و
بدین شکل آمادگی رفتن به رستوران را پیدا کنند. بازی‌هایی که تنها عامل
تعیین‌کننده در آن‌ها ارتباط است. نیازی به قوه بینایی خود ندارید. کافیست
خوب گوش کنید، خوب لمس کنید و با هم گروهی‌هایتان خوب ارتباط برقرارکنید.

در رستوران “طعم تاریکی” هم نابینایان هستند که شما را همراهی می‌کنند.
آن‌ها غذاها را سرو می‌کنند و به شما کمک می‌کنند تا هرچه بیشتر در دنیای
پر رمز و راز نابینایان تجربه کسب کنید.

در این مجموعه جمعا ۳۰ کارمند با محدودیت‌های جسمی مختلف کار می‌کنند.
نابینایان، کم‌بینان‌، ناشنوایان و همچنین کند‌ذهنان هم جزیی از این
کارکنان هستند.


یاقوت