هر علمی بر مبانی خاصی استوار است و علم اخلاق اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نیست. در این فصل به اختصار برخی از مبانی اخلاق اسلامی را بررسی می کنیم تا روشن شود ضرورت آشنایی با اخلاق اسلامی بر مبانی محکمی استوار است. در جهان بینی اسلامی، آفرینش جهان و انسان بیهوده نبوده و خداوند هدفی داشته است که جز با اخلاقی زیستن تحقق نمی یابد. از این رو در این فصل به بررسی هدفمندی انسان، هدف انسان، آیین بندگی (چگونگی دستیابی انسان به این هدف) و توانمندی او برای رسیدن به هدف به عنوان مبانی اخلاق اسلامی می پردازیم. هدفمندی انسان انسان همیشه با این پرسش مواجه بوده است که آیا زندگی او در این جهان برای تحقق هدفی خاص است؟ و اگر این گونه است، هدف از زندگی چیست؟ روزها فکر من این است و همه شب سخنم، که چرا غافل از احوال دل خویشتنم مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا، یا چه بوده ست مراد وی از این ساختنم از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود، به کجا می روم، آخر ننمایی وطنم استاد محمد تقی جعفری می نویسد: پرسش از فلسفه و هدف حیات به هیچ وجه تازگی نداشته، از دوران های قدیم در هر جامعه ای افراد فراوانی با اَشکال گوناگونی، از موضوع مزبور پی جویی کرده و با عقاید و اعمالی که از آن دوران ها به یادگار مانده است، پاسخ قانع کننده ای در باره ی آن موضوع تهیه شده است. اگر چه سؤال صریح و مستقیم درباره ی فلسفه و هدف حیات در دوران های ماقبل سه قرن اخیر چنان شیوع و رواج نداشته است که مانند امروز به عنوان مسئله ی روز جلوه ای داشته باشد، ولی به طور کنایه و غیر مستقیم و [با] فدا کردن هستی خویش در راه ایدئولوژی ها، به خوبی نشان داده اند که سؤال مزبور با مطرح کردن مجموع کلی - حیات که سپری می کردند - برای برای آنان با اهمیت تلقی شده. در فرهنگ اسلامی نیز این پرسش ها مطرح بوده که بسیاری از آیات قرآن بدان ها پاسخ داده است: أَفَحَسِبتُم أَنَّمَا خَلَقنَا کُم عَبَثاً وَ أَنَّکُم إِلَینَا لَا تُرجَعُونَ؛ آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریده ایم و اینکه شما به سوی ما بازگردانیده نمی شوید؟ وَمَا خَلَقنَا السَّمَاء وَالأَرضَ وَ مَا بَینَهُمَا بَا طِلاً ذَلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ؛ و آسمان و زمین و آنچه را که میان این دو است به باطل نیافریدیم، این گمان کسانی است که کافر شده اند [و حق پوشی کرده] اند، پس وای از آتش بر کسانی که کافر شده اند. در منابع روایی نیز روایات متعددی به این مسائل پرداخته اند. شهید مطهری از امام علی (ع) روایتی بدین مضمون نقل می کند: رحم الله امرءاً علم من أین؟ و فی أین؟ و الی أین؟ ؛ خداوند رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده، در کجاست و به کجا می رود. این مقوله مورد توجه فلاسفه و عرفای مسلمان نیز بوده است. ابن مسکویه می نویسد: راه [متخلق شدن به فضایل اخلاقی] این است که ماهیت و چیستی نفس خود را بشناسیم و بدانیم برای چه آفریده شده است؛ یعنی کمال و غایت آفرینش آن چیست. خواجه نصیرالدین طوسی مقاله ی اول اخلاق ناصری را به بحث درباره ی ماهیت نفس انسانی و کمال و غایت آن و راه رسیدن به آن اختصاص داده است. غزالی نیز در مقدمه کیمیای سعادت به همین مسائل پرداخته و خودشناسی، خداشناسی و دنیاشناسی را لازمه رسیدن به سعادت دانسته است. حافظ می گوید: حجاب چهره ی جان می شود غبار تنم، خوشا دمی که از آن چهره پرده بر فکنم چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانی است، روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم عیان نشد که چرا آمدم کجا رفتم، دریغ و درد که غافل ز کار خویشتنم در میان مکتب های فلسفی غرب مکتب اگزیستانسیالیسم بیش از دیگر مکاتب به این موضوعات پرداخته است. یکی از فیلسوفان این مکتب معتقد است: زندگی در یک جهانِ کارکردی شده، جریانی بی هدف می شود؛استفاده از آلات بی آنکه غایت به وضوح تعریف شده ای در کار باشد ؛ سیری بی مقصد. وقتی که احساس کرامت و حدفداری در زندگی از میان برخیزد، همه چیز بالمآل بی اهمیت می شود. ... در چنین جهان در هم شکسته ای آدمی همیشه اسیر نومیدی و پوچ انگاری است. به دلیل اهمیت این موضوعات، این فیلسوفان می کوشند به تأمل در انسان و مسائل و مشکلات وجودی او - که یکی از مهم ترین آنها معنا داری زندگی است - بپردازند و انسان را در حل این مشکلات یاری کنند. در اینجا نمی خواهیم این پرسش ها را از دیدگاه فیلسوفان، عارفان مسلمانان و اندیشمندان غربی بررسی کنیم، بلکه می کوشیم به اختصار به هدفمندی انسان از دیدگاه آیات و روایات بپردازیم. از نظر متون اسلامی، آفرینش جهان بیهوده و عبث نیست. در آیات متعددی به صراحت این موضوع بیان شده است: الَّذِینَ یَذکُرُونَ الله قِیَاماً وَ قُعُودًا وَ عَلَیَ جُنُوبِهِم وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلقِ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرضِ رَبَّنَا مَا خَلَقتَ هَذا بَاطِلاً سُبحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ؛ همانان که خدا را [درهمه احوال] ایستاده و نشسته، و به پهلو آرمیده یاد می کنند، و در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند [که:] پروردگارا، اینها را بیهوده نیافریده ای؛ منزهی تو! پس مارا از عذابِ آتش دوزخ در امان بدار. در آیه دیگری آمده است: وَ مَا خَلَقنَا السَّمَاء وَ الأَرضَ وَ مَا بَینَهُمَا لَا عِبِینَ؛ و آسمان و زمین و آنچه را که میان آن دو است به بازیچه نیافریدیم. این آیات به روشنی بر هدفدار بودن جهان هستی دلالت دارند. بر اساس این آیات نه تنها کل جهان هستی، بلکه همه ی موجودات برای تحقق هدفی آفریده شده اند. از این رو در برخی آیات، خداوند خاصه به آفرینش انسان ها اشاره کرده آن را هدفدار می داند: أَفَحَسِبتُم أَنَّمَا خَلَقنَا کُم عَبَثاً وَ أَنَّکُم إِلَینَا لَا تُرجَعُونَ؛ آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریده ایم و این که شما به سوی ما باز گردانیده نمی شوید؟ بدین سان، خداوند انسان ها را مخاطب قرار داده، خداوند انسان ها را مخاطب قرار داده، به آنها یاد آور می شود که از آفرینش آنان هدفی داشته است. افزون بر این آیات که به صراحت هدفدار بودن جهان هستی و انسان را بیان می کنند، پاره ای از صفت های خداوند نیز بر همین مطلب دلالت دارند. برای مثال، یکی از صفت های خداوندْ حکیم بودن است که در آیات متعددی به آن اشاره شده است: یَا مُوسَی إِنَّهُ أَنَا اللهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ؛ ای موسی، این منم خدای عزیز حکیم. فَآ مَنَ لَهُ لُوطٌ وَ قَالَ إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَی رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ؛ پس لوط به او ایمان آورد و [ابراهیم] گفت: ((من به سوی پروردگار خود روی می آورم، که اوست ارجمند حکیم.)) وَ هُوَ الَّذِی یَبدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ وَ لَهُ الْمَثَلُ الْأَ عْلَی فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ؛ و اوست آن کس که آفرینش را آغاز می کند و باز آن را تجدید می نماید؛ و این [کار] بر او آسان تر است. و در آسمان ها و زمین نمونه والا[ی هر صفت برتر] از آنِ اوست، و اوست شکست ناپذیر سنجیده کار. إن اللهَ کَانَ عَلِیماً حَکِیماً؛ خدا همواره دانای حکیم است. کار حکیمانه در مقابل کار عبث و گزاف است.بنابراین حکیم بودن خدا بدین معناست که او کار عبث و بیهوده و بی هدف انجام نمی دهد. از این رو، افزون بر آیاتی که به صراحت هدفمندی جهان آفرینش و انسان را بیان می کنند، حکیم بودن خداوند که در آیات متعددی بدان تصریح شده نیز بیانگر بیهوده نبودن آفرینش جهان هستی و انسان است. پس از آنکه دریافتیم خداوند از آفرینش جهان هستی و انسان هدفی داشته، حال باید پرسید که هدف از آفرینش جهان هستی و انسان چیست؟
از صفحات دیگر نیز دیدن نمایید | |